یادداشت هفتگی «سینما سینماست»/ آشغال‌های دوست داشتنی؛ گردهمایی موقعیت‌ها

سینماسینما، یاسمن خلیلی فرد
«آشغال های دوست داشتنی» فیلمی ست که پس از کش و قوس های فراوان و توقیف شش ساله سرانجام رنگ پرده به خود دید.

آن‌چه تماشای چنین فیلمی را خوشایند می کند نه کنجکاوی‌های معمول مخاطبی ست که می خواهد علل توقیف آن را جستجو کند و نه ویترین پرزرق و برق بازیگران خوش نامی که در آن به ایفای نقش پرداخته اند بلکه اصلی ترین نقطه قوت فیلم ایده ی اولیه ی مبتکرانه ی آن است که پردازش درست و اجرای شسته رفته ی کار نیز به کمک آن آمده اند.

«آشغال های دوست داشتنی» حاصل یک ایده ی اولیه ی ناب است؛ ایده ای آمیخته با شاخصه های محتوایی و بصریِ سبک سورئالیسم و تاحدودی فانتزی که البته لحن طنز نیز چاشنی آن ها شده است. فیلم روایت پیرزنی است (با بازی درخشان شیرین یزدانبخش) که در کوران وقایع سال ۸۸ خود را در دردسری بزرگ می بیند و برای رفع آن دست به اقدامی عجیب می زند. این که فیلمساز با ایده پردازی درخشان صحبت کردن و بعبارتی زنده شدن آدم‌های عمدتاً درگذشته ی داخل قاب عکس ها روایت خود را پیش می برد و نقاط اصلی درامش را بر پایه ی کنش های آن ها بنا می سازد ریسک بزرگی بوده که خوشبختانه جواب داده و به شکلی پذیرفتنی و کاملاً خوشایند بر بافت فیلم نشسته است. فیلمساز با دنیایی که به سراغش رفته است به خوبی آشناست و بنابراین در خلق جهان اثرش درست عمل می کند. منیر، مدام میان خیال و واقعیت در رفت و آمد است. جهان او توسط مردگان عزیزش ساخته شده است و صحبت کردن با آن ها به او انگیزه ی ادامه ی زندگی را می دهد. با آن که فیلم لحنی کاملاً طنزآلود دارد اما این طنز به قدری تلخ است که در برخی بخش هایش مخاطب را به گریه می اندازد. امیریوسفی در ترسیم تنهایی زن آن قدر ماهرانه عمل کرده که محال است مخاطب با او همذات پنداری نکند و برایش دل نسوزاند.

«آشغال های دوست داشتنی» در طرح برخی از دیالوگ هایش به سمت شعارزدگی می رود. آدم های آن گاه ایدئولوژی های خود را آن قدر رو به زبان می آورند که تاحدودی توی ذوق می زنند با این حال تضاد و اختلاف دیدگاهشان به خلق درست موقعیت های دراماتیک فیلم کمک می کند.

فیلم اما چند نقطه ضعف هم دارد که نمی‌توان از آن‌ها چشم‌پوشی کرد. نقطه ضعف هایی که مستقیماً به فیلمنامه ی آن مربوط می شوند. یکی از اصلی ترین این نقاط ضعف آن است که برخی از شخصیت های کار در حد تیپ باقی مانده اند. این ویژگی البته می تواند با منطقی که قصه در پیش گرفته همسو باشد چراکه دغدغه ی اصلی فیلم نمایش تضادها و تفاوت ها و اختلاف عقاید اعضای یک خانواده است که نمادی از مردم یک کشورند. شاید در چنین موقعیتی تنها ناخنک زدن به نماینده ی هر خاستگاه ایئولوژیک یا سیاست فکری برای معرفی آن جریان به مخاطب کافی باشد اما از آن جهت که پای مناسبات خانوادگی نیز به میان می آید و خود فیلمساز تمایل به گسترش موقعیت ها و بررسی هرچه بیشتر گذشته ی آدم های قصه اش دارد بنابراین مخاطب ناخودآگاه احساس نیاز به دریافت توضیحات بیشتری می کند و از این جهت است که شخصیت ها گاه در سطح باقی می مانند و دیدگاه ها و گذشته و خط فکری خود را تنها در قالب دیالوگ بیان می کنند.

همان طور که اذعان داشتم، «آشغالهای دوست داشتنی» ایده ی اولیه ی بکری دارد. اما باید دید در پرداخت این ایده ی اولیه و تبدیل موقعیت هایش به قصه ی کامل تا چه اندازه موفق بوده است؟ بی شک فیلمی که تا این اندازه دوست داشتنی ست و مخاطب پس از تمام شدنش در سالن سینما کف می زند قطعاً توانسته در روایت پردازی و قصه گویی هم تا حد زیادی موفق عمل کند اما به زعم نگارنده امیریوسفی بیش از آن که قصه گوی خوبی باشد در ایجاد موقعیت های دراماتیک و تکرار الگویی ثابت موفق بوده است. به عبارتی «آشغال های دوست داشتنی» بیش از آن که داستانی به شکل منسجم داشته باشد حاصل گردهمایی چند موقعیت دراماتیک بسط یافته است. درواقع بیشتر زمان فیلم به رویارویی آدم های داخل قاب عکس ها با یکدیگر می گذرد و جدال های لفظی آن ها که محوریت سیاسی دارد. بنابراین یافتن “گره” در فیلمنامه ی کار عملی بیهوده است. وقتی فیلمنامه ای فاقد گره چندان مستحکم دراماتیک باشد می بایست این نقصان را با دیگر عناصرش جبران کند و امیریوسفی در این زمینه به ظرافت ساختار بصری و وفاداری اش به ژانر و سبک و ایجاد خلاقیت در فرم بصری متوسل می شود تا بتواند از این حفره در فیلمنامه ی خود فرار کند.

شاید بتوان گفت علاوه بر فرم بصری و میزانسن های نسبتاً خوب، بازی سخت و پرجزییات شیرین یزدانبخش یکی دیگر از عواملی ست که فیلم را سرپا نگه داشته است. علاوه بر او دیگر بازیگران فیلم نیز بازی های خوبی دارند. با این که در برخی سکانس ها حجم گفتگوهایشان زیاد و زمانش طولانی می شود اما فیلمساز با ایجاد مکث هایی میان گفتگوها فیلم را از رخوت و سکون می رهاند.

در انتها باید اذعان کنم «آشغالهای دوست داشتنی» در هیچ یک از الگوها و قالب های متعارف و رایج سینمای ایران نمی گنجد و فیلمی بسیار جسورانه است که به رغم ضعف های روایی و برخی ساده انگاری ها که در پردازش شخصیت هایش رخ داده است به هیچ الگوی ثابتی از داستان گویی پای بند نمی ماند و به واسطه ی فضاسازی خوبش و سیر درستی که در ترسیم بحران های تاریخی و سیاسی یک خانواده دارد (که نماد مردم یک کشورند) و تأثیر آن انگیزه ها، تصمیمات و عواقبشان بر مادر خانواده (نمادی از کشور) می تواند نبض مخاطبش را پیدا کند و او را به بهترین شکل ممکن تحت تأثیر قرار دهد. ضمن آن که فیلم با گذشت بیش از شش سال از زمان ساختش رنگ و بوی کهنگی به خود نگرفته و این خود حسن بزرگی ست.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 107126 و در روز یکشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۷ ساعت 10:42:25
2024 copyright.