پیشنهاد کتاب برای قرنطینه: زن درون/ زن درونت را بشناس

سینماسینما، جابر تواضعی
از سال ۹۲ به این طرف، هر وقت قرار بوده فقط یک کتاب عمری و تأثیرگذار معرفی کنم، بی‌بروبرگرد اسم دو کتاب را گفته‌ام که اولی‌اش «زن درون» بوده.
زنانگی عنصر مغفول و هنوز ناشناخته عصر ما است و باور کنید هرچی بدبختی می‌کشیم از همین جا است. چیزی که از ابعاد کوچکی مثل ناسازگاری زن در خانواده شروع می‌شود و تا ابعاد بزرگ‌تری مثل به‌هم‌ریختگی در سطح جهان امتداد پیدا می‌کند. اگر حال‌وروز الآن مان خوب نیست، دلیلش این است که گوهر زنانگی را جدی نمی‌گیریم و ارزش تلقی نمی‌کنیم. زن و مرد هم ندارد.

«زن درون» بررسی روان‌شناسانه اسطوره سایکی و اروس است. سایکی دختر شاهزاده‌ای است که آن‌قدر پاک‌دامن و باکره است و عطر بهشت دارد که پرستش می‌شود، اما هیچ خواستگاری ندارد. آفرودیت که دارد از حسودی می‌میرد، پسرش اروس را مأمور می‌کند او را بکشد. اما نوک پیکان اروس به انگشت خودش فرو می‌رود، یک دل نه صد دل عاشق سایکی می‌شود و او را به پردیس خودش می‌برد. اما برای سایکی شرط می‌گذارد که اگر می‌خواهد همیشه با او در پردیس زندگی کند، نباید او را ببیند و درباره‌اش چیزی بپرسد.

اما نقطه اوج و زیباترین جای داستان جایی است که سایکی به تحریک خواهرانش، قول و قرارش با اروس را زیر پا می‌گذارد و یک شب با خنجری در دست و چراغی در دست دیگر، می‌رود بالای سرش تا اگر اهریمن بود خدمتش برسد. اما با زیباترین فرد تمام المپ و ایزد عشق روبه‌رو می‌شود. غرق در حیرت و شرمساری دستش می‌لرزد و قطره‌ای از روغن چراغ روی شانه اروس می‌ریزد. اروس هم او را از پردیس بیرون می‌کند. این تازه اول مسیر پرپیچ‌وخمی است که در انتظار سایکی است و بهتر است خودتان آن را بخوانید.

اما کلیدی‌ترین حرف این اسطوره که هنوز بعد از هفت سال عمق وجود مرا لمس می‌کند، این است که هر زنی هم‌زمان دو ابزار شگفت‌انگیز و البته وحشت‌ناک دارد: چراغ و خنجر. می‌تواند با خنجرش همه چیز را نابود کند یا می‌تواند با چراغش نور مهر بتاباند تا هم خودش موجود پاک، باشکوه و خداگونه درون مرد را ببیند و هم نیاز مرد را به تابیده شدن نور زنانه، نمایان ساختن سرشت ایزدگونه واقعی‌اش و آشنایی بیش‌تر با خودش برطرف کند. این نور می‌تواند ارزش‌های درونی مرد را یادآوری کند و به اعمال و رفتار و حضورش معنا بدهد. این مهم‌ترین توانایی زنان است که از وجودش غافل‌اند. تمام خشونت و خراب‌کاری مردها یعنی زنی جایی کم گذاشته و کوتاهی کرده. اگر این‌طور نبود و زنان -و همین‌طور مردان- به گوهر زنانگی درونشان دسترسی داشتند، قطعاً جهان بهتری می‌داشتیم.

اسطوره‌ها مرجعی برای خودشناسی و ابزاری برای خودآگاهی‌اند. آن‌ها از صافی صدها نسل گذشته‌اند و ساده و ناب‌اند. ما در آن‌ها به دنبال راز یا دانش درون هستیم. چیزی فاقد جهت‌گیری‌های مختلف، غرض‌ورزی، کوته‌بینی و اندیشه‌های شخصی. (جانسون: ۱۰) اسطوره‌ها ابزاری برای دیدن راه‌های رفته‌اند تا بتوانیم آن را راهنمای راه‌های نرفته خود قرار دهیم. (جانسون: ۲۳)

کتاب چنان ترجمه روانی دارد که وقتی سال ۹۲ برای اولین بار خواندم، برای اولین بار در تمام عمرم به صرافت این افتادم از مترجمش تشکر کنم. اما جست‌وجوی اینترنتی‌ام راه به جایی نبرد و یادم نیست چرا به این باور رسیدم که در قید حیات نیست و البته که امیدوارم اشتباه کرده باشم. فریدون معتمدی فقط کتاب را خوب ترجمه نکرده، بلکه از هر فرصتی برای ارجاع به منابع مختلف فارسی و تطبیق این اسطوره با اسطوره‌های ایرانی و مخصوصاً شاهنامه استفاده کرده. از من بپذیرید که لذت خواندن پاورقی‌ها اصلاً کم‌تر از اصل کتاب نیست.

▪ جانسون، رابرت، زن درون، ترجمه: فریدون معتمدی، تهران: نشر بافکر، چ ۱، ۱۳۸۷٫

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 134380 و در روز جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت 12:28:41
2024 copyright.