واکنش فردوس حاجیان به اتفاقات برنامه هفت:ما بلدیم زنان و جوانان را نقد کنیم ولی بلد نیستیم جهاد اکبر کنیم

فراستی هفتانتقاد تند مسعود فراستی منتقد برنامه «هفت» به فیلم کمال تبریزی واکنش های زیادی را برانگیخت.

به گزارش سینماسینما ،در همین رابطه فردوس حاجیان مدرس دانشگاه و مدیر گروه دکتری دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی، مطلبی نوشت:
آقای نماینده مجلس؛ برخیز
گفتی که منم مثلِ مدرس برخیز
از سوریه خیلِ شهدا امده اند
نوبت به شماست؛ ای مهندس برخیز
جناب آقای مسعود فراستی
سلام
ماهِ فروزنده چو پنهان شود
شب پره بازیگرِ میدان شود
این شب ها در برنامه «هفت» تلویزیونِ شما چه خبر است!؟
از یک سو با جناب آقای بهروز افخمی قصه گوی سینمای ایران و مولف «گاوخونی» دو به دو می نشینید و فیلم« فروشنده» را بدون رعایت الفبای نقد و عدم اگاهی ازابتدایی ترین رویکرد های موجود و استاندارد جهانی و بی اشاره به موقعیت های « در زمانی» و « هم زمانی» خوانشِ زیر دبیرستانی» (با پوزش از دانش آموزان) می کنید. و اصلا نمی دانید « مرز» کدام است و « خود» کدام است و « دیگری» کدام است!؟و تعامل و جدال و «گفت و گو» و«گفتمان »چیست!! و این دو چه فرقی با هم دارند!!! و از سویی دیگر بی آن که مشخص کنید ساحت خوانش شما «جامعه شناسانه»؛ «نشانه شناسانه»؛ «فلسفی» «روانشناختی » و یا « تفکر انتقادی»است؛ حمله می کنید به کسانی که اعتبار و آبروی سینمای ایران در عرصه های بین المللی هستند!! و در وضعیت خشونت بار منطقه که «افراط» و « تفریط» بیداد می کند؛ تهور و بی باکی را با شجاعت اشتباه می گیرید و از ابتدایی ترین تعریف اعتدال (نه به معنای سیاسی ان) بلکه به معنای همان غیرت و اخلاقی که شما از آن نام می برید باز می مانید.
با تهور و بی باکی به مردم فحاشی می کنید و هتاکی را از طریق نارسانه «هفت» به مخاطب می آموزانید که این خود افتی بزرگ در تلویزیون شماست!!
همین کا رها را کردید که هر چه هنرمند جوان عاشق میهن را بعضا عزلت نشین کرده و بعضا راندید و سپس اسمشان را فراریان خائن به وطن نامیدید!! و در کمال ناباوری « د ی و ث» را نثارشان می کنید.
به تعبیر کلید واژه «دیاثت» می پردازید و «علامه عالم عامل عارف» حضرت جوادی آملی را « آملی» خطاب می کنید و ادعا دارید میراث دار غیرت و وطن خواهی و دیانت هستید!!
ارجاع دفتر آیت الله العظمی علامه جوادی آملی را هم نادیده می گیرید و امری «فقهی و بعضا سیاسی» را در ساحت امری«فرهنگی» تفسیر زیر دبیرستانی می کنید: «مذاکره تلفنی اینجانب در ساعت ۱۱:۴۵ دوشنبه شب همزمان با میز گرد مطبوعاتی اصغر فرهادی و عوامل « فیلم فروشنده» با نزدیکترین فرد بیت حضرت علامه جوادی آملی در ذیل می آید: («آیت الله العظمی جوادی آملی») در درس اخلاق اخیر پس از شنیدن تفسیرهای ناصحیح از فرمایشاتشان که بیشتر رویکرد فقهی و اخلاقی داشته است تاکید فرمودند خبرنگاران؛ سینما گران و یا گروههای هنری از این واژه چه « تصدیقی» چه «تفسیری» حق استفاده ندارند.
و نزدیک ترین فرد به بیت معظمُ له این مسوولیت را به اینجانب واگذار کردند تا در خوانش امروز «روزنامه بانی فیلم »
نقل به مضمون شود و در تاریخ بماند.
علامه جوادی آملی عقل عقول و شکوه بی بدیل حی – متاله – مائت و قطب – ناطق است.
زین سبب سخنان شاگردان مکتب فکری در زمان حیات جسمانی حضرت استاد در وصف ایشان چندان هم جایز نیست چرا که شمایان بعضا به سیاقِ «تفکیکیون» و رنجبران سابق بدتان نمی اید نزد« محمد» خوارزم « مجد الدین بغدادی» را خوانش هم جنس گرایانه کنید و دیگری را مارک « دی و ث» به قول خودتان اخلاقی و سیاسی بزنید و غافل از ان که هنگام؛که مغولان حمله کنند فرق است بین «قطب »شما که کنج عزلت نشسته است و تسبیح به دست ذکر گوید و با «قطب »ما که در میان خلقان همی گوید و شِنوَد و نشیند و برخیزد که «عقل عقول» است خادم المّله!
«سوادی تویی ما همه بی سواد
جوادی تویی در جوارِ جواد
تو عبدالّهی للّهی باالّهی
فنا فی الّهی نورِ نورلَهی
……….
تو ای مرگ؛ ای مرگِ سود و سواد
تو میرایی زنده جودِ جواد
—–
در این مقال شما را به خواندن شعری از عطار در وصف شیخ نجم الدین کبری
بِه!! تا نجم الدین رازی صاحب مرصادالعباد!!
که آن یکی در حمله مغولان ترک حوزه علمیه کرد و سنگ به سوی شان همی پرتاب کرد و با دست پرچم را برگرفت و هر چه کردند پرچم از او بستانند نتوانستند و شمشیر بر بازوانش زدند و دست جدا از پیکر و پرچم مانده در دست شهید «مستِ الست» شد و این یکی که صاحب مرصاد العباد بود در حمله ی مغول ترک یار و دیار کرد و استناد داد هنگامی که دشمن حمله کرد باید مهاجرت کنی حتی بی اهل و عیال که این موجود است در منابع متعدد و خوانش آن واجب آمد شما آقا مسعود فراستیِ رنجبر را و مَر «عمو بهروز گاوخونی» نیمه اصلاح گرای نیمه اصول طلب را!!
در صدر رباعیِ مجلسیون را که سرودم ؛فرصتی است برای کسانی که گمان می کنند داعیه مردم هستند و تهییج کنندگان بر راهی بی بازگشت ؛که خود انتخاب عاشقانِ این مسیرِ بی بازگشت است و نیازی به تهیبج نیست!!لیک اکنون هنگام سفر مجلسیون جا مانده از صندلی چرمی است که به«شامات» و « عراقات!!» سفر کنند تا بلکه صلح را به ارمغان بیاورند!
از قضا؛شکر ایزد منان؛که نمایندگان فعلی مردم با «همگرایی و وحدت » بی سابقه ی اصول و اصلاح و مستقل و ۲۳۷ رای اعتدالیون به «رییس علی لاریجانی» و حمایت « عارفان راز » و «عاشقانِ مطهر» و نیز تلاشِ کهنه سربازان وطن و درایت و تدبیر « پیر»دروازه ها به روی «مغولانِ تازه نفس» باز نخواهد شد که ان سو «ظریف با حریف » در عرصه فرهنگ نیز می رزمد و این سو «قالیچه پّران سلیمان!» آن مروّجِ صلح و مقاومت را بر فراز مرزها ی ایران ِ خروشان و همیشه جاوید و وطن مانا و اهورایی به پرواز در می آورد!!
لذا خوانش واجب امد شما آقا مسعود فراستی رنجبر و مَر «عمو بهروز گاوخونی» را ؛ خوانش « گنجور در اینترنت»؛ با خوانش شعری از « شیخِ ما عطار» که افسانه است « مثنوی بی سر نامه را بی سر نوشت در حمله ی مغولان»!!تا بدانید لبِ شیخِ جوان ما مجد الدین بغدادی که به سوزن دوخته شود و به جیحون افکنندش حتی ندامت محمد خوارزم بی تاثیر خواهد بود
نقد فردوس حاجیان بر مسعود فراستی و بهروز افخمی ۲ «دو»
معمولا در نقد یک اثر ابتدا باید آن اثر را ببینید!!! همانی که اقای علی معلم در برنامه هفت تلویزیون شما! اشاره کرد. در ثانی ساحت نقد شما باید مشخص باشد.
صرف نظر از نقد فنی که در تخصص عمو بهروز هیچکاک ِ گاو خونی هست و در «مسعود فراستی هتاک» نیست؛ باید حد اقل در شش ساحت مشخص شود که قرار است از کدام یک از این شش ساحت ورود کنید.
ساحت
جامعه شناسی
روانشناسی
فلسفی
نشانه شناسی
زبان شناسی
زبان شناسی (تلفیقی از نشانه معنا نه معنی)
تطبیقی
حال اگر بخواهید در هر یک از این ساحت ها نقد کنید باید ارجاعات درون متنی و یا شفاهی و یا تلگرامی و اینترنتی بیاورید. مثلا در بخش جامعه شناسی ارجاع شمابه کدام یک از جامعه شناسان است؟!
به عنوان مثال در ایران به دکتر غلامعباس توسلی یا دکتر عماد افروغ یا دکتر فرشاد مومنی یا دکتر احسان شریعتی!؟ به چه کسی ارجاع می دهید. مثلا در عرصه های جهانی بنده در تز دکتری تخصصی تیاتر یکی از ارجاعاتم در حوزه صلح فرهنگی
مولف جامعه شناسی «میدان ها» یعنی «بوردیو» هست. همانی که هم الجزایری ها دوستش دارند و هم فرانسوی ها!!
دکتر شریعتی خودمان هم ارادت داشت به «بوردیو» چون شما که جامعه شناسی نخواندید باید اول «هویت» را تعریف کنید. «هنجار» چیست؟ «ارزش »کدام است؟ «ضد ارزش »یا «هنجار شکنی »کدام است؟!
از طرفی این ها با « هنجار گریزی » فرق دارد چون هنجار گریزی همان اشنایی زدایی است و این ها همه مکاتب ادبی هنری فرهنگی در جهان «پست مدرن است».
همین طوری حق نداری در یک رسانه عظیم بنشینی و از کلید واژه «هم جنس خواهان» آن هم پس از دریافت جایزه اصغر فرهادی حرف بزنی. می دونی چرا عمو بهروز؟! چون «همجنس خواهی» با «همجنس گرایی» با «همجنس بازی» فرق دارد مگر شما فیلم های «سودرنبرگ» «دیوید فینچر» «کیم کی دوک» را ندیدید!! آیا شما این فیلم ها را می توانید با همین فیلم اخر گاسپار نوحه فرانسوی که اسم فیلمش رو گذاشت «عشق» مقایسه کنید! گیریم «عبدالطیف کشیش» برای فیلم «آبی…….» جایزه گرفت.
خوب این به ما چه ارتباطی دارد. مگر همجنس گرایی یک رویکرد است؟
یک «پدیده» است، پدیده ای که شما ها بد تعریف می کنید و اجازه هم نمی دهید کسانی که صاحب مطالعه هستند بیایند تعریف کنند.
«همجنس گرایی »با «همجنس خواهی» و «هم جنس بازی» با هم فرق دارد اینها مقوله های متفاوت هستند.
هم جنس بازی مقوله ای ارادیست و باید « دال» و « مدلول» یا « نومن» و « فنومن» جدای از «هم جنس گرایی» بررسی شود.
در یکی «طلب »است و در دیگری اراده جاری نیست!
پس بلافاصله در این جا روانشناسان و جامعه شناسان باید به میدان نقد بیایند، حال اگر یکی در این میدانِ به قول «عمو بهروزِ گاو خونی و ایضا عروس»؛هم جنس خواهان؛ اصغرِ ما! اصغرِ خمینی شهر که بَنِرِ فیلمش را پاره می کنند!! اصغرِ کوچه و خیابان و بازار و البته با سواد و متین و موقر جایزه ای معتبر و جهانی را بقاپد!
باید متهمش کنیم که «خواهر پادشاه قطر حامی تروریست به این فیلم یعنی فیلم فروشنده کمک کرد پس این فیلم در خدمت اهداف همان کمک کنندگان از دیدگاه شما تروریست هاست.
سوال!!
اگر کسی بر فرض این که شما می گویید حامی تروریست باشد پس «ابجیش پس مامانش پس فرزندش پس عموش همه حامی تروریست هستند!؟» این حرف از اساس غلط است ببین چی گفتی!؟ این حرف یک منتقد است؟! یا… آبجی پادشاه قطر ده درصد این فیلم را کمک کرد و آن هم به دلیل اقدام حرفه ای در درجه بندی قطر (که داستانش را فرهادی در مصاحبه بیان کرد)
در باره فیلم کمال تبریزی هم تقریبا چیزی گفتی که آدم تعجب می کنه: «فیلم به شدت بی غیرت است همان بی غیرتی که اخیرا آیت الله جوادی به ان اشاره کرده است!!»
شما از ۳۴ جلد تفسیر تسنیم عالم عارف عامل علامه جوادی آملی چند صفحه را خواندی که این گونه تاویل میکنی!! نه ترجمه برای تاویل یا باید مثل « فیلون « باشی یا باید از « اخص خواص» باشی که تاویل کنی استفاده مکرر از کلید واژه « د ی و ث» چندان هم توسط «عوامی »چون شما جایز نیست باید مطالعه عمیق میدانی و کتابخانه ای و پژوهشی داشته باشی فیش برداری کنی پای سخنان علما از نزدیک بنشینی آن وقت بگویی:
«دلم در دماوند در بند شد تمام دلِ من دماوند شد»
دلت که در دماوند در بند شد ان وقت می توانی بی ان که خودت بدانی و بخواهی مدال و جایزه معنوی هم بگیری بنویسند: « اهدای مدال معنوی ایت الله جوادی آملی به..» (این عبارت را نیز در اینترنت جستجو کنید)
ارجاع می دهم شما و عمو بهروز گاو خونی را به لینگ زیر تا یه استکان قهوه اسپرسو دبل کافه گودو. تا بدانی ما هم قهوه خورمان ملسه هم چای خورمون و هم دانشگاه محلیست برای خوانش افرادی چون شما که وارد حریم خصوصی افراد می شوید و بعد جای آن که فیلم شان را تقد کنید خودشان را ظالمانه و بعضا مقرضانه می خوانید (نقدی که نمی بینیم) نقد خوب را به شما خواهم گفت چگونه است تا این لینگ را ببینید:
(رجوع شود به عبارت: قرآن چراغ هدایت پیامبر پیامبر رحمت اسلام دین محبت) اینها را ببینید تا بدانید چگونه باید حرف بزنید!!
تا شما هم مثل اون نماینده سابق مجلس که سایت های الف و ب جیم و دال رو ردیف کرده و از بنیاد جانبازان با ۱۲میلیون از دم قسط زمینی را به بهانه ساخت مدرسه غیر انتفاعی در منطقه مرفه و خوش آب و هوای تهران ساخت و میلیا ردها میلیارد سرمایه جانبازان شیمیایی و قطع نخاع و موج انفجاری را برد برا استفاده شخصی اون وقت میگه «وقف امام زمان!» کردم و تو سایت خودش هم بر علیه هر کی بخواد بی منبع کامنت های هدایت شده میذاره و وقتی اعتراض میکنی میگه من فردوس حاجیان را نمی شناسم!!!
یه مدرسه دار کاسبی مثل ایشون باید منو بشناسه چون من نویسنده اصلی کتاب درسی کشور و بنیان گذار شهرک الفبا و عمو فردوس فرزندان شهید ملت ایرانم
اما به قول بعضی یک منتقد تازه نفس آکادمی.
آقای….. نماینده سابق مجلس!! اگر جنابعالی مرا نشناسی از اساس مدرسه داریت غلط است چون تو مدیر مدرسه (سلبی) و موسس مدرسه (ایجابی) هستی اعتدال و اخلاق گرایی را در هر جناح و دسته و فردی می توانی ببینی در مهاجرانی – عطاالله زمانی که وزیر ارشاد بود و می گفت من باید با هفته نامه شلمچه آن زمان مصاحبه بدم من یه بار همان موقع این حرف را به آقا مسعود خان ده نمکی گُداریستِ ایرانی حفظ کم الله گفته بودم. نقد مرا بر گدار بخون مسعود آقافراستی و عمو بهروز گاوخونی.
من دلسوزانه این حرفا رو می زنم:
و به قول دوست شاعر سید رضا « اورنگ»
«من دود چراغ بزم جمع هنرم
خاکستر پروانه شمع هنرم
ای عشق برو بر من دیوانه مخند
من طفل یتیم قلع و قمع هنرم »
‎شما دو نفر و بقیه نفرات که این روزها چه در رسانه ملی و چه در رسانه های مکتوب و جامعه شبکه ای اگر قرار است کسی یا اثری را نقد کنند حتما باید اگاه به « تفکر انتقادی » باشند نه انتقاد با تعصب که این دو با هم فرق دارد:
‎تفکر انتقادی تلاش برای ایجاد ارزشیابی هایی منطقی و قابل اطمینان است تا ببینیم که چه چیزی را می توانیم منطقی باور کنیم و چه چیز را نمی توانیم. در تفکر انتقادی از ابزارهای علم و استدلال استفاده می شود چون در آن ارزش شک گرایی به ساده لوحی یا تعصب، منطق بر ایمان، علم بر فرضیه و عقلانیت بر خواسته اندیشی نشان داده می شود.
‎کسی که می خواهد منتقدانه درمورد «چیزی مثل سیاست یا مذهب فکر کند با از تعصب به دور باشد. برای این منظور باید قبول کند که ممکن است حق با دیگران باشد و خودش اشتباه فکر کند. خیلی وقت ها افراد به بحث و جدل درمورد نظراتشان با دیگران می پردازند و حتی لحظه ای به این فکر نمی کنند که ممکن است خودشان اشتباه کنند.
‎به این می گویند بی تعصبی در تفکر انتقادی که با « بی غیرتی و ( د ی و ث ) که شما به غلط استفاده کردید فرق دارد پایه گذاران و پیشتازان مکتب تفکر انتقادی نظیر «ادرنو» و «والتر بنیامین» را بیتر و بیشتر بشناسید
‎آشنایی با مکتب فرانکفورت سبب می شود نقدهاتون درست دلسوزانه و شجاعانه باشد و آدم ها را به سمت همسایه بغلی و جم تی وی یا هالیوود سوق ندهیم و بعد بگوییم اینها بی غیرت و وطن فروشند.
‎البته بماند که این تلویزیون های همسایه بغلی هم مال برخی آقازاده هاست
‎نکته دیگر ان که صد فیلم برتر جهان را دوباره ببینید
‎اینها را که دو باره ببینید تفاوت « خود» و « دیگری» و « مرز» را هم می شناسید
مثلا:
گانگستری
‏۱- پدرخوانده / ۱۹۷۲
‏۲- رفقای خوب / ۱۹۹۰
‏۳- پدرخوانده ۲ / ۱۹۷۴
علمی تخیلی
‏۱- ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی / ۱۹۶۸
‏۲- جنگ‌های ستاره‌ای: اپیزود چهار/ یک امید تازه / ۱۹۷۷
‏۳- ET موجود ماورای زمینی / ۱۹۸۲
وسترن
‏۱- جویندگان / ۱۹۵۶
‏۲- ماجرای نیمروز / ۱۹۵۲
‏۳- شین / ۱۹۵۳
درام دادگاهی
‏۱- کشتن یک مرغ مقلد / ۱۹۶۲
‏۲- دوازده مرد خشمگین / ۱۹۵۷
‏۳- کریمر علیه کریمر / ۱۹۷۹
حتی انیمیشن را هم ببینید:
انیمیشن
‏۱- سفید برفی و هفت کوتوله / ۱۹۳۷
‏۲- پینوکیو / ۱۹۴۰
‏۳- بامبی / ۱۹۴۲
‏۴- شیرشاه / ۱۹۹۴
‏۵- فانتازیا / ۱۹۴۰‏
‏۶- داستان اسباب‌بازی / ۱۹۹۵
‏۷- دیو و دلبر / ۱۹۹۱
‏۸- شرک / ۲۰۰۱
‏۹- سیندرلا / ۱۹۵۰
‏۱۰- در جستجوی نیمو / ۲۰۰۳‏
در حماسی ها هم این ده تا را ببینید:
حماسی
‏۱- لورنس عربستان / ۱۹۶۲
‏۲- بن هور / ۱۹۵۹
‏۳- فهرست شیندلر” / ۱۹۹۳
‏۴- بر‌بادرفته / ۱۹۳۹
‏۵- اسپارتاکوس / ۱۹۶۰‏
‏۶- تایتانیک / ۱۹۹۷
‏۷- در جبهه غرب خبری نیست / ۱۹۳۰
‏۸- نجات سرباز رایان / ۱۹۹۸
‏۹- سرخ‌ها / ۱۹۸۱
‏۱۰- ده فرمان / ۱۹۵۶‏
این ها را که دیدید تازه بیایید فیلمهای دیوید فینچر و سودرنبرگ و گاسپار نوحه و آنتونیونی و کیم کی دوک و جیم جارموش را هم از نو ببینید و جیم جارموش را که دیدید حسرت بخورید که گلشیفته فراهانی که یه زمانی عاشق جاذبه عمو رسول ملاقلی پور فراموش شده بود همون دختر عمو بهزاد و بانو فهیمه و خواهر گلشیفته چرا رفت و چرا این طوری رفت! و چرا سرخورده شد؟!
ما بلدیم دیگران و به خصوص زنان و جوانان را نقد کنیم ولی بلد نیستیم جهاد اکبر کنیم و با خود خوانشی و تماشای خود ایینه سان از خود شروع کنیم و به دیگران بپردازیم و این ندامت همیشگی را برای ما به همراه خواهد داشت یادمان باشد از شهاب تندر آسمان هنر ایران که تعریف می کنیم ببینیم که خیلی شیک و جنتلمن و با کلاس ظاهر شد و جایزه خود را با این هیبت و هیات به امام منتظر و قایم خود تقدیم کرد و با همین نگاه در گروه فروشنده همزیستی مسالمت آمیز دارد تعریف شهاب تعریف فروشنده است و تعریف فروشنده تعریف شهابِ تندر،،، شما حتی «کریستوفر هیچنز» که منتقد بنام انگلیسی امریکا مشهور به منتقد « ضد خدایی» را خوانش کنید آن گاه متوجه خواهید شد که چرا علامه طباطبایی با هانری کربن مناظره می کرد و چرا استاد ابراهیم دینانی پیر عرفان و علامه جوادی قطب « حی متاله مائت» است و «تفکیکیون» چگونه بارها و بارها حرمت استاد را در همین رسانه نگه نداشتند در خاتمه از شما می خواهم جبران کنید با ادب نفس نه ادب درس که به قول دکتر فریدون اکبری شلدره ادب نفس مقدم بر ادب درس است و این قدر بازار شکایت و شکایت بازی را رونق ندهید تا ما گوشه گیرانِ عزلت نشین بتوانیم بخوانیم تان در بیرون و همین جا نه در کنجِ عزلتی دیگر!!
رباعی زیر از سروده های اخیر برای شهاب است:
«چندیست خبر از رخِ دلدار نیامد
آن یوسفِ گمگشته به بازار نیامد
گفتی که همین جمعه بیاید! آقا
هی جمعه شد و جمعه ولی یار نیامد

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 17657 و در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۴۲:۱۹
2024 copyright.