سینماسینما، سیدحسین رسولی
فیلم کوتاه «جان داد» ساخته سهیلا پورمحمدی، به نمایش درآمده در جشنواره فیلم کوتاه تهران
زیباییشناسی و معیارهای سینمای تجربی با سینمای تجاری متفاوت است. هنرمندان سینمای تجربی تلاش دارند مستقل باشند و آثاری کمهزینه تولید کنند. آنها به فرم و تکنیک هم توجه ویژهای دارند. به گفته آندری تارکوفسکی، کارگردان روس، تجربهگرایان در بین هنرمندانی بودند که گامهای نخست را برداشتهاند؛ یعنی وقتی سینما تازه شکل گرفته بود هنرمندانی چون سرگئی آیزنشتاین دست به تجربهگرایی زدند تا زبان این هنر جدید را کامل کنند. بنابراین او اعتقادی به سینمای تجربی در اکنون ندارد. در تئاتر هم چنین بوده و هنرمندانی مثل سوفوکل در ابتدای شکلگیری این هنر، دست به تجربهگرایی زدند تا این هنر را توسعه بدهند. «خودبودن» و «داشتن اصالت» از اصول اساسی سینمای تجربی است. اینگونه است که سینمای تجربی تبدیل به سینمای فردی هم میشود. فیلمهای تجربی معمولا دارای روایت غیر خطی هستند و شاعرانه روایت میشوند. از این نظر، فیلم کوتاه «جان داد» به نویسندگی و کارگردانی سهیلا پورمحمدی اثری تجربهگرایانه است و تلاش دارد با ایجاد فضایی شاعرانه به ذهن کودکی سوگوار نزدیک شود. زیگموند فروید، بنیانگذار روانکاوی، در مقاله «ماتم و ماخولیا» در سال ۱۹۱۷، دو پاسخ متفاوت درباره فقدان ارائه میدهد: ماتم و ماخولیا. فیلم «جان داد» هم درباره سوگواری و ماتم است. مرگ مادر که تاثیری عمیق روی دختر گذاشته و پدری که دست به سوگواری نزده و تلاش میکند به زندگی روزمره خود ادامه دهد.
شاعرانگی یک کودک در دوران ماتمزدگی
فیلم کوتاه «جان داد» به تهیهکنندگی جواد رمضانی در بخش مسابقه ملی سیوهشتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران نمایش داده شد. این فیلم داستان دختر بچهای را روایت میکند که به تازگی مادرش را از دست داده و دچار فروپاشی احساسی شده، پس، تحمل دیدن مرگ جانداران دیگر را ندارد. پدر او یکی از ماهیگیران گیلانی است و با قایق به ماهیگیری میرود. او وقتی ماهیها را به خانه میآورد متوجه میشود که دخترش آنها را به دریا میاندازد. دختر میگوید باید ماهیها را نجات بدهیم چون در حال جان دادن هستند. این فیلم ترکیبی از انیمیشن و فیلم زنده است و فضایی به شدت شاعرانه خلق میکند. کارگردان تلاش میکند در بیشتر طول فیلم ماجرای اصلی را با تصاویر و فضاسازی روایت کند که شیوه جالبی برای بیان رنج و غم این دختربچه است. پدر خانواده پس از مرگ همسرش با رفتاری سرد و بی روح به زندگی خود ادامه میدهد و کار ماهیگیری را پی میگیرد ولی دخترش هر لحظه گریه میکند و تلاش دارد جان ماهیها را نجات بدهد. پدر هم با دیدن سوگواری دختر به شدت احساساتی میشود و ناگهان بغضش میترکد و به رود میزند. غم و رنج در این فیلم موج میزند و فضای بارانی و ابری هم آن را تشدید میکند اما به یک باره اتفاق عجیبی رخ میدهد. دختر در آب میافتد و باید باقی ماجرا را تماشا کنید. بنابراین، فضای فیلم به سوی فانتزی و قصههای جن و پری گرایش پیدا میکند که روایت جالب توجهی است. بزرگترین نقطه ضعف هم در فیلمنامه رقم میخورد زیرا به صورت خطی پیش میرود. نویسنده میتوانست مانند بسیاری از فیلمهای تجربی از روایت غیر خطی استفاده کند. فیلمبرداری آرمین یوسفزاده دیدنی است. او قابهای جذابی شکل داده که شبیه به تابلوهای نقاشی شدهاند. انیمیشنهای مسعود مرادی هم دیدنیاند که روی دیوار خانه نقش میبندند. در کل، این فیلم که با مشاوره مجید برزگر تولید شده دیدنی است و میتواند یکی از آثار خوب این دوره از جشنواره باشد زیرا هم اصالت دارد و هم کارگردان تلاش میکند خودش باشد و اثری از اقلیم گیلان را با زبانی جهانی و شاعرانه روایت کند.