درامی روانشناسانه بارویکردی به سینمای فرهادی/نگاهی به «هت تریک»

 

فرزانه متین- شخصیت هایی که تکلیفشان مشخص نیست، بهترین عنوانی است که می توان برای آخرین فیلم رامتین لوافی ، «هت تریک » انتخاب کرد.فیلم لوافی مانند ده ها فیلم دیگر، دچار اپیدمی اصغر فرهادی شده و از روش های تکرار گونه سینمای فرهادی مخصوصا در جایی که پای اخلاق در میان است ،استفاده شده است.آغازی خوب و خوش که حاکی از آن دارد در پس خنده ها، اتفاقی ناگوار می افتد. درگیری ها آغاز می شود،دروغ ها پی در پی آشکار می شوند، رازها بر ملا می شوند اما گره ها باز نمی شوند.
داستان فیلم از یک مهمانی شروع می شود که لیدا( با بازی پریناز ایزدیار) به همراه همسرش فرزاد(با بازی امیر جدیدی) به همراه دوستشان ، کیوان( با بازی صابر ابر) و دوست دختر جدیدش، رها ( با بازی ماهور الوند) در آن دعوتند.این چهار نفر در راه برگشت به خانه، با چیزی یا کسی تصادف و فرار می کنند تا در محل امنی در کمال آرامش با یکدیگر صحبت کنند و به دنبال چاره ای باشند در نتیجه راهی خانه رها که مجرد است، می شوند، همه ذهن ها مغشوش است اما تنها فرزاد ، راننده ماشین است که با روشن کردن تلویزیون بی خیال از آنچه رخ داده به تماشای فوتبال می نشیند و…
در خانه‌ی رها با شبی طولانی روبه رو هستیم که هر چه به جلو پیش می رود درام پیچیده تر می شود و در اینجاست که لوافی سعی می کند با بازیگرانش ، مخاطب را جذب کند. به هنگام تماشای فیلم، مخاطب لحظه ایی نمی تواند قضاوت کند چرا که چهار بازیگر اصلی فیلم، هر لحظه تماشاگر را شگفت زده می کنند.اگر چه داستان فیلم تکراری است اما بازیگران چهار ضلع فیلم را بر دوش می کشند تا مخاطب را خسته نکنند.در هت تریک، بیشتر از آن که بازیگر در خدمت فیلمنامه باشد این فیلنامه است که در خدمت بازی‌های قوی آن‌هاست.
به هر حال نمی توان منکر این قضیه شد که فیلم لوافی، درامی با کارکرد روانشناسانه است، جدا از دروغ هایی که گفته می شود ما در فیلم با پدیده‌ایی به نام قمار و شرط بندی اعتباری روبه رو هستیم. فرزاد ، مردی بزدل، دست و پا چلفتی، بی خیال با شرط بندی کلانش بر روی یکی از ضعیف ترین تیم های فوتبال، سایرین را متعجب می کند و البته این کار هر روز اش است که به خانواده اش استرس و اضطراب وارد می کند و روابط زناشویی اش را به خطر می اندازد. وی با اینکه دائما تحقیر می شود، سکوت می کند، جواب نمی دهد اما ناخن جویدن های مداوم و معده دردش باعث می شود سرانجام جواب همسرش را بدهد که ۱۶۰ میلیون تومان برای بر روی تیم اش ، شرط بندی کرده است.
همه می دانیم قمار به خطر انداختن یک چیز با ارزش که معمولا پول است و عواقبش نا معلوم، اعتیاد آور است.این دسته ازافراد که لوافی توانست به درستی به بازنمایی شان بپردازد، آسیب هایی به خود و خانواده‌شان می زنند؛ از جمله آسیب های روانشناختی مانند استرس و اضطراب( در فیلم با ناخن جویدن و استفاده ار داروی آرامبخش فرزاد روبه رو هستیم)،آسیب های جسمانی مانند معده درد که به وضوح در سکانس های متفاوت نمایش داده شد و در نهایت آسیب های اجتماعی چون بحث و جدل، مشکلات ارتباطی و زناشویی مانند دعواها و بحث های بی نتیجه فرزاد و لیدا که دیگر کیوان نمی تواند مانند گذشته وساطتت کند. اعتیاد به قمار از سوی روانشناسان به عنوان یک اختلال روانی و بیماری شناخته شده که مهمترین نتیجه اش در صورت عدم درمان، طرد شدگی است.پایانی ترین سکانس فیلم که تاثیرگذارو آموزنده ترین سکانس است ، نه گفتن لیدا (به فرزاد-با این که شرط را برده است) برای ادامه زندگی است .او می رود و دیگر هم نمی خواهد برگردد و حاضر است فرزند در شکمش را در محیطی بدون استرس بزرگ کند چرا که می داند فرزاد، معتاد به قمار است و حالا با برنده شدنش ، شرط بندی ها بیش از قبل ادامه خواهد یافت و به پس دادن بدهی ها اکتفا نمی کند و حالا نیازهایش را در قمار می خواهد ارضا کند.سکانس آخر با اینکه جذاب و البته تاثیرگذار بود اما مخاطب پس از ترک سالن با این سوال روبه رو کرد پس قضیه تصادف چی شد؟ چه کسی یا چه چیزی صدمه دیده بود؟ و…این که لوافی، چرا گره گشایی از تصادف نکرد شاید دلیلی داشت پر رنگ تر و آن،این بود که می خواست بازیگرهایش را در یک خانه با رازهایشان درگیر کند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 108196 و در روز چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۰۶:۱۱
2024 copyright.