رقص همان زبان است/یادداشت رهبر قنبری در شرق

رهبر قنبری کارگردان سینما در شرق نوشت :هر حرکت ابتدایی انسان برای تأمین مایحتاج روزانه، شروع زبان است. وقتی که تأمین مایحتاج اولیه، خصوصا به هنگام شکار حیوانات با سختی میسر می‌شود، انسان‌ها نیازمند اعمالی مقدماتی برای انجام شکار هستند و این لحظه شروع رقص در تاریخ بشر است که خود را به جهان‌های مدرن‌تر بعد از خود نیز تسری داده تا دیگر نه برای تأمین ملزومات ابتدایی به کار آید و بلکه این‌بار در اثر نارسایی زبان متداول و مصطلح گفتاری، انسان‌های مدرن برای بیان منویات درونی خود در نارسایی زبان‌ها و حتی فرهنگ‌ها، اقدام به رقص کنند. پس می‌توان متصور شد که هر رقصی نهایتا یک زبان است، خواه این رقص مبتذل باشد، خواه سماع درویشانه یا رقص اپرایی و باله، با این تفاوت که رقص‌ها هرچه مبتذل‌تر باشند، نشانگر نارسایی زبان و گفتار و منش و کردار عوامل فرهنگی جوامعی هستند که قدرت بیان خواسته‌های درونی انسان‌های تحت پوشش خود را حتی به شکل ابتدایی نداشته و موجبات شکوفایی خود و انسان‌های تحت پوشش خود را نیز فراهم نیاورده‌‌اند، اما آنچه به‌عنوان رقص‌های متعالی همانند سماع، رقص در اپراها و باله‌ها رایج است، حکایت دیگری دارد و آن اینکه اکنون در تعالی‌بخشی به زبان‌های ابتدایی و حتی مدرن، نوعی همسویی میان اجزی یک جامعه یا بخش بزرگی از آن جامعه به وجود آمده است تا با چنین رقص‌هایی یا همان «حرکات موزون» ضمن همدلی و همراهی اجزای جامعه در نارسایی زبان مصطلح رایج، به جهان‌های معنایی ناشناخته اشاره شود، اما چنین نارسایی‌ای در تعالی‌بخشی به زبان جمعی کجا و نارسایی در عدم تأمین خواسته‌های اولیه بشری کجا؟! امروز ممکن است یکی رقص مبتذل کند تا همان، نقدی بر وضعیت فرهنگی یک جامعه امروزی شود و جمعی حرکات موزون (رقص) جمعی به همراه شعر و آواز و آواهای نامأنوس با زبان رایج را انجام دهند و معنویت و تعالی‌جویی را در ذهن و روح بینندگان و شنوندگان خود برجای گذارند.

شخصا چون آذری هستم، هرگز به خاطر ندارم از رقص‌های رایج در میان قوم خود رضایت خاطر داشته‌ باشم، چراکه اکثر آنها رقص‌های رزمی و حماسی تاریخ‌گذشته هستند و کمابیش کپی‌برداری‌شده از روی رقص‌های اقوام دیگری مانند قزاق‌ها، تاتارها، چرکس‌ها، لزگی‌ها و شالاکون‌ها که نمی‌توانند مبین وضعیت فعلی جامعه خود باشند و از این دست، رقص‌های شمشیر عربی، رقص با اسب‌ها و شترها و رقص‌های رزمی نیز قابل‌ذکرند که صرفا تفننی یا همان رقص‌های موزه‌ای محسوب می‌شوند، اما برای روشن‌شدن مطلب باید به سماع دسته‌های سینه‌زنی و عزاداران خودمان نیز بپردازم که آنها نیز در زدن دست‌ها بر سر و سینه و در ریتم و تمپو و کوبش دهل‌ها و طبل‌ها عملا نوعی موزونی را در پیش گرفته‌اند تا به‌اصطلاح در نارسایی زبان متداول به معنویتی غیرقابل‌بیان با زبان مصطلح اشاره بروند. حال تصور بفرمایید رقص از هر دست دخترکان و پسرکان یک جامعه، آیا آنها را که ظرفیت فکری و ذهنی‌شان در حال بالیدن است، باید مورد نقد، انتقاد ، اعتراض و شدت قرار داد یا عوامل و مسئولان فرهنگی آن جامعه را که با کارکردها و هزینه‌های بیکران خود نتوانسته‌اند رقص‌ها را از ابتدائیات انسان‌های جامعه خودی، به امری متعال، هرچند نه مانند اپرا یا باله و شاید سماع جمعی مانند همدلی و همراهی در سماع عزادارانه تبدیل کنند؟

ارسال دیدگاه شما

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 91694 و در روز سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۰۴:۰۹:۱۶
2024 copyright.