صباغ زاده : با دیدن برخی از فیلمها ، فکر می کنیم مردم ما فقط همین معتادان، چاقوکش ها و قمه کش ها هستند

جام جم نوشت : سپیدی موهای مهدی صباغ زاده، حاصل تلاش های فیلمسازی او در دهه های ۶۰ و ۷۰ است و اسمش بخشی از نوستالژی سینمایی ما را در آن سال ها یدک می کشد. با فیلم های او خاطره ها داریم؛ از آفتاب نشین ها، سناتور و پرونده تا خانه خلوت و روزهای خوب زندگی. صباغ زاده در این سال ها اگرچه به عنوان کارگردان، فرصت چندانی برای تکرار موفقیت هایش نداشته و خانه کاغذی اش، نسبتی دور با موفقیت و اعتبار خانه خلوتش داشت اما درعوض با حمایت از پسرجوانش کاوه صباغ زاده و تهیه کنندگی دو فیلم اول این فیلمساز تا اینجا، یعنی ایتالیا ایتالیا و رمانتیسم عماد و طوبا، کار مهمی انجام داده و به عنوان یک پدر و یک فیلمساز از نسل گذشته، به خوبی و در اقدامی ارزشمند با خلق و خو و ذائقه سینمایی فیلمسازی از نسل جوان همراه شده است. این دل به جوان ها دادن هم هزینه دارد، گاهی مثل ایتالیا ایتالیا، همه چیز دست به دست هم می دهند تا فیلمی خوش آب و رنگ و خوش ریتم و جذاب از دلدادگی دو جوان شکل بگیرد و مخاطبانی که دنبال سینمایی متفاوت هستند را با خود همراه کند، گاهی هم نتیجه این بازیگوشی، چند پله پایین تر از فیلم اول است و دستاوردی برای سازندگانش به حساب نمی آید. با این حال قصه عماد و طوبا کماکان چیزهایی برای تماشا دارد، از جمله بازی های خوب حسام محمودی و الناز حبیبی و تاکید بر حفظ نهاد خانواده و مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی و توصیه هایی هنرمندانه برای ادامه. شاید اگر فیلم، کمی ریسک بیشتری می کرد و فانتزی اش را ارتقا می داد، رمانتیسم عماد و طوبا حتی باوجود اکران بدموقع و همزمان با چند فیلم پرفروش می توانست گلیمش را از آب گیشه بیرون بکشد اما حالا عماد و طوبای بینوا باید با گیشه پسندهایی چون مثلث پرهیاهوی گشت ارشاد ۳ و چهره های نمکین دینامیت و حتی رحیم قهرمان، دست و پنجه نرم کند، آن هم فقط و فقط با سه سئانس ناقابل و پراکنده و تنها در تهران. در گفت وگو با مهدی صباغ زاده، تهیه کننده فیلم از چرایی قربانی شدن این عاشقانه خاص در گیشه گفتیم.
 سهم رمانتیسم عماد و طوبا از اکران، تنها سه سئانس پراکنده در سینماهای ملت و موزه سینما و مگامال است.

از اول اکران هم، وضع فیلم ما همین بود.

نوشته ای از کاوه صباغ زاده با عنوان «فیلم سوزی به چه قیمت؟» منتشر شد که نسبت به وضعیت اکران این فیلم معترض بود و راضی نبود فیلم با این وضع به اکران خود ادامه دهد. نظر شما به عنوان تهیه کننده درباره وضع اکران این فیلم چیست؟ این که می گویید از اول فیلم به همین شکل اکران شده یعنی چه؟ یعنی از اول هم سئانس های نمایش شما پراکنده بود؟

بله، تک و توک سئانس هایی در چند سینما داشتیم. رمانتیسم عماد و طوبا قرار بود بعد از فیلم های قهرمان و دینامیت اکران شود. من تاریخ ۳ آذر را برای نمایش فیلم انتخاب کردم. یک هفته قبل از این تاریخ، بدون اطلاع و هماهنگی فیلم گشت ارشاد۳ را اکران کردند، درحالی که طبق صحبت های قبلی قرار به اکران این فیلم در آن تاریخ نبود. بلافاصله بیشتر سئانس های سینماها در تهران و شهرستان ها در اختیار این فیلم قرار گرفت. در چنین وضعیتی، مردم هم بیشتر به سمت فیلم هایی کشیده می شوند که سئانس بیشتری دارد. متاسفانه با این اتفاق، به فیلم ما لطمات جبران ناپذیری وارد شد. کاوه از من خواست فیلم را از اکران خارج کنم ولی من صلاح ندانستم و گفتم چون فیلم به هرحال اکران شده، بگذاریم به نمایش خود ادامه دهد.

فکر می کنید فیلم با ظرفیت فعلی، اگر در زمان دیگری اکران می شد، می توانست مورد اقبال بیشتر مخاطبان قرار بگیرد؟

صددرصد وضع بهتری داشت. اگر فیلم هایی همگون اکران شوند، به همدیگر لطمه وارد نمی کنند اما وقتی فیلم هایی پرهیاهو در کنار فیلم های متفاوت و مستقل اکران می شود، همیشه خطری متوجه این آثار گروه دوم خواهد بود. بعضی سینماداران هم که رحم و مروت ندارند و دنبال فروش و پول درآوردن هستند. وقتی هیچ حمایتی از فیلم صورت نمی گیرد، چه باید کرد؟ بخش خصوصی از کجا ۳۰۰ تا ۵۰۰میلیون تومان برای اجاره یک تابلوی قراضه تبلیغاتی در سطح شهر پرداخت کند؟ این فیلم هایی که تابلوهای زیاد تبلیغاتی را در اختیار دارند یا دولت به طور مجانی این امکان را برای آنها فراهم کرده یا یک سرمایه گذار بخش خصوصی، پول هنگفتی را که معلوم نیست از کجا آمده و به کجا می رود، هزینه کرده است. به هرترتیب با این کارها دارند بخش خصوصی را نابود می کنند. یعنی سینمایی که از دهه های ۶۰ تا ۸۰ فعال بود، به کل از بین می رود. هم با نگاه هایی که وارد سینما می شود و هم با فیلم هایی که ساخته می شود. متاسفانه وزارت ارشاد هم به این فیلم ها مجوز می دهد و آنها را اکران می کند. سینمای ما در سطحی ترین و نازل ترین شرایط ممکن قرار دارد. در چنین شرایطی شما چطور می توانید مردم را به سمت سینمایی سوق دهید که این وضع را دارد. اسمش سینماست، دارای پیام اخلاقی و انسانی است، دارای حرف است، آن هم در کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران.

وقتی فیلم هایی متفاوت مثل رمانتیسم عماد و طوبا (فارغ از کیفیت نهایی و خوب یا بد بودن) در اکران با چنین وضعیتی روبه رو می شوند، فیلمسازان برای بهره گیری از یک اکران مناسب و سئانس های زیاد، یا باید سراغ ساخت شبه کمدی ها بروند یا به قول کاوه صباغ زاده، به سینمایی چرک و سیاه رو بیاورند.

همین می شود. سیاه نمایی که مد شده است. به بعضی از این فیلم ها نگاه کنید، می بینید قصه بیشتر آنها در مناطق جنوب شهر و میان زباله ها و معتادان می گذرد. یعنی با دیدن این فیلم ها فکر می کنیم مردم کشور ما فقط همین معتادان، چاقوکش ها و قمه کش ها هستند! دیشب فیلم دیگری در همین زمینه دیدم. فیلم هایی که از روی دست همدیگر کپی می کنند و عملا کشور ما را یک کشور ضایع و بدون فرهنگ و دانش و بدون نگاه و بدون پلیس و آگاهی نشان می دهند. این همه چاقوکشی و آدم کشی در فیلم ها اتفاق می افتد اما یک پلیس نمی آید که بگوید شما اینجا چه غلطی می کنید! کاوه هم فیلمساز جوان و کاربلدی است و هم مطالعه، شناخت و آگاهی دارد و خیلی بهتر از این فیلمسازان می تواند به پایین شهر برود و چنین فیلم های تلخی را بسازد که اوج بدبختی و بیچارگی مردم را نشان می دهد و به درد خارج از کشور می خورد. کاوه به جای این که در این مسیر فیلم بسازد، سراغ خانواده و فانتزی رفته و فیلم سالمی ساخته است. رمانتیسم عماد و طوبا فیلمی است که فکر و سینما در آن دخیل است. خلاقیت دارد و به نسل جوان فکر می کند. به گرفتاری ها و بالا و پایین زندگی و چگونگی عبور از آنها فکر می کند. از زندگی مشترک و فرزند و اخلاقیات می گوید. این ذهنیت کاوه است و من نمی توانم جلوی ذهن او را بگیرم و بگویم از همین فیلم هایی بساز که قصه خلافکاران را روایت می کند یا کمدی های سطحی بساز، چون در گیشه می فروشند. به قول کیومرث پوراحمد، ما را تبدیل به نسل سوخته کردند. ما و هم سن وسال های ما را که کنار گذاشتند. از نسل جوان هم انتظار دارند که دنبال نگاه های دیگری بروند که از نظر من غلط است. نه این که ساخته نشود، ساخته شود اما به فیلم هایی از گونه های دیگر هم بها دهند و از آنها حمایت کنند. حداقل جوانانی که در این زمینه های دیگر فیلم می سازند را آزرده خاطر نکنند. کاری نکنید این فیلمسازان هم سراغ نگاه سیاه و کثیف بروند.

یکی از دلایلی که ما در سینمای ایران تنوع ژانر هم نداریم، چنین برخوردهایی است.

بله، متاسفانه افرادی که در دولت در مسند کار و قدرت به ویژه در امور فرهنگی هستند، نگاه فرهنگی ندارند و هیچ کمکی نمی کنند. فیلم نمی بینند و فیلم نمی شناسند و نمی دانند باید در این زمینه چه کنند. در دهه های ۶۰ تا ۸۰ یک جریان فرهنگی در کشور حاکم بود. این همه فیلم های خوب چه زمانی ساخته شده بود؟ همان سال ها اما الان نه دیگر شما اثری از آن فیلمسازان می بینید و نه از فیلم های خوب آنها. این سال ها و این روزها فیلمسازان جوان ترس و وحشتی دارند که فیلم هایشان را کجا اکران کنند. اگر با این شرایط فیلم هایشان را اکران کنند، جز شکست نتیجه ای ندارند. تازه ما که حرفه ای و در این شرایط و در دل سینما هستیم، این وضعیت را داریم، چه رسد به آن عده ای که پشتوانه ای هم ندارند و با سرمایه بخش خصوصی فیلم ساختند، اما نه جایی برای اکران دارند و نه یادی از آنها می شود. اینها دردهای سینمای ماست که متاسفانه وزارت ارشاد، بنیاد سینمایی فارابی، شهرداری، تلویزیون و… هم کمک و حمایت چندانی در این زمینه نمی کنند. امیدوارم حضور آقای محمد خزاعی در سازمان سینمایی موثر باشد، چون خودش دست اندرکار سینما بوده است. آقای رئیسی هم که از مشهد آمده و همشهری من است و دو کوچه بالاتر از من به دنیا آمده بود. ما اهل پایین خیابان بودیم و ایشان در خیابان طلاب زندگی می کرد. حالا امروز ایشان رئیس جمهور است و ما فیلمسازیم.

پس امیدوار باشیم که دست کم همین همشهری بودن به کار شما و فیلم تان بیاید؟

(می خندد) از این خبرها نیست. شما فیلم «منصور» را ببینید که خوب و دوست داشتنی است اما حتی همین فیلم هم به ضرب و زور دولتی بودنش، چهار سئانس برای اکران گرفته است. درحالی که فیلمی خوب و ارزشمند و با موضوعی ملی است و باید اکران مناسبی داشته باشد و سینماداران باید از آن حمایت کنند. بحثم این است که نامردی و بی انصافی هم در سینما حدی دارد و همه فیلم ها باید از عدالت در اکران برخوردار باشند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 166911 و در روز جمعه ۱۰ دی ۱۴۰۰ ساعت ۰۲:۲۵:۳۴
2024 copyright.