نگاهی به دو مستند/ جهانی پُرنورتر با بانوان سرزمینمان

سینماسینما، عقیل قیومی:

آلن‌دوباتن نویسنده‌ای که در چند سال اخیر در ایران هم این اقبال را داشته تا کتاب‌هایش دیده و خوانده شوند و آموزه‌های کلاسیک و فلسفی را به خدمت می‌گیرد تا نقب بزند به مفاهیمی که به کارِ زندگیِ روزمره آدمیان می‌آید تا هنر زندگی را بیاموزند و زیستن را تاب آورند، در گفت‌وگویی چنین می‌گوید: «اگر امروز یک مریخی به زمین می‌آمد و فقط بر اساس مطالعه آثار ادبی منتشرشده می‌خواست بفهمد آدم‌ها چه کار می‌کنند، به این نتیجه استثنایی می‌رسید که همه آن‌چه مردم وقتشان را صرف انجام آن می‌کنند، عاشق شدن، جر و بحث کردن با اعضای خانواده، و گاهی هم کشتن یکدیگر است. اما قدر مسلم کاری که ما می‌کنیم، این است که به سر کار می‌رویم. بااین‌حال همین «کار» به‌ندرت در آثار هنری بروزی دارد. در صفحات اقتصادی روزنامه‌ها اثری از آن دیده می‌شود، اما عمدتا به چشم یک پدیده اقتصادی نه یک پدیده وسیع‌تر انسانی.» دوباتن در ادامه به تعبیر خودش چشمان ما را به زیبایی، پیچیدگی، پیش‌پاافتادگی و وحشت هر از گاه دنیای کار باز می‌کند.

این همان کاری است که کارگردان‌های مستندهای دیدنی و محترم «شاعران زندگی» و «بنیان‌گذار محک» به سرانجام می‌رسانند. ما به دنیای گاه زیبا، گاه ساده، گاه پیچیده و غم‌انگیز و طاقت‌فرسای انسان‌هایی وارد می‌شویم که هر صبح به قصد کار هدفمندی که برای خودشان مشخص کرده‌اند، از خواب برمی‌خیزند: بانو شیرین پارسی در «شاعران زندگی» و سعیده قدس در «بنیان‌گذار محک».

شیرین پارسی و سعیده قدس وجوه مشترکی دارند که آن‌ها را در حیطه کارشان خویشاوند هم می‌کند. هر دو خستگی‌ناپذیرند و تا دست‌یابی به هدفشان از موانع پیشِ رو نمی‌هراسند. نفوذ کلام دارند و در مجاب کردن طرف مقابلشان توانا هستند. زن بودنشان را در جهانی که به شکل طبیعی مردسالار است، به یک امتیاز تبدیل می‌کنند تا عواطف و احساسات پاک و ناب زنانه را هم با گونه‌ای اقتدار، پایمردی و عزت نفس به کار گیرند و کارستانی بیافرینند که نه‌تنها خانه خودشان، بلکه جهانی را پرنور کند.

چنین به نظر می‌رسد که نزدیک‌ترین مرد زندگی‌شان هم در هیئت همسر پذیرفته که بانوی خانه دارای اقتداری احترام‌برانگیز است. در «شاعران زندگی» حضور مرد به گونه‌ای است که انگار فقط هست؛ مرد شاعرمسلکی که زن روزگاری عاشقش بوده و چراغ زندگی را با هم‌سقف شدن با او افروخته است. اکنون به جز لحظاتی که توانایی زن را در مقابل ناتوانی جسمانی مرد پررنگ می‌کند، تاثیر مهیب حضور مرد را در زندگی زن احساس نمی‌کنیم. حتی در صحنه‌ای مرد از زن می‌خواهد تا دستش را بگیرد و به کمک او حرکت کند که زن خود به‌تنهایی از پس این کار برمی‌آید. زن خودش پاشنه ورمی‌کشد و به مصاف با مردانی می‌رود که گاه نامشان مدیر و مسئول است و گاه یک کارگر ساده که باید در خدمت باشد و مزد عرق‌ریزانش را از زن بگیرد. با این همه، شاید اکنون زن به این نتیجه رسیده است که یک مردِ کاری، مردی که کار را با دانش کار درهم آمیخته است، بیش از یک مرد محترم شاعر به کارش می‌آید؛ پس پُر بیراه نیست که بغضش بترکد و اشک امانش ندهد وقتی که نام پدرشوهر مرحومش را بر زبان می‌آورد که کار کشت و زرعِ امروزش را مدیون اوست.

در «بنیان‌گذار محک» هم مرد در همراهی‌ها با زن چاره‌ای ندارد جز این‌که تاثیر فزاینده و سترگ زن را در زندگی‌اش حس کند و پذیرا باشد. در دورهمی‌های بنیان محک هم سایه سنگین حضور زن و خوش سروزبانی‌اش مرد زندگی‌اش را به حاشیه می‌رانَد. البته فیلم نخواسته یا تلاش نکرده به این بخش از زندگی خصوصی زن ورود کند.

از دیگر وجوه مشترک دو زن فرهیختگی و محشور بودنشان با کتاب و کلمه و دانستگی است. شیرین پارسی در سفری کاری به تهران کوله‌اش را پُر از کتاب می‌کند و بازمی‌گردد. سعیده قدس نیز در کنار کار اصلی‌اش نویسنده هم هست و در صحنه‌ای به شکل غیرمستقیم از زبان یکی از طرفدارانش درمی‌یابیم که کتاب «کیمیاخاتون» را نوشته است. ولی در «شاعران زندگی» به دلیل تعالی ساختاری‌اش که آن را در مقایسه با فیلم دیگر بر صدر می‌نشانَد، این فرصت را می‌یابیم تا وجوه متکثر زندگی شیرین پارسی را از نظر بگذرانیم. این فرهیختگی و مؤانستش با شعر را هم در گریزهایی لابه‌لای بخش‌های مربوط به کار اصلی‌اش می‌بینیم و می‌شنویم. اظهار نظر ادبی‌اش را هم در محفلی خانوادگی می‌بینیم.

در «بنیان‌گذار محک» گونه‌ای تکلف بر نوع کار و فعالیت سعیده قدس سنگینی می‌کند که به نظر می‌رسد این اجازه را به کارگردان نمی‌دهد تا به مرزهای ظریف یک مستند خوب پرتره نزدیک شود. انگار فیلم بیشتر درباره خود بنیان محک است تا درباره بنیان‌گذارش. زن مدام از این جلسه به آن جلسه می‌رود و در این جلسه‌هاست که گاهی بخت با کارگردان یار است و خصلتی انسانی از زن نمایان می‌شود. حتی احساس می شود که سعیده قدس گاهی با آگاهی به حضور دوربین دارد بازی می‌کند و عیار مستند را به چالش می‌کشد؛ البته این برمی‌گردد به ذات شغل ایشان. سعیده قدس به‌عنوان بنیان‌گذار محک حتی پیش از این مستند محترم هم به گونه‌ای شهره بود و حتی در ابتدای فیلم می‌بینیم که به‌عنوان یک شخصیت شناخته‌شده به همایشی دعوت شده و دارد از خود می‌گوید. پس پُر بیراه نیست اگر به‌عنوان زنی که به دلیل ماهیت فعالیتش مدام زیر ذره‌بین رسانه‌ها بوده و باید جلوی دوربین تلویزیون لحن عوض کند و چه بسا از خود واقعی‌اش فاصله بگیرد، حضور سنگین این دوربین مستند متفاوت هم او را به سمت گونه‌ای نقش‌آفرینی و تکلف سوق دهد. اما «شاعران زندگی» خود قصه‌ای دیگر است. چه بسا اگر شیرین برق‌نورد حکایت زندگی شیرین پارسی را برای ما مصور نکرده بود، خیلی از ما چنین شخصیتی را با این وسعت نمی‌شناختیم. احساس می‌شود که او بیش از این‌که با ما سخن بگوید، داریم واگویه‌هایش را با درخت و آب و خاک و زمین می‌شنویم. دست زمین در دستانش است و تپش‌هایش را به گوش جان می‌شنود. مگر می‌شود این‌چنین زلال از برآمدن سبزه‌ای از خاک نقشِ ذوق‌زده شدن را بازی کنی؟

البته سعیده قدس به دلیل شرایط رسمی‌تر شغلی‌اش امکان این را نداشته که به‌تمامی خود را در اختیار گروه فیلم‌برداری قرار دهد و طبعا این محدودیت خودش را در فیلم نشان می‌دهد. ولی شیرین پارسی در «شاعران زندگی» کمک می‌کند تا سیر فیلم به سوی کمال ساختاری و محتوایی هموارتر طی شود.

در این مدت به همت گروه هنر و تجربه که امکان تماشای مستندهایی برتر را برای ما فراهم ساخت، با شخصیت‌هایی آشنا شدیم که محال بود در این روزگار مرگ‌خیز جور دیگری جز روی پرده سینما بشناسیمشان. شخصیت‌هایی که در مستندهای «کارستان» یادشان را پس از تماشای فیلم با خود به خانه می‌بریم، بی‌تردید می‌روند می‌نشینند کنار فهرست‌های فراموش‌ناشدنی‌های زندگی.

ماهنامه هنر و تجربه

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 73505 و در روز سه شنبه ۷ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۰۱:۰۷
2024 copyright.