نگاهی به فیلم «تمارض» ساخته عبد آبست/ فیلم ساختن با لهجه

سینماسینما، حسین جوانی:

«تمارض» جزو معدود فیلم‌های سینمای ایران است که در استفاده از لهجه برای شکل دادن به یک موقعیت داستانی زیرکانه عمل کرده و لهجه را به بخشی از جهان اثر تبدیل می‌کند. در لامکانی وقوع داستان، شخصیت‌ها به شکل ظریفی با لهجه‌ی مردمان بخشی از خوزستان حرف می‌زنند که نه مثل فیلم‌هایی که تهرانی‌ها ساخته‌اند شکلی غلوشده دارد (مثلا «ارتفاع پست» و «روز سوم») و نه آن‌چنان در به‌کار‌گیری آن زیاده‌روی شده که بیننده‌ غیربومی را به مشکل بیندازد (مثل فیلم‌های کوتاه پیمان ماندگار). حتی شکل تزیینی هم پیدا نمی‌کند که چند نفر با لهجه‌ به‌خصوصی حرف بزنند، اما بقیه نه. استفاده‌ «تمارض» از لهجه حداقلی ا‌ست، اما همانند رویکرد سینمایی فیلم و توجه به جزئیات بی‌اهمیت که رفته‌رفته مهم می‌شوند، این حداقل، حاصلی حداکثری پیدا می‌کند. در مقام مقایسه، «تمارض» همان بهره‌ای را از لهجه می‌برد که سال‌ها پیش کیانوش عیاری در «آبادانی‌ها» برده بود.

اما اگر در «آبادانی‌ها» لهجه مظهر جدااُفتادگی مکانی شخصیت‌ها در دل شهری غریبه است که سرمایه‌شان را به باد داده، در «تمارض» لهجه عامل پیوندی میان زمان‌ها و مکان‌هاست. تفاوت اصلی اما در شیوه‌ استفاده است. درست مثل خود عبد آبست که بچه‌ آبادان است، اما از تیپ و قیافه‌اش نمی‌توان به‌راحتی این مسئله را تشخیص داد؛ «تمارض» هم ظاهری متفاوت از باطن خود دارد. فقط اگر بچه‌ جنوب باشید و وقتی آبست عصبانی یا احساساتی شده، خوب به حرف زدنش گوش بدهید، متوجه‌ ته لهجه‌ شیرینش می‌شوید که در حالت عادی از گوش شما پنهان نگه داشته شده. درست همان موقع است که از مجموعه‌ رفتارها، میمیک‌ صورت، مُدل دست کشیدن توی موها و ناخودآگاهی که در ریزکردن چشم‌هایش وجود دارد، پی به اصالت جنوبی‌اش و صد البته جذابیت ذاتی آبست خواهید برد. همان‌طور که اگر با همین دقت به «تمارض» بنگرید، بَرخلاف ظاهر غلط‌اندازش اصالتی نهفته را تشخیص خواهید داد. لهجه‌ به مرور کم‌رنگ‌شده‌ آبست در اثر احساسات در مصاحبه‌ها بیرون می‌زند. فیلمش هم از همین کم‌رنگ‌شدگی بهره می‌برد تا موقعیت داستانی خلق کند که به‌مرور زمان کم‌رنگ‌ شده و بدون آن‌که کسی متوجهش شود، فراموش گردیده. اما وقتی کنترل احساسی شخصیت‌ها از دست می‌رود، ممکن است در هر زمانی بیرون بزند. بدین ترتیب، همان‌گونه که آبست در شکل اجتماعی رفتارش، انسانی جدای از موقعیت بومی رشدیافته در آن به نظر می‌رسد، «تمارض» نیز به شکل عمومی با آن‌چه واقعا هست، متفاوت است. احساسی که آبست می‌خواسته با مجموعه‌ای از تصاویر یا احیانا با ارجاعات سینمایی به بیننده منتقل کند، پیش‌تر و به شکل ناخودآگاه در ذات فیلم موجود است؛ نکته‌ای که برای بیننده‌ خارجی به‌هیچ‌وجه قابل درک نیست و همین «تمارض» را جدای از تمامی شباهت‌های فرمی‌اش به آثار خارجی یا تاثیری که از سینمای روز جهان پذیرفته، به فیلمی بومی تبدیل می‌کند.

پیش از آن‌که «تهرانی حرف زدن» به‌عنوان گویش رسمی وارد زندگی روزمره‌ ما ایرانی‌ها شود، تَکثر لهجه‌ها علاوه بر تفاوت قومیت‌ها، تفاوت زمان‌ها و مکان‌ها را جلوه‌گر می‌ساخت. حالا «تمارض» به‌خوبی نشان می‌دهد شخصیت‌هایی که با این گویش سخن نمی‌گویند، چطور در زمان و مکانی نامعلوم اسیر وقایعی شده‌اند که دَرهَم فرورفته و تکرار می‌شوند. «تمارض» از این زاویه شبیه به یک نفرین است. مهم نیست پدر در چه زمانی به شیراز رفته، دختر در چه زمانی بر اثر تصادف ناخواسته فوت کرده، پسرها راست می‌گویند یا پیرمرد چرا روی آن‌ها اسلحه کشیده؛ گویی در این نامعلومی همه‌ چیز از سطح به زیر کشیده شده تا مثل لهجه‌های پنهان‌شده زیر لوای گویش رسمی، از اهمیت بیفتند. بی‌توجهی به لهجه‌ای که در گذشته بوده و شاید در آینده وجود نداشته باشد و در لحظات حساس زندگی به ناآگاه  خودنمایی می‌کند، باعث شده گذشته و آینده در «تمارض» به شکل زمان حال دربیایند تا بتوانیم هم‌زمان هر سه را در یک زمان به تماشا بنشینیم. شاید یکی از زیباترین وجوه معنایی «تمارض»، همین تبدیل شدن ناخودآگاه موقعیت‌ها باشد که ریشه در لهجه‌ شخصیت‌هایش دارد

ماهنامه هنر و تجربه

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 86916 و در روز شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۵۶:۴۱
2024 copyright.