نگاهی به فیلم سرخ پوست/ نمادی از سرخپوست‌های جهان

سینماسینما، فرزانه متین نوشت: اگر در این سال ها بخواهیم ازیک اثر سینمایی ایرانی که به قواعد بین الملل، استاندارد و المان های سینمای جهان متعهد بوده، نام ببریم بی شک، فیلم سرخ پوست نیما جاویدی است.

فیلمی قصه گو و سرشار از نماد بدون این که درصدد آن باشد که مخاطبش را گیج کند.جاویدی داستانی را برای ما روایت می کند که جایش به شدت در کنار ملودرام های تکراروارگونه اجتماعی در میان سینمای ایران خالی بود. او با ساخت آخرین اثرش نه تنها به یک کارگردان پخته بلکه تاثیرگذار در روند سینمای ایران تبدیل شده است.

سرخ پوست ، قصه‌ای اخلاق مدار است که کارگردان از همان ابتدای شروع فیلم، نبض مخاطب را در دست می گیرد و تا آخر او را کنجکاو نگه می دارد و پایانی بی نظیر برایش رقم می زند.
سرخ پوست روایت ماجرای یک روز در یکی از زندان های جنوب کشور در سال ۱۳۴۷ است.این زندان قدیمی به دلیل مجاورت با فرودگاه تازه تاسیس شهر در حال تخلیه است.رییس زندان، نعمت جاهد با بازی متفاوت نوید محمدزاده ، مشغول انتقال زندانیان به زندان جدید در کمال آرامش و نظم است که ناگهان متوجه گم شدن یک زندانی به نام احمد سرخپوست می شوند. جاهد برای پیشینه وی از مددکار زندان با بازی پریناز ایزدیار می خواهد که به وی کمک کند. سرخ پوست تماد مردمی است که ارباب ها زمین هایشان را غصب کرده اند و با قدرت هایی که دارند درصدد حذف رعیت ها هستند از این رو احمد بی گناه قرار است بالای چوبه ی دار برود و مددکار می خواهد همه ی تلاشش را کند که او را از زندان فراری دهد.در میان هم علاقه‌ای بین جاهد و مددکار است هرچند که عمق آن را نمی دانیم.حالا تعقیب و گریز جاهد و سرخپوست آغاز می شوند و هر دو دارای هوش بالایی هستند از این رو مخاطب را تا انتها کنجکاو نگه می دارد.

از نقاط قوت فیلم باید به فیلمرداری بهمنش و سکانس های خفقان آور سلول و راهروهای زندان اشاره کرد و از همه مهمتر موسیقی بی نظیر فیلم. نوید محمد زاده در سرخ پوست در مانند اکثر فیلم هایش در یک تیپ فرو نرفته، آه و زاری و مرثیه گویی ندارد او بازی هوشمندانه ای از خود ارائه می دهد .فردی نظامی، عبوس، منظم که در این میان عاطفه اش را از دست نداده است.او مانند سایر انسان ها به غایت معمولی است، بازی اغراق گونه ندارد و فاقد از هرگونه رییس زندان عقده ای و کینه ورزی است که درسینما دیده ایم. او نه سفید است نه سیاه بلکه مانند سایرین خاکستری است و بین خودآگاه و ناخودآگاهش به قهرمان سرخپوست تبدیل شده است. او سرانجام سرخ پوست را در محفظه ی تاریک چوبه دار که در حال انتقال در میان جاده است، پیدا می کند و مخاطب تنها صدای نفس های زندانی بی گناه را بدون دیدن چهره اش می شنود و منتظر است جاهد دست به انتخاب بین عشق به مددکار که کمک یار سرخ پوست بوده و وظیفه اش بزند اما او در واقع اخلاقیت را بر می گزیند از این رو از سرخپوست به عنوان فیلمی انسانیت محور یاد می کنند.

غیر از نقاط قوت سرخپوست نباید از نقاط ضعف آن فارغ شد.بازی گنگ و مجهول پریناز ایزدیار و علاقه بین او و رییس زندان که آیا یک طرفه است یا دو طرفه که در طول فیلم مشخص نمی شود و البته بازی تکراری ایزدیار که همیشه در نقش انسانی مهربان که حاضر به کمک است وی را به مرور تبدیل به یک تیپ کرده است.

چرا جاویدی نام سرخ پوست برای فیلمش برگزیده است؟ آیا سرخپوست تداعی کننده کشمکش های جهانی تصاحب زمین توسط از ما بهتران و بی گناه به کام مرگ کشاندنشان نیست؟

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 114130 و در روز سه شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۰۴:۵۵
2024 copyright.