چگونه پائولو سورنتینو در شخصی‌ترین فیلمش با بزرگ‌ترین تراژدی زندگی‌اش مواجه شد/ نوشته‌ای از اریک کوهن درباره «دست خدا»

سینماسینما، اریک کوهن، ترجمه: ماریا تابع بردبار

سال گذشته [۲۰۲۰] پائولو سورنتینو ۵۰ ساله شد و احساس کرد وقت آن رسیده که با بزرگ‌ترین تراژدی زندگی‌اش روبرو شود. در سال ۱۹۸۷، یک ماه مانده به تولد ۱۷ سالگی‌اش، فیلم‌ساز آینده، به رویای دیدن قهرمانش، دیگو مارادونای آرژانتینی، در مسابقه‌ی فوتبال تیم ناپولی جامه عمل پوشاند و به توسکانی سفر کرد. والدینش در خانه بودند. همان شب آن‌ها به دلیل نشت گاز مونوکسیدکربن مسموم شدند و درگذشتند.

پائولو سورنتینو در مصاحبه‌ای از طریق زوم گفت: «صحبت کردن درباره‌ی آن واقعه دردناک و ساختن فیلمی درموردش دردناک‌تر است.»

با وجود این، دست خدا، درام تولید شده‌ی نتفلیکس منحصرا به آن رویداد ناخوشایند نمی‌پردازد. در عوض، تلاش‌های بدل نویسنده-کارگردان، فابیتو اسکیزا (فیلیپو اسکاتی)، را برای فائق آمدن بر پیامدهای منفی از دست دادن زودهنگام پدر و مادرش برجسته می‌کند، او زادگاه باشکوهش، ناپل، را ترک می‌کند تا به پیشه‌ی فیلم‌سازی مشغول شود. 

فیلم دست خدا مانند بسیاری از ساخته‌های پائولو سورنتینو ساختار زندگی ایتالیایی را در نسل‌های مختلف به تصویر درمی‌آورد. خانواده‌ی بزرگ فابیتو در خانه‌ی ساحلی مجللی دور هم جمع می‌شوند و فابیتوی جوان طوری در میان نما‌های بی‌روح و تاریک معماری ناپلی پرسه می‌زند که انگار انعکاس‌دهنده‌ی معماهای وجودی‌اش هستند. در عین حال، این تلاش‌های تلخ و شیرین نمایانگر التزام معقول فیلم‌ساز صاحب سبکی است که بعد از بردن جایزه‌ی اسکار برای فیلم زیبای بزرگ و ساختن سریال‌های پاپ جوان و پاپ جدید برای شبکه‌ی تلویزیونی اچ.بی.او شناخته شد. این دو سریال آبی بود بر آتش نگاه‌های متظاهرانه درباره‌ی ایتالیای مدرن.

در فیلم دست خدا سورنتینو می‌بایست از شخصی شدن فیلم جلوگیری می‌کرد. سورنتینو می‌گوید: «وقتی که سبک کار تو  بیش از حد کامل و بی عیب و نقص شود، تمایل پیدا می‌کنی کمی سطحی کار کنی. سبک سطحی و راحتی را برگزیدم که قبلا آن را نمی‌پسندیدم؛ اما با خود فکر کردم که حالا وقتش فرارسیده است. فیلم براساس مفهوم شادی و غم یک پسر است و از چشم او در بزرگسالی، یعنی خود من، روایت می‌شود.»

فابیتو در این فیلم تجربیاتی را از سر می‌گذراند که در آغاز تحت حمایت خانواده‌، از جمله برادر بزرگترش و زن‌عمویی قرار می‌گیرد که ثبات روانی ندارد (لوئیزا رانیری) و به اولین عشق زودگذرش هم تبدیل می‌شود. در حالی که مرد جوان در زمینه‌های مختلف مثل نوعی بیداری جنسی و سرانجام انتخاب شغل خلاقانه‌اش متحمل دل‌شکستگی‌هایی می‌شود، سینما در شکل و شمایل توجیه‌کننده‌ی تمام ناملایمات رخ می‌نماید: معمولا سورنتینو در فیلم‌هایش داستان‌پردازی جسورانه‌ای درباره‌ی انسان‌های قوی و محکمی دارد که عامدانه جنبه‌ی شکننده‌‌ی خود را پنهان می‌کنند، از نخست وزیر فیلم‌های  ایل دیوو (۲۰۰۸) و آن‌ها (۲۰۱۸) گرفته تا شخصیت پاپ پر جنب و جوشی به نام جود لا. در هر شرایطی آثار سورنتینو مملو از نمایش‌های لذت‌جویانه است، نمایش مردمی که ترجیح می‌دهند به سرعت در زندگی پیش بروند تا این‌که در درون نگری غوطه‌ور شوند؛ هرچند هرگز از تمایل به تفکر در امان نمی‌مانند.

دست خدا این نکته را روشن می‌کند که سینما چگونه مایه‌ی نجات و رستگاری و سپر دفاعی سورنتینو می‌شود. او می‌گوید: «فکر نمی‌کنم دیگر در آینده فیلمی این چنین شخصی و صمیمی بسازم. بسیار سخت بود. بیست سال زمان برد و تمام مدت به آن فکر می‌کردم. اما این فیلم به من کلیدی سبک‌شناختی ارائه کرد که برای فیلم‌های آینده از آن بهره خواهم برد.»

سورنتینو ابتدا فیلم‌نامه را به لورنزو میلی داد که تابستان گذشته [۲۰۲۰] در حالی که موج اول پاندمی کووید ۱۹ ایتالیا و بخش‌های زیادی از جهان را در قرنطینه قرار داده بود، تهیه‌کنندگی دو مجموعه‌ی پاپ جوان و پاپ جدید را برعهده گرفته بود. میلی می‌گوید: «سورنتینو گفت فیلم‌نامه‌ای هست که همیشه می‌خواسته بنویسد و امسال تابستان سعی می‌کند این کار را انجام بدهد. چند هفته بعد، فیلم‌نامه را به من داد و من از این‌که می‌دیدم تا این حد شخصی است شوکه شدم. این فیلم‌نامه برای او نقطه‌ی عطفی است.»

در حالی که فیلم زیبایی بزرگ بر وجهه‌ی بین‌المللی سورنتینو افزود، او را در کشور خودش به شخصیتی تفرقه‌افکن تبدیل کرد. در ایتالیا برخی مخاطبان از این شاکی بودند که زیاده‌روی‌های فلینی‌گونه‌ی سورنتینو و تمرکز او بر صحنه‌های تاریخی حکایت از خامی و بی‌تجربگی او دارد. دست خدا پاسخ روشنی به این واکنش‌های شدید بود. سورنتینو می‌گوید: «شاید برای اولین بار در کارم بتوانم مانع نقدهایی بشوم که اغلب مرا متهم می‌کردند که نمی‌دانم دارم درباره‌ی چه چیزی حرف می‌زنم. در این مورد، بیش از حد خوب می‌دانم.»

کلید باز کردن قفل داستان سورنتینو با فیلم دست خدا از نقش‌آفرینی اسکاتی نشأت می‌گیرد. فیلیپو اسکاتی، تازه‌واردی بالقوه، که سورنتینو پس از آزمودن بیش از ۱۰۰ نفر نقش را به او داد. این بازیگر تقریبا حساسیت تیموتی شالامی را در فیلم مرا با نام خودت صدا کن انعکاس می‌دهد. سورنتینو مشتاق بود که بازیگری بالقوه را به ستاره‌ای بالفعل تبدیل کند. سورنتینو با خنده به انگلیسی گفت: «کسی را نمی‌خواستم که برای من مانند شخصیتی از یک فیلم دیگر بازی کند.» انگلیسی حرف زدن سورنتینو غافل‌گیرکننده بود. مرد آشفته موی ۵۱ ساله مایل است به واسطه‌ی یک مترجم با لحنی خشک و عبوس صحبت کند و پی در پی جلوی کامپیوترش سیگار بکشد. پوستر فیلم هشت و نیم ساخته‌ی فلینی بالای شانه‌ی چپش قرار داشته باشد و سعی کند همان قیافه را حفظ کند. 

سورنتینو گفت: «می‌دانم ممکن است دلخور و آزرده به نظر برسم؛ اما این‌طور نیست. مایلم خیلی خوددار باشم زیرا اکنون و تمام مواقعی که می‌خواهم درباره‌ی این واقعیت‌های زندگیم صحبت کنم، می‌ترسم کنترل خودم را از دست بدهم.» این احساس به سر صحنه هم رسید: سورنتینو بی‌وقفه می‌کوشید این حالت را در طول دراماتیک‌ترین لحظات فیلم‌برداری از جمله بازسازی صحنه‌ی مرگ والدینش حفظ کند. میلی می‌گوید که هر کسی می‌توانست سنگینی آن لحظه را حس کند: «تجربه‌ای عجیب و منحصر به فرد بود. کاری که داشتیم می‌کردیم کیفیتی مقدس داشت. می‌شد از روز اول آن را احساس کرد.»

اما سورنتینو فرصت را غنیمت شمرد تا با تمام توان به تهیه‌ی فیلم بپردازد که هشت هفته در پاییز گذشته [۲۰۲۰] به طول انجامید و بعد از قرنطینه فرصتی برای گروه فیلمبرداری بود که دوباره دور هم جمع شوند. سورنتینو می‌گوید: «پس از ماه‌ها قرنطینه‌ی کامل در خانه‌هایمان، سرانجام توانستیم از خانه بیرون باشیم و برای ما مایه‌ی خوشحالی بود که آن صحنه‌ها را در ساحل دریا فیلم‌برداری کنیم. یادم می‌آید وقتی که در آب دریا ایستاده بودم، احساس آزادی و رهایی می‌کردم. بدون ماسک بیرون از خانه بودیم. این‌ها خیلی ادامه نداشت اما تجربه‌ای فراموش نشدنی بود.»

تنها افسوس سورنتینو درباره‌ی فیلم دست خدا این است که منبع الهام فیلم یعنی دیگو مارادونا آن‌جا نبود که فیلم را ببیند. سورنتینو سال‌ها مارادونا را قهرمان زندگی خود می‌دانست. البته نه تنها به این دلیل که تمایل فیلم‌ساز به دیدن بازی مارادونا سال‌ها پیش زندگی او را نجات داده بود. زمانی که سورنتینو اسکار بهترین فیلم بین‌المللی را برای فیلم زیبایی بزرگ در سال ۲۰۱۲ برنده شد، از مارادونا به عنوان یکی از منابع الهامش تشکر کرد. با این حال وقتی که تابستان گذشته اخبار فیلم دست خدا منتشر شد، نماینده‌ی مارادونا به مطبوعات اعلام کرد که بازیکن بازنشسته خواستار اقدامی قانونی درباره‌ی عنوان فیلم است که به گل سرنوشت‌سازی اشاره می‌کند که مارادونا در ماه ژوئن ۱۹۸۶ در بازی بین آرژانتین و انگلستان به ثمر رساند. (گل پذیرفته شد چون داور ندید که مارادونا از دستش استفاده کند، در آن زمان هنوز از پخش مجدد ویدیویی استفاده نمی‌شد.)

مارادونا یک ماه بعد از فیلمبرداری دست خدا درگذشت. پیش از این‌که سورنتینو این شانس را داشته باشد که با فوتبالیست تماس بگیرد و درباره‌ی موارد موجود با او مذاکره کند. سورنتینو می‌گوید: «در این‌باره واقعا متاسفم. یکی از دلایلی که این فیلم را ساختم این بود که به او معنایی را نشان بدهم که در زندگی من و بسیاری از مردم ناپل داشته است.» سورنتینو گمان می‌کند که «دار و دسته‌ی مارادونا شاید برای کسب سودی اقتصادی می‌خواستند ما را اندکی بترسانند. تصور می‌کنم مارادونا دغدغه‌ی فیلم را نداشت.»

شخصیت واقعی دیگر فیلم دست خدا  که هنوز هم در زندگی سورنتینو نقش مهمی دارد، آنتونیو کاپوانای فیلم‌ساز است. فابیتو پرسه زنان در رم، در حالی که از غرایز خلاقانه‌اش آگاه می‌شد، با فیلم‌سازی به نام آنتونیو کاپوانا (سیرو کاپانا) برخورد کرد که مردی پرشور و برانگیخته است و فابیتو را وادار می‌کند که در آرزوی فیلم‌سازی‌اش هدفی بنیادین را جستجو کند. سورنتینو می‌گوید: «کاپوانا از معدود کسانی بود که زمانی مرا باور کرد که هنوز من به خودم باور نداشتم.» سورنتینو فیلم‌نامه‌ای برای کار سال ۱۹۹۸ کاپوانا به نام گرد و خاک در ناپل نوشت. مدتی پس از آن به کارگردانی فیلم‌های بلند اقدام کرد. «پیش از این‌که کاپوانا را ملاقات کنم، فکر می‌کردم که فیلم‌سازی برای من لقمه‌ای بزرگ‌تر از دهان است. مطمئن نبودم آیا خود من شایسته‌ی فیلم‌ساز شدن هستم. او به من اهمیت اعتماد کردن به خودم را آموخت.»

فیلم دست خدا  نه تنها به روشن شدن سیر تکاملی سورنتنینوی فیلم‌ساز کمک می‌کند، بلکه توضیح می‌دهد چگونه فاز بعدی کار خودش را تجزیه و تحلیل می‌کند. این فیلم سورنتینو را فراتر از آستانه‌ی آسایشی ایتالیایی‌اش می‌برد. او اکنون کارگردانی دو پروژه با جنیفر لارنس را در سر می‌پروراند: دختر اوباش داستان خبرچین اف‌بی‌آی و زندگی بی‌نام ونشان یک مامور مخفی به نام سو منجرز. شایعاتی هم درباره‌ی فصل دیگری در آینده‌ی نزدیک از مجموعه‌ی پاپ برای شبکه‌ی اچ بی او به گوش می‌رسد. او می‌گوید: «در حال حاضر تنها پروژه‌ی واقعی‌ام دست خدا است. در آینده به بقیه‌ی پروژه‌ها می‌رسیم.» 

مهم نیست بعدا چه کاری انجام بدهد، سورنتینو می‌گوید که دست خدا نشان می‌دهد چرا او هیچ فرصت جدیدی را دست کم نمی‌گیرد. او می‌گوید: «صرف این‌که شما زندگی سختی داشته‌اید و احساس درماندگی کنید، به‌طور خودکار شما را به یک فیلم‌ساز خوب تبدیل نمی‌کند. اما اگر قادر باشید تمام سختی‌هایی را که در زندگی تجربه کردید- احساسات ناخوشایندی را که با شما مانده‌اند- بپذیرید و آن‌قدر باهوش باشید که آن‌ها را به سبکی بی‌همتا و شاعرانه دربیاورید، آن موقع است که شاید بتوانید فیلم‌ساز خوبی بشوید.»

منبع: ایندی وایر/ ۲۴ اوت ۲۰۲۱

https://www.indiewire.com/2021/08/the-hand-of-god-paolo-sorrentino-interview-1234659825/amp/

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 168713 و در روز دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۰۷:۰۰
2024 copyright.