کارتن خوابی در سالن تئاتر/هنر مستند اجتماعی به کدام نیاز شهروند امروز پاسخ می دهد؟

ترانه بنی یعقوب در روزنامه ایران نوشت :  زن ها یک به یک روی صحنه نمایش، رژه می روند. هرکس نامش را بر زبان می آورد و بعد اضافه می کند که یک کارتن خواب است. از همان ابتدا خیلی از تماشاگران اشک بر چشم می آورند. سوال های کارگردان در میانه نمایش فضا را برای تماشاگران مستندتر می کند؛ مستند و عاطفی. نمایش «شلتر» درباره زنان کارتن خواب است و صحنه هایی که هر روز می بینیم و از کنارشان رد می شویم. چهره ها، حرف ها، دردها… گاهی از کنارشان می گذریم اما اینجا نمی توان از آنها براحتی گذشت. مجبوری با دقت بیشتری نگاه کنی و بیندیشی. نگاه کردن نه دیدن با چشم دل. می گویند ژانر جدیدی است در هنر نمایش؛ «تئاتر مستند.»
فاطمه با برگه درمان در صحنه نمایش ایستاده. مبتلا به اچ آی وی، هپاتیت، سل و… به جمع دوستانش در شلتر برگشته. دو زن وسط سالن باهم درباره فاطمه حرف می زنند، یک جوری با داد و فریاد: «باید بماند، او جای دیگری ندارد. اگر بیرون از اینجا بخوابد، آن هم در سرمای خیابان حتماً می میرد.» زن دیگر روسری اش را محکم دور سرش بسته و استدلال می کند: «اگر بماند ماهم مبتلا می شویم. خوب است همه با هم بمیریم؟» فاطمه در خیابان می ماند، یخ می زند. می گویند داستانش واقعی است، مثل کل نمایش که تئاتر مستند نام گرفته.
این روزها نمایش هایی از این دست کم نیستند؛ «مانوس» درباره پناهجویان ایرانی، «چشم در برابر چشم» ماجرای آمنه بهرامی و اسید پاشی، «کوکوی کبوتران حرم» و…

«تئاتر یک دقیقه و ۱۳ ثانیه» هم یکی از این نمایش هاست. زن لباس کثیفی بر تن دارد، کارتن خواب است. داستان زندگی اش را می گوید، روی صحنه نمایش قدم می زند و با تماشاگران حرف می زند. از آنها می خواهد در صحنه فعال باشند و حرف بزنند. چهار زن، بازیگران اصلی نمایش هستند. زن رو به چند تماشاچی مرد می پرسد؟ می خواستم موسیقی بخوانم پدرم مخالف بود. تو پدرت برایت تصمیم گرفت چه بخوانی؟ باز رو به تماشاگر دیگری تو چطور؟ تو پدرت برای زندگی ات تصمیم گرفت؟ زن از مصائب و دردهایش می گوید از اینکه پدر معتادش با او چه کرده. تماشاگران در طول نمایش با بازیگران حرف می زنند تعامل دارند و باهم می اندیشند.
یک اثر تا چه اندازه بازتاب دهنده اندیشه و عواطف نویسنده و تا چه اندازه منعکس کننده مسائل اجتماعی است؟ آیا اساساً بدون در نظر داشتن کشمکش های طبقاتی می توان محتوایی تولید کرد؟ یک هنر مستند اجتماعی چقدر می تواند کلیشه ها و رویکردهای اجتماعی را تغییر دهد؟
برخی از این سوال ها در جلسه حلقه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران با موضوع «بازنمایی جنسیت در تئاتر مستند» با حضور کارگردانان تئاتر و پژوهشگران اجتماعی مطرح شد. هرچند بحث و گفت و گوی ما با آنها بعد از جلسه هم ادامه یافت.
پردیس عامری، پژوهشگراجتماعی در این باره می گوید: «ژانر سینما و تئاتر اجتماعی، هم می تواند منجر به اصلاحات اجتماعی- فرهنگی مثبت شده و هم تاثیرات منفی در جامعه داشته باشد. از این رو در تحقیقات اجتماعی، نقد، بازبینی و تحلیل تخصصی آثاری درباره معضلات مرتبط با جنسیت و زنان در دهه های اخیر مورد توجه جهان بوده و کاملاً برجسته و مهم شده. بنابراین نمایشگران و فیلمسازان دیگر نمی توانند از نقدهای تند و تیز و برنده پژوهشگران و تحلیلگران اجتماعی با عنوان اینکه اثر ما صرفاً هنری است فرار کنند. چراکه ژانر تئاتر اجتماعی در حقیقت برآمده و محصول علوم اجتماعی و تلفیق آن با هنر است و قرار نیست اهداف آنها غیر همسو باشد.»
به گفته او متاسفانه اینگونه آثار اغلب بدون مشورت با کارشناسان اجتماعی یا صرفاً از زاویه دید شخصی نویسنده و کارگردان روی صحنه می روند و در بیشتر موارد کمتر رویکرد جامعه محور دارند. اگر هم چنین دغدغه ای دارند، چون حوزه تخصصی آنها نیست، موفق به بازبینی، تحلیل، جنسیت زدایی و کلیشه زدایی از روایت ها – آنچنان که انتظار می رود- نمی شوند. این مساله البته وقتی مهم می شود که نمایشگران مدعی اثر اجتماعی و مستند اجتماعی و… هستند. این چنین دیدگاهی منجر شده که حتی زمانی که آثار پرمخاطبی را بررسی می کنیم، مانند اثر «یک دقیقه و ۱۳ ثانیه» ساخته دکتر شهرام گیل آبادی که پر فروش هم بود، متوجه می شویم که با وجود اینکه می توانسته به فرهنگ سازی عمیق تری با رویکرد اصلاح گرایانه ترختم شود، اشکالاتی تخصصی از نظر تحلیل اجتماعی دارد که در نگاه اول و در نظر مخاطب عام یا افراد متخصص سایر حوزه های دور از علوم اجتماعی، کمرنگ هستند. ولی به تقویت برخی کلیشه های فرهنگی و اجتماعی دامن زده یا به هدف غایی یک «تئاتر ژانر اجتماعی» که رهایی بخشی انسانی است، ختم نمی شود.
شهرام گیل آبادی، کارگردان تئاتر یک دقیقه و ۱۳ ثانیه اما عقیده دیگری دارد ومعتقد است در اجرای این تئاتر انسان را دیده و به جنسیت توجه کمتری داشته: «ما در فصل فرم هنر قرار داریم و از بازنمایی و فرانمایی عبور کرده ایم و به جای دیگری رسیده ایم. بدون شک بازنمایی اجتماعی هم ما را به سمت فرم و حرکت با زمان پیش می برد. تئاتر ما تئاتر فضاست و فضایی ذهنی ایجاد می کند که از ذهن مخاطب هم بهره ببریم. یعنی برای مخاطب احترام قائل باشی و بخشی از اطلاعات را در اختیار مخاطب بگذاری و در مقابل بازتاب بگیری.»
وقتی ازگیل آبادی سوال می شود که چرا سه زن را به عنوان اصلی ترین کاراکترهای تئاترت برگزیده ای می گوید: «ما با مطالعه جدی در محله هرندی و دروازه غار متوجه شدیم تعداد زنان کارتن خواب بشدت در حال افزایش است و در یک سال ۴ برابر به آنها اضافه شده. ما با ۵۳ زن کارتن خواب گفت و گو کردیم و متوجه چند تیپ تکرارپذیر بین آنها شدیم و بعد از دسته بندی آنان به سمت تولید اثر هنری رفتیم. این نوع تئاتر فرانمایی است و نه بازنمایی و ما درآن ادعای کالبد شکافی اجتماعی نداریم.» نکته ای که گیل آبادی مطرح می کند، یعنی «نادیده گرفتن مساله جنسیت در این اثر مستند» مورد نقد و بررسی جدی تر قرار می گیرد. درواقع آنچه در این جلسه درجریان است مواجهه دو تئوری است؛ یک تئوری از وظایف و مسئولیت های اجتماعی هنرمند و اثر هنری می گوید و تئوری دیگر هنر را باتوجه به مناسبات درونی خود هنر معنا می کند و اینکه هنر وقتی توانست به معنای واقعی تبدیل به هنر شود، آن وقت بدون هیچ تعیین تکلیفی می تواند مسائل پیرامون خود را بازتاب دهد.

قصه «یک دقیقه و ۱۳ ثانیه» که با مشارکت تماشاگران و بازیگران و به شیوه ای تعاملی اجرا می شود، با بررسی قصه زندگی ۵۳ زن کارتن خواب، شکل گرفته و پس از دسته بندی و بیرون کشیدن موتیف ها یا خطوط اصلی، چهار قصه که شمول عام تری داشته اند انتخاب و توسط یک تیم نمایشنامه نویس، نوشته شده است. برخی از کارشناسان حاضر در جلسه می گویند، از آنجایی که مساله کارتن خوابی یک موضوع مبتلابه جامعه امروز ایران است، این اثر ارزشمند است. اما انکار جنسیت و نسبت های آن با اثر، عجیب و ناشی از افتادن در وادی خلاف منافع فرهنگ مسلط مردسالارانه است.
پردیس عامری در این باره می گوید: «مدعیان کارهنری- اجتماعی لازم است، مفاهیم و مولفه های جنسیتی را دقیق بدانند و دراین زمینه حساسیت اجتماعی داشته باشند، اما اجتماع را یک جمع همگون نبینند. اجتماعی شدن تئاتر یعنی دیدن همه مولفه های مهم اجتماعی امروز که مولفه جنسیت از برجسته ترین آنهاست.»
به عقیده او فرار کردن از توجه خاص به این مقوله و نپذیرفتن صریح اینکه مسائل زنان به دلیل فشار مضاعفی که تحمل می کنند، نشان از کورجنسی است یا در بهترین حالت تلاش برای وانمودکردن از ترس قضاوت های فرهنگ محافظه کار و مردسالار.
نجمه گودرزی، کارشناس ارشد مطالعات زنان هم در این باره می گوید: «همه افردی که دغدغه آگاهی بخشی دارند، سراغ قشرهایی از جامعه می روند که طرد شده و مطرح نیستند. حوزه زنان و جنسیت هم از این دست مضامین است. مشکلاتی که شاید ساده و قدیمی باشند، اما مهم و با ارزشند. حقوقی که می تواند با بازنمایی درست مطرح و ایجاد پرسش کند. خوشبختانه هنرمندان و اندیشمندان، این نقاط درد را در مرکز توجه خود قرار داده اند و با سیل مخاطبان مواجه شده اند. این مضامین بویژه درحوزه زنان رکورد فروش بلیت های نمایش را می شکند و همه با این دردها همزادپنداری می کنند.»
نازنین سهامی زاده، کارگردان تئاتر که سابقه کارگردانی «مانوس» و «چشم در برابر چشم» را در کارنامه اش دارد می گوید: «در مورد تئاتر اجتماعی بحث زیاد است و اینکه ما چه انتظاراتی از آن داریم. مثلاً در تئاتری که ۴ شخصیت آن زن هستند باید نگاه جنسیتی هم وجود داشته باشد. چون به هرحال ما درباره زنان کارتن خوابی حرف می زنیم که مشکلات ویژه خود را دارند. از این مهم تر ما در تئاتر مستند اجتماعی وقتی درباره یک معضل حرف می زنیم قرار نیست، برای آن معضل حتماً جوابی هم داشته باشیم. بلکه وظیفه این تئاتر نشان دادن مشکلات است.
ما در دنیای پر معضل امروز اخبار را در حد چند لحظه می شنویم و درکمان در حد دیدن چند تصویر و صداست اما چطور باید به واقعیت این تصاویر برسیم؟ این وظیفه ما هنرمندان است که با تمرکز بر اخبار روزمره واقعیت آنها را نشان دهیم. چون ما تبدیل به آدم هایی شده ایم که نگاه می کنیم، اما نمی بینیم و گوش می کنیم اما نمی شنویم. یک نمایش مستند اجتماعی باید این کارکرد را داشته باشد که درباره یک ماجرا جست و جو کند و همین که مخاطبش را به جست و جوی بیشتر درباره آن موضوع ترغیب کند هم موفق بوده است.» روز به روز تعداد آثار مستند اجتماعی افزایش می یابد. آثاری که می خواهند بر ذهن مخاطب تاثیر بگذارند و به آنها بگویند نگاه کن و این مسائل را در اطراف خود ببین. راستی این نیاز از کجا می آید؟ حمله آسیب های اجتماعی، هجوم مشکلاتی که میان شهر و شهروند فاصله می اندازد و او را در خود فرو می برد یا احساس رسالت هنرمندان در ناکامی مدیریت آسیب ها و معضلات؟ هرچه هست، هنر اجتماعی و هنر مستند، می تواند آگاهی عمومی را افزایش دهد و سالن تئاتر و سینما را به دریچه ای برای دقیق تر دیدن آنچه پیرامون مان در جریان است، تبدیل کند؟

نیم نگاه
فاطمه با برگه درمان در صحنه نمایش ایستاده. مبتلا به اچ آی وی، هپاتیت، سل و… به جمع دوستانش در «شلتر»برگشته. دو زن وسط سالن باهم درباره فاطمه حرف می زنند، یک جوری با داد و فریاد: «باید بماند، او جای دیگری ندارد. اگر بیرون از اینجا بخوابد، آن هم در سرمای خیابان حتماً می میرد.» زن دیگر روسری اش را محکم دور سرش بسته و استدلال می کند: «اگر بماند ماهم مبتلا می شویم. خوب است همه با هم بمیریم؟»
قصه «یک دقیقه و ۱۳ ثانیه» که با مشارکت تماشاگران و بازیگران و به شیوه ای تعاملی اجرا می شود، با بررسی قصه زندگی ۵۳ زن کارتن خواب، شکل گرفته و پس از دسته بندی و بیرون کشیدن موتیف ها یا خطوط اصلی، چهار قصه که شمول عام تری داشته اند انتخاب و توسط یک تیم نمایشنامه نویس، نوشته شده است. برخی از کارشناسان حاضر در جلسه می گویند، از آنجایی که مسئله کارتن خوابی یک موضوع مبتلابه جامعه امروز ایران است، این اثر ارزشمند است.
نجمه گودرزی، کارشناس ارشد مطالعات زنان هم در این باره می گوید: «همه افردی که دغدغه آگاهی بخشی دارند، سراغ قشرهایی از جامعه می روند که طرد شده اند و مطرح نیستند. حوزه زنان و جنسیت هم از این دست مضامین است. مشکلاتی که شاید ساده و قدیمی باشند، اما مهم و با ارزشند. حقوقی که می تواند با بازنمایی درست مطرح و ایجاد پرسش کند. خوشبختانه هنرمندان و اندیشمندان، این نقاط درد را در مرکز توجه خود قرار داده اند و با سیل مخاطبان مواجه شده اند.»

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 76215 و در روز یکشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۱۷:۵۷
2024 copyright.