گفت‌وگو با فرناندو آرابال/ فقط افراد دیوانه هستند که می‌توانند رؤیاها را محقق کنند

سینماسینما: محمدجواد استادی با فرناندو آرابال نمایشنامه نویس اسپانیایی گفت‌وگویی انجام داده که در روزنامه شرق منتشر شده است. این گفت‌وگو را می‌‌خوانید:

فرناندو آرابال را باید یکی از متفاوت‌ترین هنرمندان جهان معاصر دانست. زندگی عجیب و پُرچالش او از یک سو و فعالیت متنوع هنری‌اش از شاعری، نمایش‌نامه‌نویسی تا فیلم‌سازی و نقاشی از دیگر سو، از او هنرمندی جذاب و ویژه ساخته است. آرابال در سال ۱۹۳۲ میلادی در اسپانیا متولد شد. کودکی او خاص و متفاوت با دیگر کودکان بود به‌گونه‌ای که شرایطی ویژه را هم در خانواده، هم در نظام اجتماعی‌اش تجربه کرد که البته بعدها در آثار و نوشته‌های او انعکاس جدی یافت. پدرش یک نظامی بود که در برابر دیکتاتوری فرانکو مقاومت کرد و در نهایت با وجود محکومیت به اعدام با تخفیف مواجه شد و به زندان افتاد اما پس از فرار از زندان برای همیشه مفقود شد و هیچ نشانی از او یافت نشد. این نمایش‌نامه‌نویسِ هشتادو‌هشت‌ساله تنها و مهم‌ترین بازمانده نسل نمایش‌نامه‌نویسانِ ابزورد جهان محسوب می‌شود و شیوه تئاتر «پانیک» را نیز بنیان نهاده است. آرابال با توجه به شرایط اسپانیا درحالی‌که در رشته حقوق تحصیل کرده بود، این کشور را ترک کرده و به فرانسه مهاجرت کرد و تا به امروز نیز در همین کشور زندگی می‌کند. از مشهورترین آثار او می‌توان نمایش‌نامه‌های «پیک‌نیک در میدان جنگ»،‌ «مناجات»، «دو جلاد» و «گوئرنیکا» را نام برد. او به‌جز جوایز معتبر و متعددی که دریافت کرده است، یکی از چهره‌های مهم و تأثیرگذار تئاتر آوانگارد جهان است. 

‌ پس از مهاجرت به پاریس و تغییر شرایط اسپانیا می‌توانستید به کشور خود بازگردید. چه چیزی باعث شد که برای همیشه در فرانسه زندگی کنید؟
زمانی که من در اسپانیا زندگی می‌کردم با رویدادها و وضعیتی نامناسب و آزاردهنده‌ مواجه بودم؛ اما پس از مهاجرت به فرانسه در آنجا با شرایط متفاوتی مواجه شدم که زندگی‌ام را تغییر داد. همین‌طور باید بگویم که در فرانسه با دختری به نام لوس (مورو) آشنا شدم که قلب من را به تسخیر خود درآورد. همین مسائل باعث شد برای همیشه در فرانسه بمانم.
‌ در میان چهره‌های مختلف و مهم هنرمندان و اهالی ادبیات چه کسی بیشترین تأثیر را بر شما داشته است؟
درباره تأثیرگذاری افراد در زندگی، من به ‌گونه دیگری فکر می‌کنم؛ اجازه بدهید بگویم ترجیح من این است که بگویم این مردم بوده‌اند که در زندگی‌ام تأثیرگذار بوده‌اند. با وجود این می‌توانم از میان هنرمندان به‌طور مشخص به ساموئل بکت، اوژن یونسکو و آندره برتون و رولان توپور اشاره کنم. اینها کسانی بوده‌اند که بیشترین تأثیر را بر من گذاشته‌اند.
‌ شما در جایی «تئاتر» را مراسمی تعریف کرده‌اید که ترکیبی از عشق، ‌عرفان، مرگ و زندگی است. تئاتر در جهان امروز چیست؟
خب امروز گاهی اوقات با خود فکر می‌کنم که تئاتر به ترکیب دیگری بدل شده؛ تئاتر ترکیبی از اجاره‌دادن، بلیت‌خریدن و صرف‌کردن یک میان‌وعده غذایی است. این شبیه به همان چیزی است که در زمان فیلم‌دیدن اتفاق می‌افتد، با‌این‌حال می‌توانم بگویم که من مطمئن هستم همیشه تئاتری رازآلود و خوب وجود خواهد داشت.
‌ از تئاتر پانیک و جایگاهش در جهان امروز بگویید؟
بگذارید درباره جایگاه بگویم. درباره جایگاه بهترین پاسخی که می‌توانم بدهم این است که: من امروز نمایش‌نامه‌هایم را در هر جایی که مردم به امید و کمک نیاز دارند می‌بینم؛ اما تئاتر پانیک تئاتری است که مبتنی بر پایه‌های وحشت است. سردرگمی و گیجی،‌ حافظه و شانس پایه‌های وحشت به حساب می‌آیند، اما مسئله‌ای که وجود دارد این است که چگونه پیچیدگی واقعیت را نمایش دهیم. با درنظرگرفتن نقش مهمی که حافظه و شانس در زندگی ما بازی می‌کنند و تا حدودی این سردرگمی (غنای واقعیت) را تبیین می‌کنند، می‌توان به این سؤال پاسخ داد. البته باید عنصر مهم تخیل را که هنر ترکیب خاطرات است نیز در نظر داشته باشیم.
‌ هنگام آفرینش یک نمایش چه احساسی دارید؟
دوست ندارم به شما پاسخی بدهم که در حکم یک جمله کلیشه‌ای و تکراری باشد، اما می‌خواهم بگویم که بیشترین تمرکز و دقت من بر این است که بتوانم در این روند هم مردم و هم خودم را راضی کنم.
‌ قهرمان‌های شما به دنبال موفقیت هستند، هرچند واقعیت آنها بسیار وحشتناک است؟ موفقیت چیست؟
باید بدانیم که موفقیت در ذهن دیگران معنی می‌یابد. موفقیت در ذهن دیگران است که وجود دارد؛ بنابراین من این را به دیگران می‌سپارم تا درباره موفقیت با من صحبت کنند.
‌ عشق در آثار شما خاص است و حتی به‌ نوعی خشونت هم مرتبط است. عشق چیست؟
خب بگذارید من از شما سؤالی بپرسم که شاید پاسختان هم باشد. به من بگویید چه کسی هست که به خاطر عشق به قتل دست نزد؟ یا برای دست‌یافتن به عشق از هر نوع چیزی که می‌توان به آن گفت بدرفتاری پرهیز کند؟
‌ نمایش‌نامه‌های شما به‌جز ادبیات مملو از موسیقی و نقاشی هستند.
بله، هنر همیشه اهمیت بسیار فوق‌العاده و ویژه‌ای در زندگی من داشته است. با توجه به این اهمیت و وقتی این‌گونه است که هنر نقشی بنیادین برای من دارد و می‌توان از هنر استفاده کرد، چرا نباید از اشکال و فرم‌های مختلف و متنوع هنری در خلق یک اثر استفاده نکرد؟
‌ آزادی یکی از مفاهیم اصلی در آثار شماست. آیا دستیابی به آن را ممکن می‌دانید؟
مفاهیمی چون آزادی و برابری باعث می‌شود شما احساس خوب و خوشایندی داشته باشید؛ بنابراین وقتی این مفاهیم چنین فضایی را ایجاد می‌کنند، چرا باید بی‌رحم باشیم، آن‌هم درحالی‌که می‌توان در هماهنگی با آنها زندگی کرد. واقعیت این است که من نمی‌دانم ممکن است به آزادی و برابری برسیم یا خیر،‌ اما می‌دانم که باید برای آن بکوشیم و به جلو حرکت کنیم، درست همان‌گونه که «فاندو و لیز» (یکی از نمایش‌نامه‌های فرناندو آرابال) برای رسیدن به «تار» (شهری خیالی) تلاش می‌کنند.
‌ تئاتر ابزورد چیست؟
بگذارید حقیقتا اعتراف کنم که نمی‌دانم تئاتر ابزورد چیست. به‌خوبی به خاطر دارم که زمانی که ساموئل بکت عنوان کتاب مارتین اسلین به نام «تئاتر ابزورد» را دید، در‌حالی‌که کنار من ایستاده بود فریاد زد: چقدر بی‌معنی!
‌ تئاتر شما چطور؟ پوچی را دنبال می‌کند؟
من اعتقاد دارم که پاسخ‌ندادن به چنین سؤالی بهترین پاسخ برای آن است. ممکن است ما میان دو مفهوم پوچ‌گرایی و رازآلود‌بودن و تضاد و تناقض در رفتارهای انسانی دچار سردرگمی و گیجی شویم. بر این اساس به‌عنوان مثال شما می‌توانید بگویید که داستایوسکی یک ابزورد‌نویس بوده است؟
‌ تئاتر شما مملو از مؤلفه‌های وابسته به جنسیت است. چرا؟
تئاتر من تأکید زیادی بر احساسات دارد و البته برای بدن نیز اهمیت ویژه‌ای قائل است. جنسیت یکی از مهم‌ترین منابع و سرچشمه‌های رفتارها و اقدامات انسان است؛ بنابراین قطعا جنسیت جایگاه مهم و ویژه خویش را دارد. این را هم فراموش نکنید که من در رژیم فرانکو زیسته‌ام؛ یعنی رژیمی که بسیاری از موضوعات و مسائل سرکوب می‌شد.
‌ به نظر می‌رسد شخصیت‌های نمایشی شما کودک هستند؟ این رفتار کودکانه چیست؟
همه ما می‌دانیم که کودکان سؤالات اساسی و بنیادینی را طرح می‌کنند که بزرگسالان نیز نمی‌توانند پاسخ رضایت‌آمیزی به آن بدهند؛ بنابراین در چنین حالتی از نظر من میان سادگی‌های کودکانه و پیچیدگی‌های معماهای فلسفی تضادی وجود ندارد. انجیل می‌گوید که ما باید مانند کودکانی باشیم که در اوج معصومیت و بی‌گناهی کارهای خیر و شر انجام می‌دهند.
‌ درباره زیبایی‌شناسی چه می‌گویید؟
آنچه من بیش از هر چیز دیگری تحسین می‌کنم، قداست است. در یک کلام من اعتقاد دارم آنچه باید به آن معتقد باشیم این است که هیچ‌گاه نمی‌توان اخلاق را از زیبایی‌شناسی جدا کرد.
‌ شنیدن نام ایران چه حسی را در شما ایجاد می‌کند؟
وقتی نام ایران را می‌شنوم، تصویر مناظر و شهرهای باشکوه در ذهن من شکل می‌گیرد.
‌ بزرگ‌ترین آروزی آرابال چیست؟
می‌توانم بگویم مانند یک فرشته بودن، فاقد هر گناهی بودن، یک پرهیزگار به تمام معنا؛ اما این فقط یک آرزو است. همچنین من عاشق دانستن هستم. من دوست دارم دقت و تخیل را با یکدیگر ترکیب کنم. من عاشق علم هستم. البته این را هم بگویم که جان لنون یک بار گفته است که جنگ به پایان رسید. این بهترین آروزیی است که می‌توانم بکنم.
‌ توصیه شما برای جوانانی که به تئاتر علاقه‌مند هستند چیست؟
من به آنها توصیه می‌کنم که مسیر و راه خویش را دنبال کنند. از هیچ‌چیز نهراسید و نگران نباشید، خوشحال و شاد باشید. این فقط افراد دیوانه هستند که می‌توانند رؤیاها را محقق کنند. اجازه دهید تخیل شما آزادانه کار کند و هرگز نگران انتقادها نباشید.
‌ سال‌هاست که با شما ارتباط داشته‌ام. برای موفقیت من چه توصیه‌ای دارید؟
موفقیت؟ این چیزی است که شماها باید به من بگویید.

معرفی آثار و مرور زندگی فرناندو آرابال که در روزنامه شرق منتشر شد را می‌خوانید:

هزارتوهای آرابال

از فرناندو آرابال، نمایش‌نامه‌نویس مطرح اسپانیایی، تاکنون بیش از ۱۰ اثر به زبان فارسی ترجمه شده است. «لابیرنت» (هزارتو) از ترجمه‌های اخیری است که در مجموعه «جامانده‌ها»ی نشر قطره و با برگردان شیرین حسین‌زاده‌رهور منتشر شده است. این نمایش‌نامه را که در سال ۱۹۵۶ نوشته شده، «نکوداشتی برای کافکا» خوانده‌اند. فضای نمایش‌نامه و جهان درهم‌ریخته و پرآشوب «لابیرنت»، آن را به اثری کافکایی بدل کرده است و اینکه آثار کافکا الهام‌بخش آرابال برای نوشتن این اثر بود؛ البته دلیل دیگری نیز دارد: نام دیگری که آرابال برای این نمایش‌نامه انتخاب کرده و در دست‌نوشته‌هایش هم نوشته «بزرگداشت ک» بوده است. این نمایش‌نامه برای بار نخست با دو نمایش‌نامه دیگر آرابال؛ «پیک‌نیک» و «سه‌چرخه»، در قالب یک تریلوژی در انتشارات کاتدرای اسپانیا منتشر شده‌‌اند. نمایش‌نامه «نیایش» از فرناندو آرابال با ترجمه ناصر حسینی‌مهر در سال ۱۳۸۴ از سوی نشر تجربه منتشر شد. این نمایش‌نامه داستان زوجی است که دست به قتل می‌زنند و پس از آن درصدد تطهیر خود از این گناه برمی‌آیند. «سه نمایش‌نامه تک‌پرده‌ای» نیز با ترجمه ایرج انور در نشر روزنه منتشر شده است؛ «فاندو و لیز»، «دو جلاد» و «مناجات» عنوان این سه نمایش تک‌پرده‌ای هستند. سال ۱۳۹۴ دو نمایش‌نامه از فرناندو آرابال با عنوان «دوچرخه مرد محکوم» و «سه‌چرخه» در قالب یک کتاب و در نشر افراز منتشر شده است. اصغر نوری، مترجم این دو نمایش‌نامه، در مقدمه خود از جهان تئاتری آرابال و از خشونت موجود در نمایش‌نامه‌های او که دنیای منحصربه‌فردی در تئاتر خلق کرده و تئاتر «پانیک» خوانده می‌شود، نوشته است. ازاین‌روست که از دیدگاه او می‌توان بعد از آنتونن آرتو از نوع دیگری از تئاتر خشونت سخن گفت. در آثار آرابال همه چیز به ضد خودش تبدیل می‌شود؛ برای نمونه در نمایش‌نامه «فاندو و لیز»، عشق با مرگ و ضعف و خشونت و تخریب پیوند می‌خورد. یا تا‌خوردن قربانی روی گناهکار که از مفاهیم مهم آثار آرابال است. «شخصیت‌های آرابال همیشه آواره و بیگانه هستند و در حاشیه سرنوشت خود زندگی اطرافشان قرار می‌گیرند». نمایش‌نامه‌های آرابال نیز سرشار از خیال و ریشخند و شواهد تاریخی و خشونت‌اند و آثاری عمیقا سیاسی هستند. خشونت خاص آثار او را با نوع نوشتار ساد و آرتو قیاس کرده‌اند؛ به اضافه تمسخر و ریشخندی که در آثار آرابال جایگاه مهمی دارند.

«دفن ساردین» با ترجمه متین کریمی سال ۱۳۹۸ در نشر نیماژ منتشر شده و آرابال این نمایش‌نامه را براساس یکی از نقاشی‌های مطرح فرانسیسکو گویا نوشته است. چنان‌که مترجم در مقدمه کتاب اشاره می‌کند تابلوی دفن ساردین گویا، تصویری موحش و ترسناک از یک کارناوال مرگ است و همه با ماسک‌هایی ترسناک بر صورت در این کارناوال شرکت دارند. اما درباره وجه تسمیه نمایش‌نامه، مترجم از مراسم دفن ساردین در اسپانیا می‌نویسد که مردم در آن با لباس‌های عجیب‌و‌غریب به خیابان‌ها آمده و جشن می‌گیرند. این فستیوال که با هدف زنده‌‌نگه‌‌داشتن فرهنگ اسپانیا برگزار می‌شود، با نورافشانی نماد یک ماهی بزرگ و آتش‌بازی همراه است. ماهی نماد زندگی و دفن نماد مرگ است. «دو جلاد و مناجات، گرونیکا» عناوین سه نمایش‌نامه مطرح از آرابال است که در قالب یک کتاب در نشر فردا به چاپ رسیده و آزاد ماتیان و حمید دستجردی مترجمان این نمایش‌نامه‌ها هستند. این کتاب شامل سه نمایش‌نامه تک‌پرده‌ای با عنوان‌های «دو جلاد»، «مناجات» و «گرونیکا» اثر «فرناندو آرابال» است. هر سه این نمایش‌نامه‌ها با محوریت رابطه یک زوج نوشته شده‌اند و از خشونت پنهان حاکم بر روابط انسانی و پیچیدگی‌های آن پرده برمی‌دارند. نمایش‌نامه «دو جلاد»، روایت زنی است که همراه دو پسرش از همسر خود شکایت می‌کند و در شکنجه او شرکت دارد. نمایش‌نامه «مناجات» نیز زندگی زن و شوهر دیگری را روایت می‌کند که در کنار جنازه کودک خویش به جنایات خود اعتراف می‌کنند. نمایش‌نامه «گرونیکا» داستان زن و شوهر پیری است که در وضعیت دهشت‌باری گرفتار شده‌اند. آنان در بحبوبه بمباران نظامیان که به ویرانی خانه‌شان منجر شده با یکدیگر مجادله می‌کنند و درباره موضوعات وهمناک و پوچ و گاه بی‌معنا سخن می‌گویند. «جنگ هزارساله» (خداحافظ خوشگل) عنوان یکی دیگر از آثار آرابال است که همراه با گفت‌وگویی با این نویسنده در نشر قطره منتشر شده و احمد کامیابی‌مسک آن را به فارسی برگردانده است. این نمایش‌نامه تصویری از جامعه مصرف‌گرا و تبلیغات‌زده آمریکا در قرن بیستم است و شخصیت‌های نمایش، چهره‌هایی با جایگاه خاص و نمادین در عرصه‌های مختلف فرهنگ، مطبوعات، ورزش و تلویزیون هستند. در صفحات ابتدایی این کتاب یادداشتی از نویسنده آمده است که آرابال در آن نوشته‌های خودش را حتی تمام نوشته‌هایی را که سیاسی به حساب می‌آیند، ماحصل «حساسیت و خاطره‌های دگرگون‌کننده» خودش می‌داند. او درباره شکل‌گیری نمایش‌نامه «جنگ هزارساله» نیز می‌نویسد: «من این نمایش‌نامه را در حالی نوشته‌ام که دوستانی صاحب‌نظر دارای عقاید مشخص سیاسی و همچنین درمورد راه‌حل‌های از‌بین‌بردن بینوایی‌ها، مرا احاطه کرده بودند. من مأموریتی جز این نداشته‌ام که مباحثه دوستانم را به‌صورت تصویرهای نمایشی درآورم و این مأموریت بدون وقفه و بارور، مدت سه سال ادامه یافت. این نمایش‌نامه در واقع نتیجه نهایی ماجراجویی گروهی است».

فرناندو آرابال جز نوشتن نزدیک به ۷۰ نمایش‌نامه، چندین رمان و مجموعه شعر و کتاب نظری نیز در کارنامه خود دارد و علاوه بر این چندین فیلم ساخته و نامه‌های معروف او به چهره‌های سیاسی از جمله ژنرال فرانکو و فیدل کاسترو در قابل کتاب منتشر شده‌اند. او تئاتر را مراسم و آیینی می‌خواند سرشار از عرفان و قتل و ستایش زندگی. او در سال ۱۹۶۷، زمانی که نویسنده معروفی بود و بیشتر نمایش‌نامه‌هایش در کشورهای مختلف ترجمه شده بودند، به اسپانیا بازگشت و دولت فرانکو او را بازداشت کرد، اما با حمایت جهانی هنرمندانی همچون بکت و فرنسوا موریاک و اوژن یونسکو و آرتور میلر آزاد شد. آرابال تا سال ۱۹۷۵ زمان مرگ فرانکو و سقوط دیکتاتوری او دیگر به اسپانیا بازنگشت.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 142764 و در روز دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۲۱:۰۲
2024 copyright.