یادداشت‌های روزانه جشنواره؛ نگاهی به فیلم «تابستان داغ» / رها کن تا رها شوی

سپیده ابرآویزسینماسینما،  سپیده ابرآویز:

۱-    تا جایی که می دانم ابراهیم ایرج زاد صدابردار است . همین نشانه خوبی است که او را سینما را بشناسد و بعد فیلم بسازد . ایرج زاد سینما را می شناسد . در اولین تجربه ش (( تابستان داغ)) این را ثابت می کند . تابستان داغ به لحاظ کارگردانی فیلم سالم و تمیزی است .ریتم مناسبی دارد و اصول را رعایت می کند . چیزی اغراق آمیز نیست و آزارت نمی دهد . اندازه نماها درست انتخاب شده و میزانسن معقول است .
۲-    الهام فلاح را در عرصه داستان نویسی می شناسم او نویسنده خوبی است رمانش خونمردگی برنده جایزه شده است. اصلا با اطلاع رسانی الهام فلاح بود که مشتاق دیدن تابستان داغ شدم . فلاح  در تابستان داغ مشاور فیلم نامه و سرمایه گذار است .نمی دانم میزان مشارکتش در فیلم نامه چقدر است اما هر چقدر که هست فیلم نامه هنوز جای کار دارد.
۳-    تابستان داغ اگرچه در روایت قصه موفق است و با  اتکا بر  ماجرایی که بر کودک اتفاق می افتد کشش دراماتیک ایجاد می کند اما حفره هایی دارد که می توانست وجود نداشته باشد . مثلا اینکه چرا تصویر زن _ ولو یک خانم دکتر_ همان همیشگی زن ایرانی است ؟ زن منفعل ، ناتوان ، گریان ؟ ! با قدری دست کاری در قصه این خانم دکتر می توانست از قبل تر پسرش را برای مراقبت نزد سارا گذاشته باشد و حالا با شروع فیلم اتفاقات شروع می شد، اتفاقاتی مثل تصمیم همسرش برای اقامت در همدان و بقیه خرده ماجراها . رفتار و کنش های خانم دکتر در فیلمنامه قدری جا نمی افتد و باور پذیر نیست . این رفتارها چه پیامی دارد ؟ اینکه یا کارتان را انتخاب کنید یا فرزندتان ؟ خانم دکتری که در نگهداری از فرزند اولش مانده و دست به دامان پرستار می شود هنوز با راه های جلوگیری از بارداری آشنا نیست ؟ آشناست ؟ خودخواسته باردارشده ؟ نه . چون گریه می کند . اما همین بارداری او را نجات می دهد . مشکل همسر سارا چیست ؟ سارا همسرش را دوست دارد ؟ اگر دوست دارد پس چرا در سکانس افتتاحیه از حضور او ناراضی است اما این نارضایتی خیلی زود به رضایت تبدیل می شود و موارد کوچکی از این دست که اگر در فیلم نامه به آنها توجه می شد فیلم یک سرو گردن بالاتر می ایستاد.
۴-    استفاده از هواپیما ، اشاره به سقوط ،بازی  حباب و نمادها در فیلم گاه و بیگاه دیده می شود. این استفاده پذیرفتنی است و نشان می دهد کارگردان می تواند در آثار بعدی اش به شکل حرفه ای تر فیلمی بسازد که در زیر یک قصه ساده حرف های نمادینی هم داشته باش.
۵-    یکی از امیتازات  فیلم استفاده از کودک است. مگر می شود قصه کودکی را تماشا کنی ودوستش نداشته باشی ؟ آن هم کودک شیرین و دوست داشتنی به نام پرهام محمدی . اما در  مقابل دختربچه فیلم که او هم  بسیار دوست داشتنی است ، کودک نیست.یک زن کوچک است که نگران همه امور خانه است .ظرف می شوید. به آشپزی علاقمند است . عاقل است و حتی نه از ترس مادرش از وسواسی که انگار دارد سوپ را که می ریزد تصمیم می گیرد روفرشی را جمع کند ، بشورد و پهن کند . اما آیا این وسواس باورکردنی است ؟ بهتر نبود دلیل دیگری برای رفتن او به پشت بام چیده می شد؟ این سلیقه کارگردان و نویسنده است که گرچه توی ذوق نمی زند اما قطعا جایگزین های دیگری هم می توانست داشته باشد .
۶-    پری ناز ایزدیار کم کم دارد به یک بازیگر صاحب سبک و متفاوت تبدیل می شود.در هر فیلم بهتر از فیلم قبل ظاهر می شود.  او می تواند در سال های آینده امید کن و اسکار و … باشد .  همان طور که در ابد و یک روز خوش درخشید در تابستان داغ هم  درست عمل کرده است . در نقشش فرو می رود . حرکاتش روان و باور پذیر است و دیالوگ هایش را تمیز ادا می کند .
۷-    شخصیت برادر کوچک قدری غلو شده است . سن و سال او برای اداها و غیرت بازی هایی که در می آورد مناسب نیست . آن هم در تقابل با خواهری که موجودی خود ساخته و تواناست . اگرچه در ابتدا فیلمساز می کوشد از این برادر موجود قوی و حامی بسازد اما خیلی زود این وجه از رفتار او فراموش می شود و نه تنها فراموش که با خواهرش سارا جا به جا می شود . او می شود بچه کوچک مجروح یک تصادف که در اثر هیجانات نوجوانی برایش اتفاق افتاده است .  همین موضوع تصادف یکی از دیگر حفره های فیلم نامه است . پاسخی برای این سوال نیست که چرا به جای سارا خواهرش به بیمارستان و  بالای سر برادر کوچک نمی رود؟ فقط برای اینکه گره افکنی در فیلمنامه اتفاق بیافتد ؟ به نظر موجه نمی اید . کاش در شلوغی های فیلم که بسیار هم خوب چیده شده اند دلیل بهتری برای این موضوع انتخاب می شد .
۸-    بزرگترین نقطه ضعف فیلم تکراری بودن فاحش قصه است . آیا این فیلم ما را در وهله اول یاد درباره الی و بعد تر خیلی زیاد یاد ملبورن و بعدتر خیلی بیشتر یاد شکاف نمی اندازد؟ می اندازد . صددرصد. چرا فیلمسازی که این قدر خوب سینما را می شناسد قصه تازه تری را انتخاب نکرده است ؟ حضور یک کودک یا یک فرد غریبه در جمعی و فاجعه ای که همه چیز را بر باد می دهد و آن لحظات تلخ که دل همه ما را به درد می آورد .و چرایی که برای این تکرار نیز بی پاسخ می ماند.
۹-     این نقطه ضعف آن قدر بزرگ است که بخش عمده  ای از قوت های فیلم را پوشش می دهد .شاید تنها تفاوت نجات دهنده  ، پایان بندی فیلم است .لحظه ای که خانم دکتر روی صندلی عقب ماشین دراز می کشد و همسرش یادداشت او را در آخرین شب بودن پرهام به باد می سپارد . شاید همین جاست که خوشحال می شوی از اینکه بالاخره فیلمساز به تصمیم متفاوتی رسیده است  . به اینکه زندگی ادامه دارد . برای زنده ماندن : رها کن تا رها شوی.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 43120 و در روز سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۱۱:۰۳
2024 copyright.