یک فیلم استادانه، از یک کارگردان اولی !

سینماسینما، محمد حقیقت – پاریس:
این فیلم به بهشت میرود! وقتی دوهفته پیش این فیلم را دیدم ، به وجد آمدم . همیشه سورپرایز شدن آدم را به وجد می آورد، واینبار خیلی بیشتر! آقای مصطفی سیاری با فیلم اول بلند خود، ( وقتی که میمردیم) بدون اغراق یک اثر استادانه ساخته که نسبت به فیلمهای سالهای اخیر ایران کاملا متفاوت، غیرکلیشه ای درساختار، وبسیار هوشمندانه در سناریو نویسی و میزانس است وبا ید آنرا نفس تازه ای درسینمای امروز این دیار به حساب آورد.
خلاصه داستان : “پدرمسن ومریض یک خانواده چهار فرزندی، که سالهای آخرعمر را تنها با یکی ازپسرهایش، مجید، زندگی میکرده، فوت میکند.
او که درسالهای قبل ازمرگش بدلایل مشگلات گوناگون خوابهای مشوشی میدیده، دروصیت نامه اش ازمجید خواسته بود که وی را دردهکده ای نزدیک زادگاهش دفن کند.
مجید با دلبستگی بسیار،جسد پدر را در توده یخ می پیچد وبا ماشین راهی جاده بیابانی بسوی آن دهکده میشود. دوبرادر و خواهر ناتنی او که درجریان قرار گرفته اند، با ماشین خود برای همراهی جسد، بدنبال مجید راهی میشوند… راه طولانی، بستربازگوئی اتفاقات پیچیده است که سالها پیش منجر به گسست خانواده شده، وحالااندک اندک برملا میشود…”
درپلان اول، نیم تنه مردجوانی درکادررا می بینیم که بهت زده مدتی به پائین نگاه میکند. از بیرون کادرکسی میپرسد: “چندساعته تمام کرده؟” –
این سکانس اول هوشمندانه، با دیالوگ نویسی خوب، وبازی خوب، وانتخاب کادراژ خوب، درطول سه دقیقه اول نشان از بلوغ یک کارگردان اولی میدهد. در کمتر فیلم ایرانی، به جز – جدائی نادر از سیمین- درسینمای ایران دیده بودیم که این چنین مینیاتور وارد اجزا را از همان سکانس اول کنار هم بچیند، وبیننده را درگیر کند.دیالوگ ها با فکر وبدون زائده نوشته شده. هرچه فیلم بیشتر جلو میرود،هوشیاری کارگردان وسناریست (ها) بهتر خودرا متواضعانه اما متبحرانه به رخ میکشند. رفته رفته داستان باز میشود بدون اینکه دچار لکنت زبان و تکرار اطلاع رسانی به تماشاگرشود. کارگردان از هر صحنه استفاده صحیح ودقیق خودرابرای پیشبرد داستان وشناساندن شخصیت ها بکار میگیرد. آرام آرام وارد گذشته چهار شخصیت زنده فیلم، سه برادر که یکی از آنها ناتنی است ویک خواهر میشویم. اگرچه همه چیز درباره شخصیت پنجم( جسد) است اما او با حرف نزدن خود، کلی حرف برای گفتن دارد. رفته رفته جسدش در اثر گرمای جاده ای رو به اهواز درحال متلاشی شدن است و یخ ها هم که کنار جسد گذاشته اند چاره ساز نیست. میزانس از یک سو، و فیلمبرداری با ارزش ومونتاژبسیارظریف ودرخشان خانم هایده صفیاری، برای موفق بودن فیلم چیزی کم نمی گذارد. زمان درست اندازه گیری شده، مونتاژ وریتم فیلم درطول یک ساعت ۱۵ دقیقه خود همه چیزدست بدست هم داده اند تا اثری قابل تحسین، فرم بگیرد.
درجاده های بیابانی، ونماهای پهناور سینمای افقی، ویم وندرس را گاه بیاد می آورد، واز نظر خط داستانی هم گاه ” سه تشیع جنازه” ازتامی لی جونز را برایمان زنده میکند بدون اینکه فیلم مصطفی سیاری نه به این ربط دارد ونه به آن، – گره های داستانی، تعلیق های بجا، تماشاگر را درگیر میکند. حرکت های حساب شده دوربین بسوی پرسوناژها، درخدمت فضای سنگین و غم مرگ پدر است بدون اینکه خود فیلم بر بیننده سنگینی کند. شاید هیچگاه غم را، غم مرگ را این چنین در سینما ی ایران ترسیم نکرده باشند که همچون بال فرشته، ما را به پیش منتقل کرده، به سوی جلو ببرد. سه برادر وخواهرشان درنهایت، جسد را به محل موعود میرسانند، به محل آرامش، به آرمیدن.
من اگر جای کارگردان بودم برای تیتر فیلم ” آرامش…” را انتخاب میکردم.
این فیلم شایستگی انرا دارد که درجشنواره های جهانی جای خوبی بدست آورد.
بازیگران فیلم : نادر فلاح، الهام کردا، مجید آقاکریمی، وحید راد، محمد ربانی، علی مولایی
عوامل این فیلم عبارتند از تهیه کننده: عباس عموری، کارگردان: مصطفی سیاری، نویسندگان فیلمنامه: مصطفی سیاری، بهنام عابدی و حامد حسینی، مجری طرح و مدیر تولید: مسعود دلیری، مدیر فیلمبرداری: حامد حسینی، – مونتاژ هایده صفیاری – صدابردار: محمد کیان ارثی، شهسواری و علیرضا کاووسی، مسئول فنی دوربین: حسن تقی زاده، گروه صحنه و لباس و دکور: مجتبی خدابخشی، مهدی عظیمی، محمد حسین دوستی و سمیرا صفاری، دستیار صدابردار: میلاد ملکی.
کارگردان فیلم که در۷ /۹ / ۱۳۶۶ بدنیا امده دارای لیسانس روانشناسی است و تعدادی فیلم کوتاه ساخته است .” وقتی که میمردیم” نخستین اثربلند وی میباشد.

 

کارگردان سر صحنه – . وعکسی از فیلم

 

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 92705 و در روز یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۵۴:۵۹
2024 copyright.