امروز اما شرایط جور دیگری شده است. کانون همچنان سرپاست، اما بچههای امروزی ترجیح میدهند وقتشان را با فضای مجازی بگذرانند، البته شاید بهقول بعضی منتقدان این مساله دلیلش این باشد که کانون مانند همان دهه ۶۰ و ۷۰ نیست. بهانه نوشتن این گزارش، صحبتهایی بود که از گوشه و کنار شنیدیم که انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دیگر کتابی چاپ نمیکند و فروشگاهش دوسالونیم است که تعطیل شده، مطمئناً این خبر، برای کسانی که با کتابهای کانون و فضای آنجا آشنا هستند، خبری تلخ است. همین خبرهای حاشیهای باعث شد این موضوع را پیگیری و کم و کیف آن را بررسی کنیم که این موضوع صحت دارد یا نه؟ به سراغ فرهاد حسنزاده، نویسنده کودک و نوجوان و مصطفی رحماندوست رفتیم. رحماندوست که بهتازگی عضو هیاتمدیره کانون شده است در گفتوگوی کوتاهی اشاره کرد فعلاً درحال رصد فعالیتهای کانون هستند و نمیشود نظراتی کلی درمورد آن مطرح کرد. از طرف دیگر بهسراغ حامد رهنما، مدیرکل روابطعمومی کانون رفتیم و برایمان از کم و کیف فعالیتهای این نهاد فرهنگی گفت.
تاریخچه انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
پیش از تولید کتاب توسط کانون، ناشر تخصصی برای کتاب کودک در ایران وجود نداشت. برخی ناشران در آن زمان بهطور پراکنده کار میکردند، ولی بیشتر این کتب کیفیتی پایین داشتند و دارای معیارهای آموزشی مدرن (نظیر سن، ترجمه، گرافیک، تصویرگری و…) نبودند. غالب کتابهای فانتزی برای کودکان پیش از کانون تنها یک خط داستانی داشتند که آغاز داستان با «روزی روزگاری» شروع میشد و توجه کمی به پیچیدگی متن برای کودکان، سطح زبان یا احساس و روانشناسی کودکان و نوجوانان میشد. مثلاً اشعار انتقادی اجتماعی مانند موش و گربه یا داستانهای جالب ولی اندرزگویانه ملانصرالدین، چنددین دهه، تنها قصههایی بودند که توسط والدین برای کودکان بهعنوان کتابهای مناسب خوانده میشد. تصویرگریهای کتب کودک هم پیش از کانون بسیار ضعیف بودند. بالاخره بعد از تاسیس کانون پرورشی در سال ۱۳۴۴، انتشارات کانون در زمستان ۱۳۴۵ راه افتاد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت کانون و انتشاراتش ادامه پیدا کرد نویسندگانی همچون نادر ابراهیمی، احمدرضا احمدی، هوشنگ مرادیکرمانی، فرهاد حسنزاده و منوچهر احترامی از جمله افرادی بودند که در سالهای بعد از انقلاب کتاب چاپ کردند و دو دهه درخشان را در این نهاد رقم زدند. در دهه ۶۰ و بعد از آن ۷۰، کانون به نهادی تبدیل شد که هر جایی صحبت از ادبیات کودک و نوجوان میآمد، اسم کانون برده میشد و نوعی رقابت را در عرصه کودک ایجاد کرد.
تعطیلی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان صحت ندارد
محمود پوروهاب که امسال بهعنوان سرداور بخش شعر کودک و نوجوان جشنواره قلم زرین حضور داشت در نشست خبری این جشنواره انتقادات زیادی را درحوزه کتابهای کودک و نوجوان مطرح کرد و گفت: «متاسفانه این روزها شاهدیم که بسیاری از جشنوارهها تعطیل شده است، اما باید علت این تعطیلی بیان شود. فروشگاه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که بزرگترین ناشر کودک و نوجوان شمرده میشود، دو سال و نیم است که تعطیل شده و کتاب منتشر نمیکنند. ما حتی امسال در جشنواره قلم زرین یک کتاب هم از کانون نداشتیم. درحالیکه طی سالهای گذشته حجم بالایی از کتابها برای انتشارات مدرسه و کانون بود. اما امسال متاسفانه یک کتاب هم نبود. ناشران اهتمام ندارند و کارهای خوبی تولید نمیشود. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و حوزه هنری کمکار شدهاند.»
به سراغ حامد رهنما، مدیرکل روابطعمومی کانون پرورشی فکر کودکان و نوجوانان رفتیم تا از وضعیت فعلی انتشارات کانون مطلع شویم. او درباره این تعطیلیها گفت: «در سال ۹۷، تعداد کتابهای چاپ اول کانون، ۲۳ عنوان بود و تجدید چاپها هم ۱۳۸ عنوان که جمعاً بیش از ۱۵۰ عنوان کتاب در سال ۹۷ منتشر کرده است. قاعده تجدید چاپیها به این صورت است که هم به تعداد فروش نگاه میکنیم و هم نظراتی که از سوی امور استانهای (مراکز فرهنگی هنری ثابت و کتابخانههای سیار) کانون در سراسر کشور نسبت به استقبال بچهها از کتابها میدهند. میدانید که محور فعالیت کانون پرورش فکری در مراکز فرهنگی هنری تمامی استانها، کتاب است. پس این قاعده که اعلام شده ما دیگر کتاب چاپ نمیکنیم، نادرست است. در سال ۹۸، ما ۱۶ عنوان تجدیدچاپی داشتیم بهاضافه ۲۰ عنوان کتاب صوتی که ۱۰ عنوان کتاب کودک و ۱۰ عنوان کتابهای نوجوان بودند. درحالحاضر ۹۲ عنوان کتاب چاپ اول با موضوعهای پژوهشی، شعر، داستان، رمان تالیف و ترجمه، محیطزیست، مباحث نظری و… در مرحله تولید قرار دارد و ۳۵ عنوان هم کتاب تجدیدچاپی در دست انتشار است.»
وی همچنین گفت: «درباره فروشگاهها این صحبت درست نیست که دوسالونیم تعطیل شده باشند. تعطیلی چند ماهه فروشگاه ما به دو دلیل بود، یک دلیل به این برمیگشت که بعضی از این فروشگاهها، با جایی که فروشگاه را به آنها به معنای پیمانکار بهرهبردار، واگذار کرده بودیم، قراردادش به اتمام رسیده بود و قرارداد جدید زمان میبرد. بعضی دیگر هم بهخاطر تغییر دکور و شیوه ارائه محصولات به مخاطب تعطیل شد، مثل فروشگاههای خیابان خالد اسلامبولی (وزرا) و شهرکغرب که قرار است تا پایان همین ماه بازگشایی شوند. بعضی از فروشگاهها هم که اصلاً تعطیل نشدهاند، مثل فروشگاه حجاب و جم. در استانها هم همین اتفاق افتاد، برخی فروشگاهها بهخاطر انبارگردانی و تغییر دکور، چند ماهی در سال گذشته تعطیل بودند و بعد هم شروع به کار کردند. یعنی این تایم دوسالونیم صحت ندارد.»
رهنما با اشاره به شیوههای توزیع کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گفت: «یک اتفاق دیگر که در سال ۹۷ افتاد و ما در سال ۹۸ نیز آن را ادامه دادیم، اصلاح شیوه و توزیع پخش کتابهای کانون بود، یعنی بازنگریای در نظام توزیع کتابهای کانون انجام دادیم. در سالهای گذشته، خیلیها اعتراض داشتند که کتابهای کانون، فقط در فروشگاههای خود کانون عرضه میشود و در فروشگاههایی مثل شهرکتابها یا فروشگاههای معتبر فرهنگی توزیع نمیشود. سال ۹۷ و ۹۸ با هر پخش کنندهای یا هر کسی که میخواست کتابهای کانون را در فروشگاهش داشته باشد و در کل میخواست با ما همکاری کند، همکاری متقابل داشتیم. الان در شهرکتابهای تهران و استانهای دیگر، کتابهای کانون وجود دارد، اما قبل از سال ۹۷ چنین چیزی نبود. این کار باعث شد هم تعداد مخاطبان ما بیشتر شود، هم فروش بیشتری داشته باشیم و دسترسی به محصولات کانون راحتتر انجام گیرد. در آن ایامی که فروشگاههای ما در دورهای کوتاه تعطیل شدند، مجموعه بازرگانی کانون، شماره تلفنی را در فضای مجازی و سایتمان اعلام کرد و هر خانوادهای که کتاب میخواست ما از طریق پست برایشان ارسال میکردیم.»
وی در بخش دیگری از صحبتهایش به فعالیت و حضور نویسندهها در کانون اشاره کرد و گفت: «درمورد نویسندههایی که با کانون همکاری میکنند هم باید بگویم ما با مصطفی رحماندوست، علی خدایی، فرهاد حسنزاده، محمدرضا بایرامی، منیره هاشمی، سپیده خلیلی، مریم اسلامی و خیلیهای دیگر کار میکنیم. درمورد اینکه بعضیها میگویند کانون از روزهای اوجش فاصله گرفته هم باید بگویم، من در مجموعههای مختلف فرهنگی فعالیت داشتم، این نکته قبل از اینکه خودم به کانون بیایم در ذهنم بود، الان که در کانون هستم، میبینم، همان فعالیتهایی که در گذشته بوده، الان پرقدرتتر در حال انجام است چه در حوزه تولید چه در فیلم و انیمیشن یا فعالیتهایی که ناب و منحصربهفرد و فقط برای کانون است، مثل کتابخانههای سیار کانون.»
رهنما درمورد انتقادات نسبت به کمرنگ شدن فعالیتهای کانون گفت: «شاید یکی از دلایلی که آن زمان فعالیت کانون بهچشم میآمد و پیشرو بود، این باشد که آن زمان مراکز فرهنگی دیگری در کشور فعالیت نداشتند، ولی الان میبینیم که در حوزه نشر، تولیدات سینمایی، آموزش، مجموعههای خصوصی و دولتی زیادی وجود دارند که در حال فعالیتند. اما الان که ما در کانون در حال فعالیت هستیم، بیش از هزار مرکز در کل کشور دارد. هم از لحاظ تعداد مراکز نسبت به سالهای گذشته و هم از لحاظ مخاطب رشد داشتهایم هم از لحاظ محتوایی که در کانون بوده است و بعضی از جشنوارههایی که در کانون برگزار میشود واقعاً جشنوارههای معتبری است. مثل همین جشنواره قصهگویی که ما برگزار میکنیم. این اتفاقها نشان میدهد کانون هنوز فعالیت خودش را بهقوت قبل انجام میدهد و این نکته تنها دلیلش همین است که در گذشته مجموعههایی نبودند که چنین فعالیتهایی را انجام دهند ولی الان تعداد آنها زیاد شده و برای همین حس میشود که فعالیت کانون کم شده است. درحالیکه وقتی الان آمار و گزارشها را رصد میکنیم میبینیم که هم در داخل و هم در بعد بینالمللی رشد داشتهایم. در همین دو سالی هم که آقای فاضل نظری بهعنوان مدیرعامل به کانون آمدهاند، شورای کتابی را تشکیل دادهاند و در این شورا موارد را برای چاپ بررسی میکنند. ایشان روی کتابهای صوتی تاکید کرده و از طرف دیگر نیز با تصویرگران و نویسندگان و شاعران هم جلسه دارند و همینها باعث میشود که امیدوار باشیم سال ۹۸ از لحاظ کمی و کیفی رشد داشته باشیم.»
فرهاد حسنزاده: برای بهبود شرایط فعلاً صبر کنید
درباره عملکرد انتشارات کانون باید بگویم بعد از تغییراتی که در مدیریت کانون داده شد و آمدن مدیرعامل جدید، مقداری فعالیتها متوقف شد، به این علت که با شکل و شمایل بهتر و متفاوتتری کار را شروع کنند. خبر دارم مدتی است که کار شروع شده است.
ببینید در کل، سایه دولت و بودجه دولتی و مدیرانی که انتخاب میشوند، همه و همه باعث میشود که آن ثبات فعالیت و مدیریت در کار نباشد و هر دفعه با تغییر یک مدیر و معاون، سیاستها تغییر میکند. نکته دیگر اینکه زمانی که این کانون بهوجود آمد، یکه و تنها بود و رقیبی در سطح ملی نداشت و میتوانست خیلی از نقاط خالی را پر کند و به قولی الگوسازی کند، یعنی هر کتابی که منتشر میشد، معیارشان کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود.
طی این سالها که مدیران زیادی آمدند و رفتند، کانون وجهه خودش را از دست داد و یکسری بیاعتماد شدند، بهخاطر کارهای بیکیفیت و رعایت نکردن استانداردهای لازم، جاهایی سلب اعتماد شد و الان کانون رقیب پیدا کرده است. برخی از ناشران خصوصی با عملکرد خوبی که داشتند، توانستند با مخاطب ارتباط خوبی پیدا کنند و این مساله موقعیت کانون را بهخطر انداخته است.
درباره کیفیت کتابهای کانون باید بگویم در این یک سالونیم که مدیریت تغییر کرده است، اثری ندیدهام. اما قبل از شروع به کار تیم جدید که آثار را رصد میکردم میدیدم که آثار افت کردهاند. کانون بهلحاظ چاپ و گرافیک قبلاً حرف اول را میزد، ولی در این سالها افت داشته است. مثلاً در برخی کتابهای کودک میبینیم که میخواستند صرفهجویی کنند، فضاهای سفید در صفحات کتابهای کودک را حذف کردند و دلیلشان این است که حیف و میل بود. درحالیکه همان سفیدیها در این کتابها، یک معیار خوب بود و بچهها به آن توجه داشتند. نمیشود به این کتابها یک نگاه اقتصادی داشت، بلکه باید یک نگاه زیباشناسانه داشت. فکر میکنم که در چند سال گذشته این آفت را داشتیم.
البته این را هم در مورد توقف یک سال و نیم فعالیتهای کانون بگویم که بیشتر برای این بود که بعد منجر به اتفاقات خوبی شود. مثلاً یکی از همین اتفاقها، کمک گرفتن از نویسندگان و کارشناسان نخبه حوزه کودک و نوجوان بود. شوراهای مختلف تشکیل شده است که در حوزه کودک و نوجوان، در بخشهای مختلف مثل شعر و رمان که همه از نویسندگان شاخص حوزه کودک و نوجوان هستند و همین نقطه امیدی است که میتوانیم به آن دل ببندیم که اتفاقهای خوب در راه باشد. میدانم در بخش فروش هم تحولاتی ایجاد شده است و به بخش خصوصی واگذار شده و باید دید که چه خواهد شد.
کانون به اوج برمیگردد یا نه؟
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فعالیتش زیرمجموعه وزارت آموزش و پرورش است، وزارتخانهای که خودش هزاران مشکل دارد و شاید بهخاطر همین مساله است که توجه به کانون هم کمتر در اولویتهای این وزارتخانه قرار میگیرد. با این وجود بودجهای که برای کانون در سال ۹۷ درنظر گرفته شده بود، رقم ۱۶۳ میلیارد و صد میلیون تومان بود و در سال ۹۸ این رقم فقط ۳۰ میلیون تومان افزایش داشته است. با توجه به مشکلات اقتصادی که دستگاههای فرهنگی نیز با آن درگیر شدند باید دید که در سال پیش رو وضعیت فعالیتهای آن چگونه خواهد شد.
از آخرین فیلمی که کانون برای کودکان ساخته ۸ سال می گذرد؛ آخر خط «بچه های آسمان»
شاید امروز در ایران همه نام و عنوان NPO را شنیده باشند که به سازمانهای مردمنهاد تعبیر و ترجمه میشود، اما کمتر کسی عبارت NPO بهمعنی سازمانهای ناسودبَر را شنیده است. NPO به سازمانهای غیرانتفاعی هم ترجمه شده، اما مردم ایران عبارت غیرانتفاعی را با توجه به شناختی که توسط سیستم آموزشی کشور با آن پیدا کردهاند، بهعنوان جایی میشناسند که در قبال خدمات مجانی، پول دریافت میکنند. Non-profit organization که به اختصار NPO خوانده میشود، یعنی سازمانهای قانونی رسمی که هدف اصلیشان پشتیبانی از یک مورد یا موضوع خصوصی یا همگانی، بدون داشتن مقاصد تجاری است. هدف از تاسیس و اداره چنین مراکزی، حمایت از زیرساختهای یک منفعت عمومی است. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با چنین تعریفی در سال ۱۳۴۴ تاسیس شد و پنج سال بعد به سینما ورود کرد. قرار بود این موسسه از ادبیات و موسیقی و سینمای کودک در ایران حمایت کند و باعث رونق فرهیختگی ایرانیان در این زمینهها شود. سالهاست که در ایران از خصوصیبودن فعالیتهای هنری بهعنوان یک ارزش یاد شده است، درحالی که اولویتهای تجاری با اولویتهای فرهنگی کاملاً همخوان نیستند و وجود «ان. پی. او» ها برای بسترسازی و ریلگذاری فرهنگی بسیار لازم بهنظر میرسند. هرگاه که کمبود این مراکز احساس شده، دولتها وارد شدهاند و موسساتی را با بهانه پرکردن چنین خلأهایی تاسیس کردهاند.
عملکرد این نوع موسسات معمولاً در مقاطعی از فعالیتشان دستاوردهای مثبتی داشته یا لااقل توانسته فضای یکدست فرهنگی را مقداری تعدیل کند، اما در ادامه خود این نهادها تبدیل به یک کلیشهساز غولآسای نفسگیر شدهاند که جامعه فرهنگی باید برای خلاصشدن از دستشان، سالها دست و پا بزند. اینکه چرا «ان. پی. او» های ایرانی به چنین سرنوشتی دچار میشوند، یکی مربوط به درنظر گرفته نشدن اصل «گردش نخبگان» برمیگردد که مختص به نهادهای فرهنگی نیست و در نهادهای مختلف، نسل پیشرو سابق را پس از تهکشیدن خلاقیتهایش همچنان در صدر جایگاهها، حتی با قدرت بیشتری نسبت به دوران پویاییاش نگه میدارد؛ و دیگری به عمیقنبودن هدفگذاریهای اولیه و نشاندن تاکتیک بهجای استراتژی مربوط است. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم غیر از اینکه نتوانست نسل دوم و سوم داشته باشد، فعالیتی عمدتاً تاکتیکی و مقطعی داشت.
فعالیت سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، واکنشی بود به بیکلاسی سینمای ایران در سطح دنیا و اینکه سخیفترین فیلمها را در کنار کمدیهای ایتالیایی و ملودرامهای مصری در سینمای ایران میساخت. سینمای ایران در آن دههها حتی از عامهپسندهای هندوستان عقبتر بود و توسعه نامتوازنی که شاه به راه انداخت، چهره عجیب خودش را در سینمای مبلغ انقلابسفید نشان میداد که نمود شاخص آن فیلمهایی مثل؛ هالو (حسین امیرفضلی)، افسانه شمال (ابراهیم باقری)، صفرعلی و گرگ صحرا (سعید نیوندی)، چشمه عشاق (صمد صباحی)، آرامش قبل از طوفان و زمین تلخ (خسرو پرویزی)، آهنگ دهکده (مجید محسنی) و عروس دهکده (ناصر ملکمطیعی) بودند و نهایتاً به «گنج قارون» منتج شد. حکومت پهلوی تصمیم گرفت این خلأ نمادین را پر کند تا در مجامع بینالمللی، سری افراشته داشته باشد، اما به «تربیت نسلی» کودکان ایران، بهلحاظ فرهنگی توجه واقعی نداشت. محمدجواد باهنر و محمدحسین بهشتی، از روحانیون دانشگاهرفته شیعه که جزو یاران انقلاب اسلامی هم بودند و حرکت آنها در بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید، در سالهای دهه ۵۰ شمسی، به سیستم آموزشی کشور پیوستند تا با کار روی کتابهای درسی کودکان، زمینهسازی ذهنی آنها برای انقلاب اسلامی را انجام دهند، اما کانون پرورش فکری به این شکل و با یک نگاه راهبردی پیش نمیرفت و صرفاً به نیت آبروداری از ایران در مجامع روشنفکری اروپا، پا به عرصه گذاشت. شاید همین مساله جزو مواردی بود که باعث شد شاه، قافیه را به انقلابیون ببازد. تمایلات نامتوازنی که در هدفگذاریهای تاسیس کانون پرورش وجود داشتند، باعث شد در یک خروجی عجیب و حیرتانگیز، فیلمهای سینمای کودک ایران، خاصپسندترین آثار روشنفکری از آب دربیایند، درحالیکه کودکان زبان سادهتر و سرگرمکنندهتری میطلبیدند.
فعالترین فیلمساز کانونپرورش، عباس کیارستمی بود. کیارستمی علناً اعلام میکرد به پذیرفتهشدن توسط مخاطبان عام سینما تمایلی ندارد. بهرام بیضایی، امیر نادری، ناصر تقوایی و تعداد دیگری از فیلمسازان موج نو سینمای ایران، از دیگر فعالان کانون پرورش بودند و بررسی سبک فیلمسازی این افراد بهوضوح روشن میکند که حتی با فرض پذیرفتن ارزشهای معنایی و هنری در کار آنها، ارتباط تولیدات موج نو با مخاطب کودک بهشدت زیر سوال است. به این ترتیب میشود گفت کانون پرورش از همان ابتدای تاسیس، راهنمای چپ میزد و به راست میپیچید؛ شاید این مثال قدیمی در موردش صادق باشد که با یک دست میخواست چند هندوانه را بلند کند که هم خلأ محصولات فرهنگی برای کودکان ایرانی را پر کرده باشد، هم خلأ سینمای روشنفکری را و هم صنعت فیلمسازی ایران را پیش بیندازد. نورالدین زرینکلک که پدر انیمیشن ایران شناخته میشود، کارش را در کانون پرورش فکری آغاز کرد، اما آثاری که او در این «ان. پی. او» ساخت، عمدتاً جنبه سرگرمی نداشتند و مخاطب کودک آنها را نمیپسندید. نمیشود بابت سبک فیلمسازی زرینکلک از او ایراد مستقیم گرفت، ایراد اصلی از برنامه معوج و معلق کانون پرورش است که ابتدا یک زرق و برق موقت و امیدی برای زودباوران پدید آورد و در ادامه، کشتی به گل نشست.
کانون پس از انقلاب اسلامی
کانون پرورش فکری، پیش از انقلاب تنها سه فیلم بلند سینمایی ساخته بود که زمان آنها از ۷۵ دقیقه تجاوز نمیکرد. سازدهنی (امیر نادری ۱۳۵۲)، مسافر (عباس کیارستمی ۱۳۵۳) و سه ماه تعطیلی (شاپور قریب ۱۳۵۶) این فیلمها بودند. کانون پرورش در آن دوره و البته دوره ابتدایی پس از انقلاب، فیلمهای کوتاه فراوانی ساخت که از بیضایی و کیمیایی گرفته تا علی حاتمی و نعمت حقیقی کارگردانهای این آثار بودند. اما شخصیت سینمایی تمامی این افراد در خارج از کانون پرورش شکل گرفته بود و این نهاد تنها میتوانست بهمثابه بنگاهی که از فعالیتهای سینمایی این سبکی حمایت میکند، پاتوق این افراد قرار گیرد. پس از انقلاب، داریوش مهرجویی با «مدرسهای که میرفتیم» اولین فیلمساز بلند کانون بود. این فیلم در سال ۱۳۵۹ ساخته شد. «دونده» امیر نادری در سال ۱۳۶۱ «اولیها» عباس کیارستمی در سال ۱۳۶۳، «کلید» به کارگردانی ابراهیم فروزش و نویسندگی عباس کیارستمی در سال ۱۳۶۴، «خانه دوست کجاست» در سال ۱۳۶۵ و «مشق شب» در سال ۱۳۶۷ هردو از عباس کیارستمی و فیلم عروسکی «میهمان ناخوانده» که براساس اولین کتاب منتشر شده توسط کانون پرورش ساخته شد و به کارگردانی نصرتالله کریمی فیلمساز پرحاشیه فیلم «محلل»
در سال ۱۳۶۷ جلوی دوربین رفت و همچنین «کارآگاه ۲» به کارگردانی بهروز غریبپور در سال ۱۳۶۷ و «کلوزآپ» عباس کیارستمی در سال ۱۳۶۸، آثار بلند سینمایی کانون پرورش فکری تا پیش از دهه ۷۰ بودند. کانون پرورش در دوره پس از انقلاب تا پیش از روی کار آمدن دولت کارگزاران سازندگی، ۹ فیلم بلند سینمایی ساخت که کارگردان سه مورد آن و نویسنده یک مورد دیگر از آنها عباس کیارستمی بود.
در میان این آثار «میهمان ناخوانده» و «کارآگاه ۲» تنها آثاری هستند که مشخصاً برای مخاطب کودک ساخته شدهاند. در فیلمهای دیگر ممکن است که کاراکتر کودک وجود داشته باشد، اما این فیلمها برای کودکان ساخته نشده بودند. نکته حیرتانگیز در این فهرست «کلوزآپ» عباس کیارستمی است که یک فیلم تجربی رادیکال با موضوع (بدل محسن مخملباف) بود. این فیلم حتی میان شخصیتهای اصلیاش، بازیگر کودک نداشت و معلوم نبود چرا باید کانون پرورش از تولید آن حمایت میکرد. به هر حال دهه ۶۰، «ماهعسل» عباس کیارستمی با کانون پرورش بود، اما روی کار آمدن دولت کارگزاران سازندگی و رسیدن محمدعلی نجفی به سمت وزارت آموزش و پرورش، شرایط را برای کیارستمی عوض کرد. نجفی در نامهای کیارستمی را کسی خطاب کرده بود که برای اثبات وفاداریاش به انقلاب اسلامی حتی حاضر نشده است ریش بگذارد. این باعث شد که فیلمساز موجنویی و ناتورالیست کانون پرورش، بالاخره بعد از یک دهه، مثل اکثریت سینمای ایران به وزارت ارشاد برود و بهجای آموزش و پرورش، پول فیلمسازیاش را از آنجا بگیرد. «زندگی و دیگر هیچ» در سال ۱۳۷۰، آخرین فیلم از سری آثار معروف به «فیلمهای کانونی» عباس کیارستمی بود.
«زیر درختان زیتون» در سال ۱۳۷۲ اگرچه در استودیو صدای کانون، صداگذاری شد و عباس کیارستمی هم روی صدای فیلمهایش تاکید ویژهای داشت، اما محصول وزارت ارشاد بهحساب میآمد. از اینجا بهبعد نوبت به همکار کیارستمی در فیلم «کلید»، یعنی ابراهیم فروزش رسید که همکار پرکار کانون باشد. «خمره» در سال ۱۳۷۰ و «مرد کوچک» در سال ۱۳۷۶ آثاری بودند که فروزش در کانون پرورش کارگردانی کرد. بهعلاوه، فیلمنامه «قصههای بازار» هم در سال ۱۳۷۴ به قلم او نوشته شد و به کارگردانی عبدالله علیمراد، فیلمسازی که پس از آن هم تنها یک اثر دیگر ساخت، جلوی دوربین رفت. علیمراد در سال ۱۳۷۶، دومین و آخرین فیلم کارنامه هنریاش را با نام «یکی کم است» برای کانون ساخت. در سال ۱۳۷۴ عزیزالله حمیدنژاد «قله دنیا» را با مضمون دفاعمقدسی و با محوریت دو شخصیت نوجوان، برای کانون پرورش ساخت. اما کانون پرورش در دهه ۷۰ شمسی یک فیلم دیگر هم تولید کرد که شاید معروفترین اثرش باشد. «بچههای آسمان» اثر مجید مجیدی که نامزد اسکار هم شد، در سال ۱۳۷۵ توسط کانون پرورش فکری حمایت شد و جلوی دوربین رفت. این تنها فیلم مجیدی بود که با همکاری کانون ساخته شد و فیلمنامهاش بهدلیل اختلاف فیلمساز آن با حوزه هنری و بهطور مشخص محسن مخملباف، سر از کانون در آورده بود. مجید مجیدی در سال ۱۳۷۸ فیلمنامه رویای سبز که حسین محجوب کارگردانیاش کرد را هم برای کانون نوشت.
دهه ۸۰ برای کانون پرورش با «دهقان فداکار» به کارگردانی سیروس حسنپور آغاز شد. او این فیلم را در سال ۱۳۸۰ و «قطار کودکی» را در سال ۱۳۸۱ برای کانون پرورش کارگردانی کرد. «آلبوم» به کارگردانی غلامرضا حمیدنژاد در سال ۱۳۸۳ فیلم دیگری بود که کانون در نیمه اول این دهه ساخت. «هامون و دریا» ابراهیم فروزش در سال ۱۳۸۶، «سبز کوچک» به کارگردانی غلامرضا رمضانی در سال ۱۳۸۶، «مسافر کربلا» در سال ۱۳۸۷ به کارگردانی بیژن شکرریز و در همان سال «کلانتری غیرانتفاعی» به کارگردانی مرحوم یدالله صمدی، باقی آثار کانون پرورش در دهه ۸۰ بودند. هیچکدام از نامهایی که در دهه ۸۰ برای کانون فیلم ساختند، با وجود اینکه دوره اکران آثارشان از دهههای پیش به امروز نزدیکتر است، در یادها نماندهاند. حسن آقاکریمی در سال ۱۳۹۰ «آقای مدیر» را برای کانون پرورش کارگردانی کرد و این اولین و آخرین محصول این نهاد در دهه ۹۰ بود. البته در سال ۱۳۹۷ دو اثر گمنام و کمرمق بهنامهای «ضربه فنی» به کارگردانی غلامرضا رمضانی و «دوچ» به کارگردانی امیر مشهدیعباس با مشارکت کانون پرورش تولید شدند و فارابی هم در تولید آنها سهم داشته است. پرونده سینمایی کانون پرورش فکری تقریباً بسته شده است و با پیوند برقرار کردن بین نوع شروع به کار این سازمان و وضعیت فعلیاش، میشود به سرانجام فعالیتهای موقت و واکنشی در حوزه فرهنگ نگاهی عبرتآموز انداخت.
فرهیختگان