«آشغال‌های دوست داشتنی»؛ شاخه زیتونی در یک دست و کیسه ای سیاه در دست دیگر

سمانه احمدی در بانی فیلم نوشت :«آشغالهای دوست داشتنی» فیلم مهمی است نه اینکه به ذات، اثر مهم سینمایی محسوب شود، بلکه به واسطه دوران حبس و کش و قوس های پیرامونش تبدیل به فیلم مهمی شده است. موقعیتی که بارها درباره آدم های مختلف در برهه های گوناگون ناخواسته بر اثر کج فهمی و گاه سلیقه های شخصی خلق شده است.

فارغ از آنچه بر سر این فیلم آمده، چه بهتر بود که فیلم را در همین جشن چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی در جشنواره فجر نمایش می دادند. هیچ اتفاق وحشتناکی که نمی افتاد هیچ، چه بسا تبلیغ خوبی هم برای فضای باز فرهنگی و حتی نمایش نقد پذیری مسئولین فرهنگی نیز به شمار می آمد. نمایشی که متاسفانه با نمایش فیلم های بی مقداری چون «تیغ و ترمه» به ضد تبلیغ تبدیل شد.

محسن امیریوسفی در چند فیلم انگشت شمار خود که هر کدام بیشتر با حاشیه های پیرامونش در اذهان ماندگار شده، سبک و سیاقی را پی گرفته که حاکی از مولفه های شخصی است. مولفه های چون طنز، ترکیب رئال و سورئال و یا به عبارت بهتر پل زدن میان ممکن و ناممکن، بی اعتنایی به ظرافت های فرمی و تکنیک های سینمایی، بدویت و حسن نیت بهلول مابانه و در نهایت ایده های بکری که جذابیت شان گاه در زیر سایه الیستراسیون فرم اجرایی فیلم گم می شود.
داستان «آشغال‌های دوست‌داشتنی» تمثیلی از ایران سال ۸۸ است که با قرار دادن نحله ها، گرایش های سیاسی جورواجور با اعتقادات ملی- ایدئولوژیک مختلف در یک خانه سعی در تصویر تاریخ یک ملت دارد. فیلم درباره یک پیرزن با نام منیر خانم است که با دخترخاله میانسالش (سیما) زندگی می‌کند. او که در یکی از روزهای بعد از انتخابات برای مدتی کوتاه به عده ای جوان معترض پناه داده، متوجه می شود خانه اش با علامتی کد دار شده، ممکن است بزودی از سوی نیروهای امنیتی مورد بازرسی قرار بگیرد. پس او باید اگر در خانه‌اش چیز های مشکوک و مسئله‌سازی دارد، آنها را از خانه خارج کند تا مشکلی برایش به وجود نیاید و داستان تازه از اینجا شروع می‌شود. چون او هم مادر شهید است و هم خواهر یک مبارز چپ و هم یک فرزند در خارج کشور دارد و هم همسر مردی است که گذشته مشکوکی دارد و هم یک دخترخاله سبز معترض دارد که در خیابان ها در حال شعار دادن است.

در خانه منیر خانم چهار قاب عکس از چهار مرد وجود دارد. قاب عکس بزرگتر متعلق به همسر اواست که ظاهراً از طرفداران مصدق بوده‌است که در جریان کودتای ۲۸ مرداد برایش اتفاقی می‌افتد و با اینکه طرفدار نظام پادشاهی است، اما پس از انقلاب به حج رفته و تغییر رفتار می‌دهد. مرد دوم، پسر بزرگ منیر خانم است که در جنگ ایران و عراق شهید شده‌است. قاب عکس سوم متعلق به برادر اوست که از اعضای یکی از گروه‌های کمونیستی بوده‌ است که در جریان اتفاقات دهه شصت اعدام می‌شود و قاب عکس چهارم هم متعلق به پسر کوچکتر پیرزن است که در یکی از دانشگاه‌های خارج از کشور تحصیل کرده و همان‌جا زندگی می‌کند.
روند داستان به گفت و گوی خیالی این سه نفر با پیرزن در جریان شبی می‌گذرد که او مشغول پاک کردن سوابق ممنوعه هریک از آنهاست چون گمان می کند که فردا به سراغش خواهند آمد. یک شرح ماوقع از طریق عکس ها و مادر در حوالی ماجراهای ملتهب سال ۸۸ که با نگاهی عمیق و جسورانه ساخته شده است.

فیلم با خبر شهادت پسر منیر خانم افتتاح می شود تا تکلیف را از ابتدا مشخص کند که بیش از هر چیز، «آشغال‌های دوست‌داشتنی» داستان یک مادر یک شهید است که درگیر یکسری وقایع ضد و نقیض می شود. قرار است چنین تصویری راه را به قضاوت های بعدی ببندد. شهادت در جنگ نهایت وفاداری به وطن است . گویی که فیلمساز با چنین آغازی سوگند وفاداری یاد می کند تا در ادامه به واسطه آنچه طرح می کند، متهم به غیر نشود.
با تصویر چنین مقدمه ای سعی شده تا بدون قضاوت و منصفانه با یک نمایش سوررئال یک تصویر رئالیستی از وضعیت سیاسی مردم ایران ترسیم کند. به همین علت در نهایت تصویری که از خانواده منیرخانم نمایش داده می شود تصویری کلی و فاقد جزئیات است. در چنین شرایطی هر قاب نشانگر یک تیپ شخصیتی مشخص است و منیر خانم به عنوان مادر صبور، نگران و تنها نقطه اتصال اعضای خانواده همان مام وطن و شاید تنها نقطه اشتراک آنهاست. مادری که قبل از تولد تا ایام پیری در التهاب و اضطراب است.

امیریوسفی در «آشغال‌های دوست‌داشتنی» با ظرافت از کنار خطوط قرمز رد می شود. شبیه سازی اتفاقات سال ۸۸ با شرایط انقلاب در سال ۵۷ اتحاد و تقابل طیف های گسترده مخالف، سعی در میانه داری و رعایت سمت و سوی فقط یک راوی دارد. از این حیث مخاطب ایرانی آشنا به جریان های انقلابی و بعد از با «آشغال‌های دوست‌داشتنی» همذات پنداری می کند. در چنین شرایطی نمی توان فیلم هایی که ریشه و تعلق فرهنگی،اجتماعی و سیاسی به اقلیم خاصی دارند را فارغ از اتمسفر آن نقد کرد. شاید این فیلم برای مخاطب غیر ایرانی فیلمی بسیار معمولی و حتی پر نقص جلوه کند، اما برای مخاطب ایرانی حاوی ابعادی است که در مواجهه دیگران با اثر دیده نمی شود.

امیر یوسفی فیلمسازی باهوش و خلاق است که از فرم سینما در حد و اندازه رفع نیاز استفاده می کند و مقهور تکنیک یا زوایای دوربین و دکوپاژ های پیچیده و جذابیت های بصری نمی شود. نکته مثبت فیلم، استفاده از فرم خلاقانه قابها در بستر سنتی زندگی منیر خانم به شیوه بدوی و ابتدایی است؛ تا جایی که در بسیاری موارد متهم به ضعف در تکنیک می شود. به عبارت دیگر فیلمساز مقهور این قابلیت نشده و استفاده صحیحی از فضا در راستای تبیین مفهوم مهمتر مد نظر فیلم می کند. در این شیوه با وجود ایجاد شکست در زمان ، قواعد بیانی را رعایت می کند که محدود شدن افراد به قاب ها و زمان گرفته شدن عکس هایشان از مصادیق آن است. کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب ۵۷، اعتراضات ۸۸ و مانند آن مقاطع حساسی در تاریخ سیاسی ایران هستند که مردم حول محور خواسته ها و ناخواسته هایشان همصدا شدند که در «آشغال‌های دوست‌داشتنی» با نمای باز و گذرا و در حد نشانه گذاری های گنگ به آن پرداخته شده است.

امیر یوسفی فیلمسازی است که سینمای خاص خودش را دارد و این فیلم نیز دنباله ای بر سینمای خواب تلخ و آتشکار قلمداد می شود. او همیشه یک طنازی خاصی در کارهایش دارد. فیلم حتی به افراد حاضر در ناآرامی های ۸۸ هم در سکانسی که با موبایل تصویر می گیرند، طعنه ای می زند. «آشغال‌های دوست‌داشتنی» فیلم ملتهب و شریفی است که به دنبال بازپس گیری مطالبات مردم نجیب است. بازی مادر بسیار درست است. به عنوان مثال در سکانس شنود بازی او و نوع انتقال مطلب به پسرش برای همه مردم ایران نوستالژی است. اجرای جلوه های بصری قاب ها خوب و انتخاب رنگ و نورپردازی نیز درست است. رنگ و نور جبهه و سیاه و سفیدی قاب برادرِ چپ … قاب بندی ها حساب شده بود. مثلا برادری که آمریکاست فقط وجه تحصیلی اش به نمایش در می آید. یا فدایی خلق کمی سیاه است. طراحی صحنه و لباس به اندازه و فکر شده است. فیلم قصه ها را به موقع و بدون شعار پیش می برد و به قطره ای شخصیت ها وارد می شوند.

تنها مادر است که کلیشه ای شفاف و قابل درک برای هر سلیقه و تفکر وابسته و یا پیوسته به خود دارد و تکلیف فیلمساز با شخصیت آن مشخص است. تنها اوست که مورد سوء تفاهم قرار نمی گیرد، اما از همه بیشتر نگران سوء تعبیرهاست. پر از کشمکش و انگیزه سازش که توانسته همه سلایق با فکرهای مختلف را حتی به قیمت قاب بندی های مجزا در کنار یکدیگر قرار دهد. او نسبت به خانواده و کشورش به یک اندازه غیور است به طوری که در سکانس مواجهه با مجری شبکه ماهواره ای همانقدر مسامحه ناپذیر است که در مورد طرد کردن برادرش و یا آگاه کردن پسرش در خارج از کشور از شنود و خطرات احتمالی. اما او مادر وطن است که در نهایت تسلیم مصلحت جمعی می شود. «آشغال های دوست داشتنی» حکایت مصلحت اندیشی و فداکاری افراد است بخاطر وطن . فیلم از فداکاری در حد اعلا که همان شهادت است آغاز می شود، اما به مصلحت اندیشی ختم می شود. مادر خسته است و به دنبال آرامش و امنیت تا پس از عمری تلاطم به دور از ستیز و نزاع بتواند زندگی کند. او دیگر تاب التهاب تازه ای را ندارد. به دنبال صلح و آرامش در کنار تمام اعضاء خانواده از هر دسته و رسته ای است، اما در عمل چنین امکانی ندارد و این است واقعیت تلخ تمام زندگی مادر که در هر برهه مصلحت و عقل قلب رنجورش را در سینه حبس می کند تا خانه همچنان امن بماند.

«آشغال های دوست داشتنی» بیش از آنکه فیلم باشد، یک مانیفست تاریخی است که می تواند ۲۸ مرداد،بهمن۵۷، پاییز و زمستان ۸۸ و یا هر زمان دیگری باشد . قصه دولت ها نیست، بلکه قصه مردم است که فارغ از تمام ضعف ها و محدودیت های فیلم در روایت،شخصیت پردازی ،اجرا و توقعات و مطالبات گروه های مختلف به دنبال قاب گرفتن واقعیت پنهانی است که این خاک را حفظ کرده است.

«آشغال های دوست داشتنی» تصویر یک مادر در انتهای خیابان دراز با شاخه زیتونی در یک دست و کیسه ای سیاه در دست دیگر که از مقابل خط و نشان های روی در و دیوار عبور می کند و بغض خود را فرو می نشاند تا خانه، خانه بماند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 109146 و در روز دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۷ ساعت 22:22:26
2024 copyright.