مهرزاد دانش
عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۳۰ مهر در نشستی ابراز داشت: «سریالهای خانگی را ببینید. مصرف دخانیات و مشروبات الکی و قماربازی در فیلمها دیده میشود. آیا اینها در تقویت خانواده است؟ خط قرمز ما در فیلم و سریال خانواده است. اکثر سریالها تبلیغ جنایت و کشتار است. هر قسمتی نقشه قتل یک نفر است. بعد میگوییم چرا بعضی از قتلها در جامعه اتفاق میافتد. یک کسی از این سریالها و فیلمها آمار بگیرد. چه تعداد از اینها در تحکیم خانواده است؟ باید با عقلانیتی فیلمنامهها را بپذیرند. میتوان فیلمی خوب ساخت که در عین حال ارزشهای اسلامی را رعایت کرد. پیام فیلمهای ما چیست و چه اثری در تحکیم خانواده میگذارد.» (خبرگزاری فارس)
سخنان بالا، گویای ایدهای قدیمی در قبال فیلم و سینما و تلویزیون است که طبق آن، اتفاقات جاری در جامعه، متأثر از داستانهایی است که در این مدیومها روایت میشود. اگر فیلم و سریال، راوی گل و بلبل باشند، جامعه آکنده از بوی عطر و صدای چهچهه میشود و اگر فیلم و سریال از مرداب و گنداب بگویند، جامعه لجنزار خواهد شد. در این انگاره، مخاطبان سینما و تلویزیون، گویی موجوداتی منفعل و مکانیکی هستند که فقط منتظرند اتفاقی در فیلمی بیفتد و همان را موبهمو در جامعه اجرا کنند!
هیچکس منکر تأثیرگذاری فیلم و سریال بر مخاطب نیست؛ اما این تأثیرگذاری اولاً روندی تلنگرمآبانه دارد و بیشتر دغدغهآفرین است تا دستورالعملدهنده؛ و ثانیاً، سطحی محدود دارد و دامنه و عمق بلندی ندارد و سوم آن که دنیای فیلم و سینما حتی در ژانرهای جنایی، لایهبندیهای خاص خود را دارد و بحث پرداختن به جنایت، لزوماً تبلیغ و ترویج آن نیست و میتواند در مسیر و عمق داستان به انزجار از جنایت بینجامد.
نگاه سطحی به عرصه سینما و فیلم و در قالب کلیتر به حوزه هنر و فرهنگ، لاجرم این نوع نتیجهگیریهای ناپخته را هم میپروراند. سینما، منبر موعظه یا تریبون ناظم دبستان نیست که با گفتن چند نکته اخلاقی، انتظار ترویج اخلاق از پامنبریهای حاضر در مجلس برود. سینما حتی قبل از آن که قرار باشد تابلویی زیبا از افق آرمانی بنمایاند، واقعیت جامعه را میتاباند. هنرمند در پرورش ایدههای هنرمندانهاش، از واقعیتهای جامعهای که در آن زندگی میکند الهام میگیرد. راه دور نرویم؛ همین الآن در هفته چند فقره پیامک هشدارآمیز از پلیس و سایر نهادهای قضایی/انتظامی به گوشی همراه شهروندان فرستاده میشود که چگونه مراقب کیفقاپها، سارقان موبایل، هککنندگان گوشی و… باشند؟ همین یک نمونه نشان نمیدهد که سطح ناامنی در جامعه چه افزایشی یافته است؟ ماجرای فجیعی که چندی پیش بر فیلمساز بزرگ سینمای ایران، داریوش مهرجویی و نیز وحیده محمدیفر رفت، ناشی از تماشای سریالهای نمایش خانگی بود؟ قتلهای به اصطلاح ناموسیای که هر از چند یک بار در رسانهها خبرشان درج میشود، تحت تأثیر دیدن چند تا فیلم است؟ ویا برعکس؛ این واقعیتهای تلخ اجتماعی است که هنرمند با بازتابشان بر پرده سینما از زاویه درام و ریتم و شخصیت و موقعیت و میزانسن، مخاطبان را به دغدغههای حسی و ادراکی در این باره دعوت میکند؟
سینما آینه جامعه است. در ریشهیابی معضلات اجتماعی، نشانی غلط ندهیم و با دم دستترین دیدگاهها، کاسه و کوزه را سر فیلم و سینما و سریال نشکنیم.
*مندرج در روزنامه سازندگی