آیدین سیار سریع در روزنامه ایران نوشت :محسن بوالحسنی به من گفته «راجع به فیلمی که فیلمنامه اش را نوشتی یادداشت بنویس» و من چون نتوانسته ام تا الان به تئاتری که لطف کرد و دعوتم کرد بروم و الان گردنم کج است و رویم سیاه، دیگر رویم نشد بگویم مرد حسابی این چه درخواستی است که تو از من داری؟ کدام فیلمنامه نویسی دو روز بعد از اکران فیلمش برمی دارد (چی رو برمی داره؟) و در روزنامه ها در مورد خودش و فیلمش یادداشت می نویسد؟ حالا درست است که ما ذوق زدگی زیرپوستی ای داریم ولی غالبا حفظ ظاهر می کنیم محسن جان! علی ایحال، گفتی بنویس که چطور شد که این ایده به ذهنت رسید و چی شد که اینجوری شد. باید عرض کنم خدمتتان که تولید فیلم «مارموز» یکی از برکات توقیف روزنامه ها بود. چون یکی از تابستان هایی که روزنامه «قانون» توقیف شده بود (قانون معمولا تابستان ها توقیف می شد!) من نشستم و به طور جدی طرح «مارموز» که آن زمان «خودسر» نام داشت را نوشتم. رابرت مک کی استاد برجسته فیلمنامه نویسی می گوید هر ایده فیلمنامه ای از یک سوال مشخص شکل می گیرد: «چه خواهد شد اگر…؟» من هم حدود سه سال داشتم به یک فیلمنامه خیالی فکر می کردم و از خودم می پرسیدم چه خواهد شد اگر شخصی بخواهد به عنوان نماینده مردم انتخاب شود ولی هیچ کس تحویلش نگیرد!؟ غالبا وقتی این ایده به شکل ابر بالای سرم ظاهر می شد دست هایم را بالای سرم تکان می دادم تا هر چه سریعتر نابود شود. چون آن زمان به نظر خواب و خیالی بیش نمی آمد که یک کمدی سیاسی که صرفا مساله اش سیاست داخلی باشد ساخته شود. یعنی فکر می کردم نه سرمایه گذاری برایش پیدا خواهد شد نه کارگردانی حاضر می شود چنین ریسکی بکند نه مجوزی در کار خواهد بود. ولی بیکاری را دست کم نگیرید دوستان. بد دردیست! باعث می شود آدم دو ماه بنشیند و طرح یک فیلمنامه بلند را بنویسد. القصه، ایده با آقای کمال تبریزی مطرح شد و ایشان هم استقبال کردند. البته من زیاد جدی نگرفتم. پیش خودم گفتم کمال تبریزی مدتی ست فیلم توقیفی نداشته و لابد طرح را که خوانده با یک حالت شعفی گفته خدایا شکرت، توقیفی بعدی ما رو هم رسوندی! ولی هر چه می گذشت می دیدم ظاهرا قضیه جدی است و عزمی در تهیه کننده و کارگردان وجود دارد که این کار را بسازند. حالا که فیلم ساخته و اکران شده فکر می کنم اگر این فیلم ضعیف ترین اثر تاریخ هنر جهان هم باشد و تنه به تنه «مزاحمت» و «بهترین هدیه» دو اثر ماندگار ایرج ملکی هم بزند، ساخت و اکرانش برکاتی برای سینمای کمدی ما دارد و آن هم این است که با زبان بی زبانی می گوید می شود در حوزه طنز و کمدی و از لحاظ موضوعی پا را از کلیشه ها فراتر گذاشت و دیگر زیرژانرهای کمدی را امتحان کرد و از کرده خود خوشحال بود! به امید رونق بیشتر سینماهای کشور و پشیمانی کمتر مخاطبان سینما