رضا رشیدپور مجری خوبی است. آنقدر که وقتی مدیران صدا و سیما به او غضب کردند و به فضای مجازی پناه برد، برنامههایش مخاطب خود را پیدا کرد و از نظرها پنهان نماند. رشیدپور به راحتی دوربین را از آن خود میکند، فضا را آنطور که دوست دارد در دست میگیرد، نه چشمهای رنگین و بغضهای الکی دارد و نه زبان تند و تیز و حاشیههایی را که خود را درگیر مخاطب کند و اجراهایش را به دستاویزی برای خنده تبدیل کند. رشیدپور به راحتی میتواند توجه جلب کند و با کمترین هزینه در ارتباطش با مخاطب به جایی برسد که وقتی تیم رسانهای رییسجمهور تصمیم میگیرد خرق عادت کند و تصویری متفاوت از حسن روحانی ارایه دهد، نامش را صدا بزنند. موفقیت رشیدپور، موفقیتی است که هرمجری کارکشته و کاربلدی آن را میخواهد. رشیدپور آنقدر تصویری مطمئن و معتمد هم برای مخاطب و هم برای مدیران ارایه داده که میتواند نقش یک واسطه را بازی کند و به جای دو مجری همیشگی مصاحبههای تلویزیونی رییسجمهور با سوالهای تکراری و لبخندهای تکراری برگ برنده برای اعلام تفاوت به مردم باشد و پیامی برای اینکه: «مردم، رییسجمهور حرفهای متفاوتی دارد». اما قد و قواره رشیدپور تا همینجا است. تا همینجا که میتواند نمایشی از یک اجرای متفاوت باشد. قرار هم نیست بیشتر از اینها باشد. کار او اجرا است و تیم رسانهای و صدا و سیما هم برای همین استعداد و توانایی سراغش رفتهاند تا در یکی از بزنگاهها، نمایشی عالی ترتیب دهد. در مصاحبه رشیدپور با رییسجمهور سوالها کلیشهای نیست. لبخندها واقعیتر به نظر میرسند و حتی فاصله نشستن او با حسن روحانی هم از صمیمیت و نزدیکیای صحبت میکند که لازمه این نمایش است. اما اتفاقی مهمتر و بیشتر رخ نمیدهد. حرفهای رییسجمهور همان حرفهای قبلی است در زرورقی صمیمیتر و خودمانیتر. انگار نه انگار که مخاطب، همان مردمی که از پس روزهای گذشته و سکوتهای متوالی دولت، منتظر حرفی تازه بودند پای تلویزیون نشستهاند. رشیدپور قرار است اجرایی از یک صمیمیت و خودمانی بودن را به نمایش بگذارد و موفق هم میشود. آنقدر که میشود گفت از پس همه این روزهایی که گذشت و انتظاری که به سرآمد، تکستاره نمایش گفتوگوی رییسجمهور با مردم، رضا رشیدپور است و نه حسن روحانی. آن چهره حاضرجواب، پرانرژی و متکی به نفس که باید همهچیز را به نفع خود کند، مجری تلویزیون است که در فهرست خود اجرایی «خاص» را ثبت کرده و نه رییسجمهوری که میخواهد مردم حرفش را باور کنند، کمی دل به دلش دهند و مطمئن باشند که بالاخره از پس اینهمه وعده و اتفاق، مشکلات حل میشود.
اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم حسن روحانی که نه، تیم رسانهای دولت فرصت مناسب و درخشانی برای یک مجری تلویزیونی ایجاد کرد تا قویتر از همیشه در میدان حاضر شود و بهای این درخشش را هم رییسجمهوری بپردازد که این روزها بار زیادی روی دوش دارد و بیشتر از همیشه نیازمند به همراهی و همدلی مردمی است که همین هفت ماه پیش تمام قد پشت او ایستادند و صندوقهای رای را به نامش پر کردند.
حالا نه میشود به رشیدپور خرده گرفت و نه رییسجمهور، چون رشیدپور هیچوقت دغدغهای به نام پرسشگری نداشته و شغلش و رسالتش روزنامهنگاری و پژوهش هم نبوده. او مجری است و انتظار از هر مجری، یک اجرای خوب است و دیگر هیچ. این فرصت از دست رفته را باید به نام کسانی ثبت کنیم که همچنان تفاوت میان شغل روزنامهنگاری و اجرا را درک نکردهاند و آنچه پرسشگری است خطای سنگینی میدانند که حتی در مواقع بحران و زمانی که میتواند نوشدارو باشد حذف میکنند شاید بتوان گفت حیف از فرصتی که از دست رفت.