از رنجی که می‌بریم از دردی که می‌کشیم/نگاهی به فیلم «درخت گردو»

سمیرامیس محمدی در روزنامه هنرمند نوشت :
پیش از هر چیزی برای تماشای پنجمین اثر محمدحسین مهدویان « درخت گردو» که با آن در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر شرکت دارد، باید حتماً یک بسته کامل دستمال‌کاغذی همراه خود داشته باشید.
محمدحسین مهدویان در پنجمین فیلم خود نگاه مستند خود در شکل روایت تاریخ را همچون آثار قبلی‌اش حفظ نموده و این بار به سراغ سوژه‌ای رفته که ازقضا واقعی است.
بمباران شیمیایی سردشت، بمبارانی بود که نیروی هوایی عراق ۷ تیر۶۶ با استفاده از بمب‌های شیمیایی در چهار نقطه پرازدحام شهر سردشت انجام داد. در این حمله ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر جان‌باخته و ۸۰۰۰ تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. کارگردان البته قصد نداشته تا عاملین این بمباران را معرفی کند و یک فیلم جنگی بسازد. سوژه او خانواده «قادر مولان پور» هستند. که زیر درخت گردویشان به دور را از هیاهوی زندگی شهری و اخبار جنگ سعی در زندگی دارند اما تاریخ شوم گریبان آن‌ها و ساکنان جغرافی‌ای‌شان را می‌گیرد و مثل همیشه قربانیان اصلی جنگ کسانی می‌شوند که هیچ سهمی در این تصمیم نداشتند.
مهدویان گروهک‌های سیاسی را رها می‌کند و در «درخت گردو» به سراغ مردم می‌آید. انتخاب این سوژه –بمباران شیمیایی مردم سردشت- که پس از بمباران هسته‌ای هیروشیما، فجیع‌ترین تهاجم با استفاده از جنگ‌افزارهای شیمیایی بود، قابل‌تقدیر است. زیرا سه دهه است که روی آن سکوت شده و مردم دنیا امروز آن‌چنان‌که به تقبیح بمباران هسته‌ای هیروشیما می‌پردازند، هیچی یادی از مردم ستمدیده و مظلوم سردشت نمی‌کنند! سینما بهترین زبان برای بیان این درد خاموش مانده است.
مهدویان در این فیلم چهره سخت و خشن جنگی نابرابر را به تصویر می‌کشد و برای درک مخاطب از رنجی که شخصیت اصلی فیلمش می‌برد از هیچ‌چیزی فروگذاری نمی‌کند.
داستانش را با حضور راوی با صدای مینا ساداتی (آموزگار روستا) شروع می‌کند و به مخاطب می‌گوید که قصد تعریف یک داستان را دارد، البته به‌زعم نگارنده فیلم به شکلی تصویر و ساخته‌شده که حتی اگر با زبان فارسی- کردی هم تماشاگری بیگانه باشد باز به‌واسطه تصاویر و موسیقی با اثر همراه می‌شود زیرا زبان سینما زبانی جهان‌شمول است.
فیلم‌نامه‌ای که ابراهیم امینی و حسین حسنی نوشتند، باوجود در اختیار داشتن یک داستان واقعی کشش و عناصر لازم برای روایت یک داستان را ندارد اما کارگردانی مهدویان و انتخاب این سوژه توانسته این ضعف را تا حدود زیادی بپوشاند.
محمدحسین مهدویان هوشمندانه فیلمی ساخته که ضمن نشان دادن چهره کریه و سخت جنگ و ظلمی که با بمباران شیمیایی -مردم سردشت سال‌هاست بر زندگی آن‌ها سایه شوم خود را انداخته و تا چند نسل نیز اثرات آن ماندگار است- اثری قابل‌عرضه در جشنواره‌های جهانی ساخته است. این موضوع در انتخاب بازیگر، نمایش کنفرانس لاهه و عناصر دیگر فیلم کاملاً مستتر است.
پیمان معادی (قادر مولان‌پور) پدر خانواده، با بازی در این نقش بلوغش در بازیگری را نشان می‌دهد، نگاه‌های سنگین، تسلط در بیان دیالوگ به زبان کردی همه نشان از فهم بازیگر از نقش و هدایت درست کارگردان دارد. این بازیگر در نمایش، چهره محزون و رنج‌دیده یک مرد کرد درحالی‌که دلش خون است اما همچنان به‌عنوان پدر یک خانواده می‌ایستد تا آرزوهای بربادرفته خانواده خود را زیر درخت گردو چال کند. معرفی مینو شریفی (مادر خانواده مولان پور) به‌عنوان چهره جدید نیز ازجمله کارهای قابل‌توجه مهدویان است که معمولاً در فیلم‌هایش چهره‌های جدید به سینمای ایران معرفی می‌کند.
گریم، طراحی لباس، موسیقی همه‌چیز در « درخت گردو» در خدمت اثر هستند تا رنج تنهایی و محنت «قادر» را بیان کنند. قادری که در « درخت گردو» فقط نماینده قادر نیست بلکه نماینده انسان‌های بی‌شماری است که داستان زندگی‌ محزونشان با جنگ گره‌خورده و بی‌صدا در گوشه‌ای از تاریخ این ملک ایستادند و تنها کاری که امروز می‌توان برایشان انجام داد عدم تکرار مجدد تاریخ است! سینما می‌تواند با تصویر اندوه و رنج انسان ستمدیده مانعی برای تکرار جنگ باشد اما به شرطی که مخاطبش تنها انسان‌هایی نباشند که سهمی در این تصمیم ندارند.
هرچند مهدویان با نریشن شعاری راوی سعی داشت تا سرنوشتی زیبا را برای «ژینا» دختر گمشده و بازمانده خانواده «مولان‌پور» تصویر کند اما نمایش کولبران در کوه‌های برفی در شروع و پایان داستان اجازه نمی‌دهد تا «ژینا» را درحالی‌که در حال خوشحالی فارغ‌التحصیلی از دانشگاه تهران است تصویر کنیم. کارگرانی که در دهه شصت فعلگی می‌کردند در دهه ۹۰ به کولبری رسیدند و گویا امیدی بر پایان فقر و رنج وجود ندارد و در این میانه تنها می‌توان آرزو کرد که بگذارند به فقر سرگرم باشیم و رنج جنگ را نکشیم.
در کتاب «حقوق مخاصمات مسلحانه» نوشتهٔ «شارل روسو» آمده است: «جنگ به‌هیچ‌وجه رابطهٔ انسان با انسان نیست، بلکه رابطهٔ دولت با دولت است که در این رابطه افراد خصوصی به‌گونه‌ای اتّفاقی دشمنِ یکدیگر شده‌اند و این نه به‌عنوان دو انسان بلکه به‌عنوان شهروند، نه به‌عنوان اعضاء یک میهن بلکه به‌عنوان مدافع»
در جریان جنگ غیرنظامیان در آن دخالتی ندارند و بنابراین آثار جنگ هم نباید دامن‌گیر آنان شود. طبق مقررات وضع‌شده در سال ۱۸۷۴ (کنفرانس بروکسل) و سالهای ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ (کنفرانس لاهه) کشورهای متخاصم ملزم شده‌اند که از سرایت جنگ به افراد غیرنظامی خودداری کرده و افراد غیرنظامی را از صحنهٔ درگیری خارج نمایند.
باید دید «درخت گردو» با شرکت و نمایش در فستیوال‌های بزرگ دنیا تا چه اندازه می‌تواند صدای مردم سردشت باشد.
انتهای پیام /س . م /

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 130987 و در روز دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت 12:05:51
2024 copyright.