در پایان هم به خوبی و خوشی با گروه خداحافظی کردم و ایکاش این حال خوب تا اکران با همه ما بود.
اما غائله به اینجا ختم نشد و اختلاف تهیهکننده و کارگردان بر سر اضافهشدن دو، سه سکانس کلیدی و مهم به وجود آمد و ما نمیدانستیم پس از پایان فیلمبرداری موضوع از چه قرار است و حکمیت و نهایتا تصمیم به فیلمبرداری آنها برای من بهعنوان کسی که همیشه اول با احترام به مخاطب نقش را میپذیرم و به عشق برقراری ارتباط با ایشان، علامت سؤال ایجاد کرد!
این سؤال نهتنها برای من که برای برخی از سایر بازیگران و عوامل هم عمده شد و نهایتا شنیدم که تهیهکننده و کارگردان توافق کردهاند دو نسخه را به مخاطب نشان دهند؛ نسخه کارگردان در جشنواره و نسخه مورد تأیید تهیهکننده در زمان اکران. نسخه تهیهکننده همان است که در فیلمنامه بود و اجرا شد اما نسخه مورد تأیید کارگردان را دیدم؛ فقط بحث اضافهشدن سه سکانس نبود!
تغییرات در فیلمنامه و مونتاژ بهگونهای که در خدمت آن دو، سه سکانس جدید باشند، صدمه اساسی به فیلم زده است.
از اینکه از اعتماد و عشقی که به این پروژه داشتم، سوءاستفاده شد؛ متأسفم و به دلیل احترام ویژهای که برای مخاطبان عزیز قائل هستم، خواستم پیش از نمایش فیلم به ایشان اعلام کرده باشم که این فیلمنامهای نبود که قرار بود بازی کنم و در نتیجه این فیلم که میتوانست اثر خوبی در کارنامه همه ما ازجمله آقای کیمیایی باشد، ارزشش را به مسائل شخصی باخت و آن نشد که با وجود «دیربودن» قرار بود، بشود! و در آخر انتقادی هم به هیئت انتخاب جشنواره فجر دارم؛ اگر از کسانی که تخصصشان سینما و سینمای حرفهای بود بیشتر در این شورا استفاده میشد، در آن صورت نقاط ضعف و قوت فیلمها بیشتر جلوه میکرد و انتخابها اینگونه نبود که الان هست. آقای افروغ در مصاحبههایشان تأکید داشتند که فیلمها خیلی با حساسیت انتخاب شدند، اگر اینگونه است، چرا باید فیلم «قاتل اهلی» در جشنواره، آنهم در بخش سودای سیمرغ نمایش داده شود. کاش فیلمهای دیگرانی که نادیده گرفته شدند، بهجای این فیلم نمایش داده میشدند.