تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۹/۱۲ - ۱۲:۳۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 192464

مهرزاد دانش در روزنامه سازندگی نوشت :

هفته پیش که خانم پروانه معصومی درگذشت، بسیاری بیش از آن که طبق روال معمول یادی از سابقه هنری‌اش کنند، بر جهت‌گیری‌های سیاسی چندین سال اخیرش متمرکز شدند و بسته به نوع موضع فکری‌شان، در مذمت یا مدح او گفتند و نوشتند. چنین رویکردی، نشان از غلبه سیاست (یا بهتر است بگوییم سیاسی‌کاری) بر ساحت هنر نزد بسیاری از افراد، حتی آنان که در حوزه رسانه و تحلیل فرهنگی مشغولند دارد که البته مایه تأسف هم هست. هنرمندی دهه‌ها در فضای فرهنگ و هنر مشغول است و صرفاً چند دیدار و حرف و شعار در چند سال پایان عمر، گستره سخن درباره دستاورد یک عمرش را برای دیگران تشکیل می‌دهد. از یک طرف مقامات رسمی‌ای که در فقدان او پیام تسلیت دادند، هیچ اشاره‌ای به شروع کار هنری او در آثار روشنفکرانه دوران قبل از انقلاب مانند چند اثر اول بهرام بیضایی و نیز بیتای هژیر داریوش و همچنین شهر قصه نکردند و طبق معمول که مبدأ تاریخ را از سال ۱۳۵۷ حساب می‌کنند، اینجا هم تنها اشاراتی به سریال حضرت یوسف داشتند که از قضا از بدترین بازی‌های آن شادروان بود. از طرف دیگر، ناراضیان از اوضاع نیز به جای نیک‌یادی از نقش‌آفرینی معصومی در آثار متفاوت سال‌های دور و نیز حضور در سینمای لرزان چند سال اول انقلاب با آن همه تردید و بی‌برنامگی و بلاتکلیفی، یک‌سره به خاطر نزدیکی‌اش به حاکمیت بر او تاختند و مواضع سیاسی را مهم‌تر و بزرگ‌تر از کارنامه هنری دیدند.

این ماجرای سیاه و سفید دیدن همه چیز و همه کس، حتی در چند روز بعد از مرگ افراد، البته نکته‌ای جدید نیست و این چند سال اخیر که بر غلظت قطب‌بندی پدیده‌ها با معیار سیاست افزوده شده، نباید چندان موجب شگفتی باشد. ولی آن چه درباره مرحوم معصومی از این مرز فراتر رفته شد، برشماری تعداد افراد شرکت‌کننده در مراسم خاکسپاری و یادبود بود که از هر جهت مایه تأسف فراوان است. در وصف دوران جاهلیت عرب حجاز در ۱۵ قرن قبل، نقل است که برخی قبیله‌ها با استناد به زیادی نفرات، احشام، ثروت و زمینشان به یکدیگر فخر می‌فروختند و کار تا آنجا بالا گرفت که براى بالا بردن آمار نفرات قبیله، به گورستان مى‌رفتند و قبرهاى مردگان هر قبیله را مى‌شمردند. حالا حکایت برخی از ما است که با استناد به گوشه‌ای خلوت از عکسی از مراسم خاکسپاری که دو نفر‌ ایستاده‌اند، بر شخص تازه‌درگذشته می‌تازیم و فخر ازدحام جمعیت در مراسم آن یکی درگذشته را بر این یکی می‌فروشیم که به اصطلاح از «خودمان» بود. چنین ابتذالی شاید از برخی کاسبان عوام‌گرای سیاست برآید، اما این که برخی رسانه‌پردازان به دور از کاسبی و عوام‌گرایی هم بر این طبل ابتذال شادمانه کوبیده‌اند، جای شگفتی است.

مواضع سیاسی و اجتماعی هنرمندان قابل نقد است. اما ساحت نقد را با کری‌خوانی‌های مبتذل بر سر تعداد افراد حاضر در قبرستان اشتباه نگیریم. این شیوه‌های سخیف، بیش از آن که تنزل اعتبار آن هنرمند را نشان دهد، به اعتبار نقد و رسانه و تحلیل و البته اخلاق اجتماعی لطمه می‌زند.

*مندرج در روزنامه سازندگی، ۱۱ آذر ۱۴۰۲

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها