سینماسینما، رویا فتحاللهزاده
فیلم داستانی «آندرانیک» را میتوان تحت تاثیر پیشینه تحصیلی کارگردانش وامدار فلسفه و تئاتر دانست. دیالوگهای معنادار که دربردارنده سوالاتی فلسفی پیرامون مفاهیم مهم اخلاقی است، به فیلم شاکلهای فلسفی بخشیده است و لوکیشن محدود فیلم که خانه کشیش است، به همراه دیالوگهایی که به عنوان عامل اصلی پیشبرنده داستان بازگو میشوند، فضایی تئاترگونه را برای فیلم به وجود آورده است.
فیلم «آندرانیک» روایتگر برهمکُنش چهار کاراکتر فیلم یعنی پدر کشیش، دخترش سونیا، خدمتکارشان یوریک، مأمور نظمیه است که میکوشند در ارتباط با فردی به نام آندرانیک نقش خود را ایفا کنند. داستان فیلم در سال ۱۳۲۸ و در شهر ارومیه روی میدهد، اما در سیر و حرکت داستان به وقایع تاریخی دهه ۳۰ در ایران و جهان نیز نقبی زده میشود. پدر روحانی به حضورش در نهضت میرزا کوچک خان جنگلی (۱۲۹۳ تا ۱۳۰۰شمسی) و واقعه کشتار ارامنه به دست دولت عثمانی (۱۲۹۴ تا ۱۳۰۲شمسی) اشاره میکند. اشاره به این وقایع تنها نمیتواند با هدف یک یادآوری تاریخی صورت گرفته باشد، بلکه از این طریق به گونهای نامحسوس هویت ایرانی- ارمنی کاراکتر پدر نیز بازنمایانده میشود. در فیلم بیش از هر چیزی شخصیتپردازی پرداخت خوبی داشته است.
حسین مهکام در کارنامه هنریاش سابقه فیلمنامهنویسی آثاری چون «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» (به نویسندگی مشترک جلیلوند، زرنگار و مهکام) و «بیست» (به نویسندگی کاهانی و مهکام) را دارد که در حوزه فیلمنامهنویسی سینمای ایران آثار درخورِ توجهی به شمار میآیند. در فیلم کاراکترِ پدر، مردی است که حوادث مهم تاریخی و جنگ را به چشم خود دیده است و اکنون در شهر ارومیه در کنج عزلت روزگار میگذراند و عبادت میکند.
او در مورد آندرانیک، میان یک انتخاب دچار تردید میشود؛ شک و تردید بر سر این دوراهی که آیا برای نجات یک انسان جایز است شهادتِ دروغ دهیم؟ و سرانجام او مجبور میشود برای یک عمل انساندوستانه از جایگاه و منصب خود بگذرد و مردم از این پس او را مرد خدا خطاب نکنند. دخترش سونیا، زنی مومن، باسواد، علاقهمند به ادبیات و شیفته آندرانیک است. یوریک، خدمتکاری سالمند و باوفاست که البته شخصیتپردازی و بازیِ او پختگی و پرداخت لازم را ندارد. در مورد یوریک بهخوبی نمیتوان درک کرد که چرا مامور نظمیه در برابر جسارت و فریادهای او همواره سکوت و بردباری اختیار میکند، درحالیکه شکیبایی مامور نظمیه در مورد طعنهها و حتی سیلی سونیا با تمهیدات موجود در فیلمنامه قابل اغماض است. بدین صورت که مامور نظمیه در دیالوگهایش همواره به ستایش زیبایی و شخصیت سونیا میپردازد و همین شیفتگی حداقلی میتواند توجیهی برای انعطافپذیری او در برابر رفتارهای جسورانه سونیا تصور شود.
مامور نظمیه مردی نکتهسنج، زیرک و خوشمشرب است که بازیِ درخشان سعید چنگیزیان تاثیر بسیاری بر باورپذیری نقش او دارد. نکتهسنجی و مهارت کاراکتر مامور نظمیه در بازجویی غیرمستقیم یکی از جذابترین زاویههای شخصیتی او به شمار میآید. برای نمونه در یکی از سکانسها او به شیوه کارآگاههای ماهر حقیقت را از زبان یوریک بیرون میکشد. در سکانسی از فیلم یوریک در حال جمع کردن بشقابها از روی میز است. مامور نظمیه از یوریک در مورد این موضوع سوال میکند که هر شب برای چند نفر غذا میپزد؟ آنچه او میپرسد، از نوع سوالاتی است که به آنها سوالات دام (تله) گفته میشود و سرانجام یوریک بدون آنکه خودش متوجه شود، اعتراف میکند که نفر چهارمی (آندرانیک) نیز همراه آنها زندگی میکند. بااینحال آنچه مهارت فیلمنامهنویس را بیش از پیش مینمایاند، شخصیتپردازی آندرانیک است. مخاطب در سراسر فیلم آندرانیک را نمیبیند، ولی در عین حال او همواره حاضر است.
واقعیت این است که عدم حضور فیزیکی آندرانیک در سیر و حرکت فیلم بر این استراتژی فیلم تاثیری دوچندان میگذارد که از او شخصیتی افسانهای و شبهقدسی ایجاد کند. کاراکترها درباره او و شخصیتش سخن میگویند، بحث و جدل میکنند و برای آندرانیک خودشان و جایگاه و موقعیتشان را قربانی میکنند. همین مسائل کاراکتر آندرانیک را بیش از پیش به یک الگوی قهرمان افسانهای نزدیک میکند. از همان سکانسهای ابتدایی فیلم که دیالوگهایی میان پدر و مامور نظمیه درباره آندرانیک مبادله میشود، کاراکتر او بهتدریج در ذهن مخاطب تجسم مییابد. مخاطب در این فرایند کشف میکند که او شاعری جوان، مسیحی، صاحب مجله ادبی و یک مبارز با شخصیتی کاریزماتیک است و در عین حال از چهره و فیزیک او در ذهنش تصویری خلق میکند.
فیلم «آندرانیک» در سیر و حرکت آهسته و حسابشده در سکانس پایانی به نقطه اوج خود میرسد؛ آنجا که هر یک از کاراکترها نقش خود را در قبال او ادا کردهاند.
منبع: ماهنامه هنروتجربه