احمد امینی کارگردان سریال ماه و پلنگ که این روزها از شبکه سه در حال پخش است در گفت وگویی با روزنامه هنرمند کرده ودر بخشهایی از آن انتقادات صریح وتندوتیزی را از تلویزیون مطرح کرده است.
به گزارش سینماسینما، بخشهای مهم این مصاحبه به شرح زیر است :
+قهر کردن مردم از رسانه ملی فقط دلایل هنری و نمایشی ندارد و مسائل دیگر هم در این اتفاق تاثیر بسیاری داشته است. به هر حال واقعیت این است که اعتماد و ارتباط مردم نسبت به و با تلویزیون تا اندازهای کمرنگ شده است. بنابراین هر چه که تلویزیون نشان بدهد مردم نمیبینند چه سریال باشد، چه اخبار باشد و چه گزارش سیاسی. زمانی که مردم میبینند که رسانه ملی درامر اطلاع رسانی در زمینههای مختلف از بقیه رسانهها عقب است، معلوم است که رابطه مردم و تلویزیون مخدوش میشود و آن رابطهای تنگاتنگ و صمیمانهای که ده یا بیست سال پییش با تلویزیون داشتند خدشه دار میشود. بنابراین کار ما به عنوان کارگردان که میخواهیم با یک سریال این رابطه را دوباره بوجود بیاوریم و یا محکم کنیم کار دشواری است. و ما دست اندرکاران یک سریال یک تنه و یک نفره نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم به خصوص اینکه اعمال سلیقهها و ممیزیها هنوز هم وجود دارد و به نظر من در بسیاری از موارد هم سلیقهایتر هم شده است.
+ مثلا من میبیینم در تیتراژ فلان سریال در فلان شبکه اسامی سازها میآید، اما به ما میگویند باید اسامی ساز را از تیتراژ حذف کنیم. اگر قانونی هست باید برای همهها یکسان باشد چرا هر شبکه ممیزیهای خاص خودش را دارد. شبکهها به کنار، ما همچنین با افرادی روبرو هستیم که سلیقه شخصی خود را در کار اعمال میکنند. من در این کار با یک سری ممیزیها روبرو میشوم که قبلا به هیچ وجه وجود نداشت. انگار ممیزیهای هر روز بیشتر و رنگارنگتر میشوند. مثل در همین سریال «ماه و پلنگ»، حتی اظهار نظرهایی در خصوص دکوپاژ و طول پلان هم میشنویم. وقتی دامنه ممیزی به اینجا میرسد، عملا دست وبال ما بسته است و نمیدانیم چه کار کنیم. خود من از سال ۷۵ یعنی ۲۰ سال است که برای تلویزیونی سریال میسازم و از ممیزیها خبر دارم اما زمانی که با ممنوعیتهای جدید و پیش بینی نشده سلیقهای روبرو میشوم که به نفس صحنه، روابط و قصه لطمه میزند، عملا میبینم در مسئله وظیفه ترمیم رابطه مردم و رسانه ملی که بر عهده ماست، دستمان بسته است.
+بارها شده است که در برابر یک سری ممیزیها در سریالها ما مقاومت کردیم و در نهایت سریال بدون آن حذفیات به آنتن رفته و هیچ مشکلی هم پیش نیامده. متاسفانه بسیاری از ممیزیهای سلیقهای براساس نظریات شخصی آدمها است که فکر میکنند که نمایش برخی از صحنهها به اخلاقیات جامعه لطمه میزند و یک تنه به عنوان یک مصلح اجتماعی به ایراد گیریهای بیهوده و سلیقهای میپرازند، بدون اینکه کسی این وظیفه را به آنها محول کرده باشد.
+ این روزها متاسفانه بگیر و ببندها منطقیتر که نشده هیچ، بلکه بیشتر هم شده است و هر چه بر دامنه ارتباطات در سراسر جهان گسترده میشود، درتلویزیون ما این دیوار فاصلهها بیشتر میشود. به باور من این رفتارها، مردم را هر چه بیشتر از تلویزیون دور میکند. مردم زمانی که میبینند تلویزیون این همه به آنها بی اعتماد است به نوعی احساس توهین میکنند و فکر میکنند چرا آن ممیز فکر میکند که اگر مردی نام کوچک شخصیت زن مقابلش را صدا کند، تمام بنیان خانواده و اخلاق از هم پاشیده میشود. زمانی که چنین حسی به بیننده دست میدهد، ارتباطش با تلویزیون قطع میشود و دیگر برنامههای تلویزیون را نگاه نمیکند. در این میان ترمیم این رابطه تنها بر عهده ما سازندگان آثار نیست و از آن طرف هم باید اتفاقاتی بیفتد.
+ما باید یک چیزی را مورد توجه قرار بدهیم که الان شرایط عمومی جامعه با سال ۸۵ که اولین شب آرامش به روی آنتن رفت، خیلی متفاوت است. پدیدههایی مانند شبکههای متعدد ماهوارهای و ورود سریالهای امریکایی در آن سالها وجود نداشت و مردم به نوعی به همین چند شبکه تلویزیونی محدود بودند. الان زمانی که دوستان به شوخی از سریالهای خیابان خلوت کن یاد میکنند، من در جواب میگویم که دیگر هیچ سریالی خیابانهای تهران را خلوت نمیکند چون اولا تعداد آدمها و خودروهایشان به اندازهای است که هرچقدرشان مقابل تلویزیون بنشیند و تلویزیون ببینند، باز هم خیابانها انباشته از خودرو است و مجموعه این ملاحظات باید ما را متوجه این واقعیت بکند که الان ساختن سریالهای پرمخاطب به مراتب دشوارتر از ده سال و حتی ۵ سال پیش است. از طرف دیگر سریالهای اروپایی و امریکایی که وارد کشور شدهاند، سطح سلیقه مردم را خیلی افزایش دادهاند و اصولا ارتباط جمعی و فضای مجازی و رسانهها در کنار آسیبهایی که دارند، یک خوبی هم دارند که همان تعالی فکر و سلیقه مردم است. مردم ما، مردم ده سال پیش نیستند.
+بدترین اتفاق همین ماجرای سر و ته هم آمدن پروژههاست. این در حالی است که همه از سازندگان انتظار کارهای پرمخاطب و باکیفیت دارند در صورتی که در این حرفه پول حرف اول را میزند، پول و زمان که این زمان هم تابعی از پول است و اگر زمان کافی برای کار بخواهید باید پول کافی داشته باشید. یعنی اگر به جای ۵ روز تصویربرداری، ۱۰ روز تصویربرداری داشته باشید، باید پول این ۵ روز اضافه را برای دستمزد بازیگر و عوامل، پول لوکیشن و اجاره لوازم و پول نهار و شام افراد بدهید. در نهایت همه چیز به مسائل اقتصادی برمی گردد و در واقع فیلم سازی حرفهای است کاملا وابسته به اقتصاد و مسائل مالی. بنابراین زمانی که پروژهای برآورد کافی ندارد و کم بودن برآورد را میخواهند با کاهش زمان تولید جبران کنند، توقع کیفیت را هم نمیتوان داشت. من کارگردان اگر روزی ۴ دقیقه تصویربرداری مفید داشته باشم کیفیت کارم بیشتر است یا ۱۰ دقیقه؟ طبیعی است که اگر قرار باشد روزی ۱۰ دقیقه مفید تحویل بدهم، باید خیلی چیزها را فدا کنم. برای تولید کار با کیفیت، زمان لازم است و زمان هم یعنی پول و زمانی که پول نیست، صحنه پرداز از صحنه میزند، نورپرداز باید اززمان نورپردازیاش کم کند، من کارگردان مجبورم تپق و تغییر دیالوگ را نادیده بگیرم، کار هم مانند برخی کارهایی میشود که در این سالهای گدشته در تلویزیون پخش شده و در نهایت ببینده است که از دست میرود، آن هم بییندهای که با آخرین محصولات سریالی و تلویزیونی دنیا روبرو است پروژههایی که با میلیونها دلار بودجه ساخته شدهاند.