این که پخش مسابقات جام جهانی فوتبال در سالن های سینما از چه ضرورتی ناشی می شود، برای من که خیلی فوتبالی نیستم روشن نیست. اگر صرف دیدن مسابقات باشد که الان ماشاالله اغلب خانواده ها سینمای خانگی و تلویزیون های چند ده اینچی به اندازه پرده نمایش سالن شماره سه سینما عصر جدید در خانه دارند. راستی سینما عصر جدید هنوز زنده است؟ اگر قرار بر همدلی و همنفسی به هنگام تماشای مسابقات باشد که ظاهرا در برخی کشورهای دیگر از جمله ترکیه هم رایج است، پارک ها، قهوه خانه ها، کافی شاپ ها و دیگر اماکن عمومی غیرسینمایی، مکان های بهتری هستند. بنابراین به نظر می رسد ماجرا سویه های دیگری هم دارد. مثلا سودجویی پردیس های سینمایی که اغلب هم سر و ته شان وصل است. واقعا این استفاده از علاقه مردم نیست که آنها را برای دیدن مسابقه فوتبال به سینما بکشانیم و ازشان پول بلیت بگیریم؟ چه منطقی پشت این معادله غیرعادلانه است؟ مگر مدیران سینماها بابت برگزاری مسابقات هزینه کرده اند؟ در عین حال تعطیل کردن نمایش فیلم و پخش فوتبال هیچ توجیه فرهنگی ندارد و مگر آقایان مسوول دایم از دغدغه های فرهنگی سخن نمی گویند؟ پس چرا در این ایام فرهنگ را تعطیل می کنند تا به هیجانات کنترل شده دامن بزنند؟ والبته در کنار این نکاتی که بر شمردم، مقوله امنیتی هم حتما در این تصمیم دخیل بوده و خواهد بود. خوب است دیگر. یک ماه است که مملکت در حال نیمه تعطیل به سر می برد و حالا هم بلافاصله همگان اسیر هیجانات جام جهانی می شوند. بالاخره ما نفهمیدیم در این بازی که جز شانس و خشونت و البته ممارست چیز دیگری نقش ندارد، چه رازی است که این همه مشتاق دارد؟ بارها این پرسش را با دوست و همکار سابقم حمید رضا صدرمطرح کرده ام و همیشه هم پاسخ روشنی نگرفته ام جز اینکه «فوتبال معرکه است» یا «فوتبال زندگی است». برای برخی البته همین طور است اما من گاهی که نگاهی به تیتر روزنامه های ورزشی می اندازم، به خاطر نوع ادبیاتی که به ویژه از سوی فوتبالی ها به کار می رود، حالم بد می شود. اما در پایان می خواهم بگویم دوستان فوتبال دوست حرف های من و امثال من را زیاد جدی نگیرید که می دانم نمی گیرید هم. جهان دارد به سوی اندیشه های اپیکوریستی پیش می رود. شما با جهان همراه شوید.