پس از اکران این دو فیلم سینمایی، ابتدا بسیج دانشجویی یکی از دانشگاهها در نامهای به رئیس سازمان سینمایی، یک عینک را برای صدور پروانه نمایش فیلم «اکسیدان» به او هدیه کردند؛ اما حواشی جدی شکل نگرفت، تا اینکه نمایندگان مجلس در نامهای خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، هر دو فیلم را حاوی مضامینی توهین آمیز درباره مسیحیان تلقی کردند و یادآور شدند: «اخیراً اکران دو فیلم سینمایی مبتذل به نامهای اکسیدان و مادر قلب اتمی موجبات نگرانی جمعی از نمایندگان مجلس را فراهم آورده است.»
پس از این نامه نگاری، این پرسش مطرح شد که کدام بخش از دو فیلم «اکسیدان» و «مادر قلب اتمی» توهین به مسیحیت یا مسیحیان تلقی شده و منتهی به تنظیم و انتشار چنین نامهای و طرح درخواست توقف اکران این فیلمهای سینمایی شده و آیا ماجرا آن گونه که در متن این نامه ذکر شده تا این حد که نمایندگان اشاره کردهاند، حاد بوده و در زمان صدور پروانه نمایش نادیده گرفته شده است؟
در فیلم «اکسیدان» وضعیت مشخصتر است و جواد عزتی به هر کاری از جمله مسیحی شدن برای گرفتن ویزای سایر کشورها اقدام میکند. در بخشی از این فیلمریال عزتی لباس کشیشی میدزدد و سعی میکند خودش را کشیش جا بزند، ولی در ادامه، یک کشیش مسیحی با او همراهی میکند و به او تعلیم میدهد تا بتواند ویزا و پناهندگی را دریافت کند. طبیعتاً نهادهای مسیحی فعال در ایران چنین اقدامی انجام نمیدهند؛ اما از سوی این نهادها تاکنون اعتراضی ـ دست کم به صورت علنی ـ نسبت به این فیلم نشده است.
در فیلم «مادر قلب اتمی» نیز ترانه علیدوستی در نقش یک دختر ارمنی به عنوان آرینه ظاهر میشود که در فیلم تأکید میشود از اعضای کلیسا و عضو گروه کر کلیساست؛ اما در عین حال، رفتارهای خلاف عرفی انجام میدهد و به عنوان نمونه وقتی پلیس خودروی او را در سرعت بالا و در حالت مستی متوقف میکند، تأکید میکند ارمنی است و در واقع ظاهراً این طور وانمود شده که مسیحیان از این وضعیت استفاده میکنند.
به نظر میرسد نباید مضامین مطرح در این دو فیلم سینمایی را که جنبه «مستند» نداشته و صرفاً وجه «داستانی» دارد، آنچنان عمیق نگریست که با واقعیتهای جامعه تطبیق داد و سپس خواستار اکران این فیلمها شد.
در بخش اعظمی از فیلمهای سینمایی که در سراسر جهان به استثنای ایران ساخته میشود، چهرههایی به نمایش گذاشته میشود که صرفاً در داستان قابل تصورند و وجود خارجی ندارد و تقریباً همه شخصیتها و شئون سیاسی و اجتماعی ممکن است در بستر «داستان» به عنوان شخصیتهای سیاه معرفی شوند؛ اما آیا شاهد اعتراضهای مشابه ایران در سایر کشورها هستیم؟ مشخص نیست چه زمان تفاوت «داستان» و «مستند» در ایران درک خواهد شد