روزنامه جوان نوشت : مدیر سازمان اوج دیروز در یک نشست رسانهای درباره عملکرد این سازمان سخن گفت و به طور عادی از آن دفاع کرد.
به رسم انصاف و معرفت باید به ایشان و همه همکارانشان که در حد بضاعت در جهت اعتلای هنر انقلاب اسلامی زحمت میکشند، خسته نباشید و خداقوت گفت و از مساعی ۱۰ ساله ایشان قدردانی کرد چراکه به نسبت مراکز فرهنگی انقلابی دیگری که بودجه میگیرند، سازمان اوج کارنامه قابل دفاعتری دارد، اما به طور عادی اوج هم مانند هر نهاد دیگری خالی از خطا و اشتباه نیست و نیاز به تقویت خود دارد. نوشتار پیش رو مبنی بر همین اصل و بر پایه این خبر از امام صادق (ع) که فرمود «یَجِبُ لِلمؤمِنِ علَی المُؤمنِ أنْ یُناصِحَه» و ناظر به بخشی از سخنان ایراد شده در نشست خبری دیروز نوشته شده است.
رئیس سازمان اوج میگوید، قرار بوده بابا پنجعلی در پایتخت ۵ شهید شود! و مخالفت حاج قاسم موجب پرهیز از این ایده شده است.
در تعریف این ماجرا از احسان محمدحسنی دو نکته حائز اهمیت است؛ اول اینکه او با بیان این خاطره اهتمام و علاقه و همراهی شهید سلیمانی در عرصه فرهنگ و هنر را که البته مصادیق زیادی نیز بر آن نقل شده یادآوری میکند و دیگر اینکه مدیر جوان سازمان اوج بر نقش مشاوره گرفتن از بزرگان تأکید نموده و به آن میبالد که قابل تقدیر است، اما آنچه از دید او پنهان مانده و اشارهای به آن نمیشود، تصمیم خطایی است که در متن فیلمنامه بوده و با ایرادی از سوی شهید سلیمانی که عنوان میکند کسی نباید از این گروه (خانواده نقی معمولی) شهید بشود، رفع خطا میشود. این را میتوان به حساب نفس قدسی شخصیتی، چون شهید سلیمانی نیز گذاشت که مانع یک اشتباه در متن فیلمنامه میشود.
از درایت مدیر سازمان اوج در مشاوره گرفتن از بزرگمردی، چون سردار شهید سلیمانی باید تقدیر کرد، اما اینکه وی و دیگر دوستانی که قاعدتاً فیلمنامه سریال پایتخت ۵ را خواندهاند و متوجه تأثیر معکوس شهادت کاراکتر شیرینمغزی، چون باباپنجعلی نشدهاند، مایه تعجب است.
لابد اگر مخالفت حاج قاسم نبود، یک کاراکتر خلوضع در پایتخت ۵ به شهادت رسیده بود و به زعم دستاندرکاران این واقعه با ترکیب معنویت و طنز، کمدی را به حد اعلا میرساند!
باید گفت چه خوب که حاج قاسم در قید حیات بوده و جلوی یک خطای فرهنگی را گرفته است. فکرش را بکنید، نویسنده نابغه سری پنجم سریال پایتخت قصد داشته از میان آن همه شخصیت شیرینمغز، عدل خلترین و مضحکترین کاراکتر را کاندیدای رسیدن به فوز شهادت کند و لابد تیم مشاوران وقتی فیلمنامه را خواندهاند با خود گفتهاند چه ایده درخشانی! و احتمال زیاد در یک سکانس احتمالاً فوقدراماتیک و تراژیک باباپنجعلی سریال پایتخت شربت شهادت را سر میکشید.
میتوان حدس زد در یک صحنه درگیری بابا پنجعلی رفتاری فداکارانه از خود بروز داده و مثلاً خود را جلوی گلوله انداخته و جان به جانآفرین تسلیم میکند.
گویا هدف از تولید سریال پایتخت ۵ این بوده که مخاطب صرفاً به کاراکترهای طنازی که درون یک موقعیت جنگی قرار گرفتهاند، بخندند و رکورد بیننده شکسته شود.
اگر پایتخت ۵ با این هدف تولید شده که باید گفت دوستان انقلابی ما به هدفشان رسیدهاند، اما به نظر میرسد اینجا آن چیزی که گم شده اتفاقاً هدف است. شهادت کاراکتری، چون باباپنجعلی هر قدر هم که خوب پرداخت و ساخته شود، ممکن است بخشی از مخاطبان را به طور آنی و مقطعی در لحظه منقلب کند، اما تأثیرگذاری غالب این شهادت روی ناخودآگاه مخاطب قطعاً واجد این پیام اشتباه خواهد بود که شهدا اغلب از روی سادگی و بیسوادی و زبانم لال سبک مغزی جانشان را به خطر انداختهاند! و بعید است از دل چنین شهادتی معانی بلند به مخاطب انتقال یابد.
احتمالاً مصادیقی برای نقض این ادعا ارائه خواهد شد، اما منطقی نیست استثنا جای رویه را بگیرد و مبتنی بر آن یک اثر هنری پرهزینه تولید شود.
پایتخت ۵ ایرادات اساسی کم ندارد که در حوصله این نوشتار نمیگنجد.
سازمان اوج نیازمند تقویت اتاق فکر خود است، با این حال انصاف حکم میکند یک خداقوت جانانه به خاطر مساعی اهالی فرهنگ در سازمان اوج تقدیمشان کرد.