بی گمان جشنوراه فیلم فجر بزرگتریین رویداد فرهنگی کشور است. سینماگران از یک سال تلاش خود پرده برمی دارند. جشنواره فیلم فجرجشن رونمایی از یک سال کوشش هنرمندانه است. شور و شعف جشنواره وصف ناپذیر است.
به گزارش سینما سینما ، جشنواره ای که باید هم جشن باشد و هم جشنواره. این رویداد بزرگ در کنار همه انرژی مثبت وشورانگیزیش میدان تاخت و تاز و پاره ای از رقابتهای سیاسی و صنفی هم هست. رصدخانه ها فعال می شوند. نمایش هر فیلم می تواند بهانه ای باشد برای چالشی تازه. دیده بانها، دلواپسان، دل آرامان خلاصه همه جمعشان جمع است. هر سکانسی، هر کلامی و هر نمادی می تواند تبدیل شود به یک تیتر. و آن تیترمی تواند تیری شود که پرتاب می شود از بلندترین برج ایران به به سوی آن بنای همیشه گرفتارآمده ی حمله ها از زمین و آسمان. آن بنای پررمز ورازِ بهارستان. تک تیراندازان در کمین اند. شلیک دوربین ها امان نمی دهند. کارت فجر بر سینه و فرمان آتش برکف. برج میلاد همه دیده است.« آنجا که پرده بر افتاده آنجا همه دیده است. چه جای سخن». و آنجا پرده برافتاده. چشمها تیز می شود بر پرده ای که در اوج افتادگی تقدیم می کند یک سال تلاش عاشقانه را. شاکی و متهم یکی یکی می آیند برروی پرده . هر فیلم می تواند یک داد خواست باشد از مدیران فرهنگی از زمین و زمان. پایان یک فیلم می تواند آغاز یک ماجرا باشد. آغار یک اتهام، یک پرونده . همه جا دیدن یک هنر است و دیده شدن یک آرزو. اینجا اما دیدن یک حرفه است. یک فرمان است. یک بهانه است . اما در لابلای این همه چشم برخی گویا تیزترند و می روند تا لایه های زیرین و از آنجا به زیرِ زیرین. اینجا اصلا فیلم و سینما سالها است که هزاتوی بعد در بعد است. سینمای چند بعدی واقعی اینجاست. ابعادی هستند که هم او بیند هم غیر. و ابعاد دیگری که نه او بیند نه غیر و آن دیگر ابعادی که فقط آنها بینند و لاغیر. و این همان بعدی است که ابدویک روز را می کند فیلم ضد ایرانی. و ما باید شرح کنیم همین ابعادی را که نمی بینیم و نمی فهمیم. جشنواره فیلم فجر بزرگترین جشن فرهنگی ایران است. جشن پرشور انقلاب است. مدیران جشنواره و مدیران سینما باید پر باشند از لبخند. در میان شلیک دوربین ها، در لابلای تیتر ها و تیرها باید جشن گرفت پیروزی فرهنگ را. و خندیدن خود یک هنر است. آن هم در جشن بزرگ سینمای ایران.
فجر و سیمرغ دوروی یک سکه اند. سیمرغ دور است و دست نیافتنی و راه شکارش دراز است و پرحادثه. از خوانهایی که یکی پس از دیگری باید گذر کرد. از ایده تا دیده راهی است دراز. ماجراهای بین فیلمسازان و مدیران سینمایی که ما باشیم خود یک رمان خواندنی است. هنر و سیاست در ایران دوقلوهای به هم چسبیده اند. و این چسبندگی مایه دردسر برای بخش بزرگی از سینما شده. البته خوشبختانه سینما هم دیپلماتها و سیاست ورزان کارکشته خودش را پرورده. شطرنج دیدنی این سینماگران کم شمار ولی کارکشته با سیاست ورزان پرشمار و کم تجربه برای من که دانش آموخته علم سیاست ام دیدنی است. تحسین می کنم هوش سیاسی این سینماگر سیاست ورز را. و چه بازنده اند این جناح و آن جناح سیاسی از اصولیون تا اصلاحیون. و چه بازنده اند آن همه سینماگرانی که نه اقتصاد می دانند و نه سیاست. و من اگر دیپلماتم که نیستم، نگاه می کنم و آفرین می گویم به این همه هوش و ذکاوت. سینما و سیاست در ایران دوقلوهای به هم چبسیده اند. اما سینما سیاست ورزان خود را دارد. و من که دانش آموخته علم سیاست ام نگاه می کنم و می آموزم.