به مناسبت درگذشت آلفرد هیچکاک سخنان قصار این کارگردان شهیر را به ترجمه ی حبیبه جعفریان بازنشر می کنیم.
🔵 پرندگان میتوانست ترسناکترین فیلمی باشد که من تا حالا ساختهام.
🔵 من یک کارگردان تیپیکام. اگر «سیندرلا» را بسازم، تماشاگر فورا داخل کالسکه دنبال یک جسد میگردد.
🔵 از تخم مرغ وحشت دارم. بدتر از وحشت، حالم از آن به هم میخورد. یک چیز گرد سفید بدون هیچ سوراخی… تا به حال چیزی حال به هم زنتر از تخم مرغی که شکسته و آن مایع زرد از داخلش شره کرده دیدهاید؟ خون یک جور حس شاد به آدم میدهد. قرمز است اما زردهی تخم مرغ، زرد است. واقعا
حال به همزن است!
🔵 یکی از بزرگترین کمکهای تلویزیون، این است که «قاتل» را به خانه آورده است. جایی که به آن تعلق دارد.
🔵 دیالوگ فیلم باید صدایی در میان بقیه صداها باشد. یک چیزی که از دهان آدمهایی که چشمهایشان دارد قصه را تعریف میکند، بیرون میآید.
🔵 «مو طلایی»ها در نقش قربانی جواب میدهند. آنها مثل برف باکرهای (دست نخوردهای) هستند که رد خون رویشان خودش را خوب نشان میدهد.
🔵 من علیه پلیس نیستم. فقط از آنها میترسم.
🔵 سینما برای من قطعهای از زندگی نیست. برشی از یک کیک است.
🔵 من برای یک گلوی دردناک (زخم) راه حل بینقصی دارم: ببرش!
🔵 در فیلمهای داستانی، کارگردان خداست. در فیلمهای مستند، خدا کارگردان است.
🔵 من آدم خیری هستم. به مردم همان چیزی را میبخشم که میخواهند؛ مردم عاشق ایناند که بترسند، وحشت کنند.
🔵 من هرگز نگفتم هنرپیشهها گاوند. همهی چیزی که گفتم این بود که هنرپیشهها باید مثل گاو رفتار کنند.
🔵 وقتی هنرپیشهای میآید پیش من و میخواهد دربارهی کاراکترش بحث کند، میگویم: «توی فیلمنامه هست. بخوان» و اگر بپرسد «پس من چطوری حس بگیرم؟» میگویم: «با فکرکردن به حقوقت.»
🔵 من اجازه میخواهم از چهار نفر به عنوان کسانی که بیشترین تأثیر را روی من گذاشتند و بیشترین تشویق و پشتگرمیها را به من دادند، اسم ببرم: اولیشان یک تدوینگر فیلم است. دومی یک فیلمنامه نویس. سومی مادر دخترم «پت» (پاتریشیا) و چهارمی کسی که غذاهایش معجزههایی هستند که در آشپزخانهای معمولی اتفاق میافتند. و اسم تمام اینها «آلما رویل» است (همسر هیچکاک)
منبع» همشهری جوان