سینماسینما، حمیدرضا گرشاسبی
زنی/مادری از سالیانی قبل از همه خانواده گذشته و رفته و این سوال بزرگ را برای همه به جا گذاشته که چرا رفته و فرزندش را ترک کرده؟ حالا پس از گذشت سالها زن/مادر برگشته و سراغ فرزندش را میگیرد و میخواهد رابطه مادر/فرزندی را از نو بسازد. این یکی از آشناترین خطوط داستانیِ سینماست. فقط کافی است گشتی چند ثانیهای در ذهن خود بزنیم تا نمونهها را پیدا کنیم. فیلم «در سکوت» هم همین است. مشکل این نیست که فیلم از خط قصهای بسیار کهنهشده استفاده کرده، چراکه همه داستانهای تکراری را میتوان با جزئیاتی نو یا پرداختی تازه دوباره تعریف کرد، چراکه بعضی از موقعیتها هستند که به دلیل جذابیت ذاتی خود ـ حتی اگر تکراری ـ تبدیل به الگو شدهاند و میشود با رویکردی تازهتر همچنان آنها را بازآفرینی کرد. از همین جمله است الگوی بازگشت مادری که روزی رفته و برمیگردد تا مادریِ خود را ثابت کند. در فیلم «در سکوت» بر آن موقعیت همیشه دیدهشده رنگی دیگرگونه پاشیده نشده و ما با فیلمی تکراری و ملالآور روبهرو هستیم. علاوه بر خط داستانی کهنه، بیرمقی در مسیر داستانی و عدم پر و پیمانی داستان را باید از نقاط ضعف فیلم دانست.
روایت در فیلم «در سکوت» مثل گزارش به یک شخص غایب است. زن/مادر بعد از مدتها بیخبری (و غیبت ناگهانی) به ایران برگشته و بهظاهر با شوهر مردهاش حرف میزند. به او گزارش میدهد که در این سالها بر او چه گذشته است. گاه از خودش میگوید، گاه از دردهایش میگوید، گاه از اینکه میخواهد در این سفر چه کارهایی انجام دهد و چهها میکند با او حرف میزند و گاه میگوید دخترش با او چه رفتاری داشته است. خلاصه اینکه روایت/گزارش او شرحی است از گذشته و حال. البته بهانه بودنش در ایران را نیز باید به زنجیره روایی داستان اضافه کنیم که بهتدریج فراموش میشود. او به ایران آمده تا موضوع آردیاف را پیش ببرد، اما در پایان فیلم اصلا این مسئله فراموش میشود. درست که او خود میداند این موضوع بهانهای است برای آمدن به ایران، اما آنها که او را به ایران آوردهاند که فراموش نکردهاند قصدشان از آوردن او به ایران چه بوده. خب گویا اینجا فیلمنامهنویس از بقیه فراموشکارتر است. از طرفی شکلِ روایت/گزارش نیز یادآور کنارهگویی در تئاتر است که شخصیت افکار خود را بلند بلند میگوید تا مخاطب متوجه شود اوضاع از چه قرار است. برای نمونه در کافه مادر با خود و برای ما میگوید نشانهها را میگذارم تا مرا پیدا کند. گویی راه ظریفتری برای اینکه بگوییم او در حال انجام چه کاری است، وجود نداشته. برای آشکار کردن رازهای او که بخش مهمی از داستان است نیز از همین شیوه بلند فکر کردن استفاده شده که زیاده از حد دمدستی و کهنه است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه