به گزارش سینماسینما، بهمن عبداللهی در کافه دونده نوشت: معمولا کارگردانان جوانی که از فیلم کوتاه به سینمای حرفه ای راه می کشند دچار یک خطای استراتژیک هستند، بیشتر آنها همچنان در وادی فیلم کوتاه سیر می کنند و وامدار آن حوزه باقی مانده اند. در حالی که سینمای حرفه ای به خاطر مقتضیاتی چون بازگشت سرمایه، فراگیری در اکران، حضور عوامل حرفه ای و … جهانی متفاوت از فیلم کوتاه دارد. ظاهراً آرین وزیردفتری هم در نخستین تجربه سینمایی خود همچنان باور دارد که اینجا هم همان فضاست و فقط زمان اثر طولانی تر شده، برای همین ایده و داستانی که می شود در ۲۰ دقیقه بیان کرد، تبدیل به فیلمی بلند کرده که طبیعتاً ملال آور از آب درآمده است.
«بی رویا» درامی است روانشناسانه درباره توهمات زنی که گم شده و می پندارد فرد دیگری جای او را گرفته. ایده در جای خودش بد نیست. قبلا این پیرنگ را در فصل آغازین «جاده مالهالند» یا در بطن فیلمی چون «جزیره شاتر» و دهها اثر دیگر (می دانم که این فیلم ها با آثار سینمای ایران قابل مقایسه نیستند) دیده ایم. اما باید دید این پیرنگ چگونه و در چه مسیری به بار نشسته، با چه فرمی ارائه شده یا چه محتوایی را صادر می کند. با این تفاسیر باید گفت؛ «بی رویا» پیش فرض هایی می دهد که در ادامه یا از آن پیش فرض ها استفاده درستی نمی کند یا اساساً آن داده ها اشتباه بوده اند. در واقع نه داستان به درستی تعریف می شود نه جابجایی درست اتفاق می افتد و نه به سرانجام لازم می رسد.
اصلا معلوم نیست ما با درامی روانشناسانه طرفیم که می خواهد بگوید مراقب بیماران خود با این نشانه ها باشید؟ یا می خواهد درباره بحران هویت در نسل جوان بیانیه بدهد یا هر چیز دیگر؟ آیا اصلا دیدن و ندیدن فیلم تغییری در ما ایجاد می کند؟ پاسخ خیر است چرا که فیلم ما را به هدفی که دنبال کرده متقاعد نمی کند.
به هر تقدیر تنها نکته ارزشمند فیلم جسارت سازنده در پرداختن به موضوعی متفاوت است و البته اندک ایده های کارگردانی که در قاب بندی ها و تدوین دیده می شود. بازی طناز طباطبایی گر چه به قدرت فیلم های دیگرش مثل «صداها» نیست، اما تلاشش را نشان می دهد و در عوض بازی شادی کرم رودی بسیار ضعیف و کلیشه ای است. در پایان هم بیانیه ای چسبانده شده که می گوید بیماران اسکیزوفرنی فلان هستند و بهمان. خب همه ما خوب می دانیم که اسکیزوفرنی فقط این نیست که در فیلم نشان داده شده.