سینماسینما، شادی حاجی مشهدی
وقتی از جهانی شدن یک هنرمند و آثارش صحبت میشود، کیفیتی از درک مشترک و همهفهمی و جهانشمولی برآمده از جهان او و کارهایش به ذهن میرسد. وجود چنین ویژگیها در آثار یک هنرمند شرایطی را به وجود میآورد تا محصول نهایی خود را برای تعداد بیشتری از مردم دنیا با جغرافیا و زبان و فرهنگ متفاوت، قابل درک و پذیرش کند.
اغلب پس از فوت هنرمندان مهم و بزرگ هر سرزمینی انواع سوگنامهها و متون ستایشآمیز در وصف آنان نوشته میشود یا آثارشان را صدها بار مرور میکنند و نمایش عمومی میدهند اما در واقع به مهمترین بخش مستتر در این بزرگداشتها توجه نمیشود: راز محبوبیت و جاودانگی آثار یک هنرمند در چیست؟ چگونه هنرمندی جهانی و ماندگار میشود؟
در سالروز مرگ زودهنگام و دردناک عباس کیارستمی نیز فارغ از بازشناسی دوباره او و آثارش میتوان به چیزهای مهمتری از زندگی حرفهای او اشاره کرد. به اینکه چگونه این شاعر سینما از هوش و نگاه متفاوتش در زندگی حرفهای خود بهترین بهره را برد تا امروز در ایران و جهان این وزن و ارزش را داشته باشد.
همانطورکه هنرمندان مینیمالیسم در هنرهای تجسمی و معماری بر این باورند که با زدودن حضور فریبنده عناصر و ترکیببندی ساده و اغلب صنعتی و هندسی اجزا در کنار هم، میتوان به کیفیت ناب رنگ، فرم، فضا و ماده دست یافت، این کیفیت در سینما نیز رفتهرفته پیروان خود را پیدا کرد و مینیمالیسم سینمایی را که تابع قوانین موجزگرایی بود با استفاده از کاربرد عناصر ساده و فاقد پیچیدگی و تنوع در بافت و رنگ بصری، خلق کرد. سوزان هیوارد در کتاب «مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی» سینمای مینیمالیستی را محصول سینمای آوانگارد آمریکایی دهه ۱۹۶۰ تا میانه دهه ۱۹۷۰ میداند.
همزمان با این دوره در ایران نیز جنبشهای هنری آوانگارد چه در نقاشی و معماری و چه در سینما و تئاتر در حال شکل گرفتن بود. در این میان نام عباس کیارستمی که از سال ۱۹۷۰ میلادی در سینمای ایران بهطور حرفهای شروع به فعالیت کرد و بیش از ۴۰ فیلم سینمایی، کوتاه و مستند ساخت را باید جزو اولینهای لیست سینماگران مینیمالیست موج نوی سینمای ایران و در کنار پرویز کیمیاوی و سهراب شهید ثالث بدانیم. اگر چه کیارستمی علاوه بر سینما در کارهای دیگر هنری از جمله شعر، عکاسی، چیدمان، موسیقی، طراحی گرافیک و نقاشی نیز فعال بود، اما عمده شهرت جهانی او به واسطه فیلمهای سینمایی مینیمالش و به ویژه «سهگانه کوکر» اوست.
نگاه متفاوت او به پدیدهها، سادگی، استفاده از نابازیگران و کودکان به عنوان نقش اول و قهرمان داستان، استفاده از سبکهای روایی مستندگونه، بهرهگیری از فضاهای روستایی، حذف استراتژیها و میزانسنهای پیچیده در شیوه کارگردانی، ورود حس و حال شاعرانگی و نیز مکالمه فیالبداهه با شخصیتها در جلوی دوربین و ثبت واکنشهای آنان در لحظه، برخی از ویژگیهای فیلمهای اوست. آنچنانکه دیوید بوردول و کریستن تامسون در کتاب «تاریخ سینما» درباره مینیمالیسم میگویند: «برخی فیلمسازان اینگونه از راهبرد مینیمالیسم پیروی میکنند؛ آنان یک روایت ساده را با یک سبک فقیرانه، با شخصیتهای روزمره و آشنا به موجزترین حالت ممکن به تصویر میکشند»؛ کیارستمی نیز قصههای ساده و قابل باور را با آدمهایی که از جنس قهرمانان پر زرق و برق سینمای کلاسیک نبود به تصویر میکشید.
این ویژگی سبب میشد تا او به نگاه و زبان جهانشمول و عمومیتری در سینما دست پیدا کند، لحنی که مخاطب را در هر جغرافیایی که وجود داشت جذب و پیام فیلم را به او منتقل میکرد. تقدیر اینچنین بود که او در سالهایی کار کند که ایران حوادث تلخ و ناگوار بسیاری را تجربه میکرد، انقلاب، جنگ، زلزله، شرایط اقتصادی و … همه اینها مواد و متریال خوبی برای خلق بهترین دوره آثار کیارستمی فراهم کرد و او با استفاده از نبوغ و نگاه دقیق و نکتهسنج خود سوار بر موجی شد که تا دنیای بیرون از مرزهای ایران پیش رفت. امروز اگر تنها، سوگوار و مغموم به جای خالی او مینگریم، میتوانیم همزمان نگاهی غیرمنفعلانه و موشکافانه به او و کارهایش داشته باشیم و ما نیز همچون او جهان را به سادهترین شکل ممکن درک کنیم و دوست داشته باشیم. به جای مویه و افسوس، راز ماندگاری و جهانفهمی او را درک و به این فکر کنیم که چه چیز میتواند از او و فیلمهایش در ذهن ما این نگرش را متحول کند.
منبع: اعتماد