مصطفی قاسمیان در خراسان نوشت : «به وقت شام» و «لاتاری» که روزهای پایانی اکران خود را طی میکنند، همچنان مخاطبان سینما را به سالنها میکشانند و در هفته گذشته هم در صدر جدول فروش هفتگی سینما بودند. شاید بتوان مهمترین تفاوت این دو فیلم را با غالب آثار سینمای ایران، قهرمانمحوری و قهرمانپروری آنها دانست؛ قهرمانهایی که در دل ماجراجوییهایی میروند که از زندگی روزمره مخاطبان دور است. «یونس» و «علی» در سوریه با داعش میجنگند و «موسی» و «امیرعلی» در خاک دبی از شیخ اماراتی انتقام میگیرند.
پدر و پسرهای قهرمان
تکلیف شخصیتهای اصلی «به وقت شام» که مشخص است. اما در «لاتاری» هم شخصیتهای اصلی نوعی رابطه پدر و فرزندی معنوی دارند؛ چراکه وقتی امیرعلی به مشکل میخورد، به جای پدرش، به سراغ مربیاش میرود. موسی که زبان امیرعلی را میفهمد و با او همراهی میکند، مشخصاً پدر معنوی امیرعلی محسوب میشود. بنابراین در هر دو فیلم، با پدر و فرزندی روبهرو هستیم که قهرمانهای قصه هستند.
کهنهسربازها میآیند
سابقه حضور کهنهسربازها در سینمای جهان، به سالها قبل بازمیگردد. بارها دیدهایم که قهرمانهای هالیوود از میان کهنهسربازهای ارتش آمریکا انتخاب میشوند و در شرایطی سخت، کارهایی محیرالعقول انجام میدهند. این بار پای کهنهسربازهای قهرمان به سینمای ایران باز شده است. کاپیتان علیِ «به وقت شام» و موسیِ «لاتاری» کهنهسربازهای ایرانی هستند که در دفاع مقدس حضور داشتهاند. موسی مربی فوتبال شده و کاپیتان علی نیز مدتهاست پرواز نکرده و تنها کار ستادی میکند. هردوی آنها به یاد گذشته، برای آرمانهایشان دست به کارهایی میزنند که معمول سنوسالشان نیست و به قهرمانهایی جذاب تبدیل میشوند.
نسل قدیم، نسل جدید
در فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا، تقابل نسلها سابقهای دیرینه دارد. «بوی پیرهن یوسف» احتمالاً اولین فیلمی از اوست که در آن، نسل جوان (با بازی نیکی کریمی) تفکر نسل گذشته (با بازی علی نصیریان) را درک نمیکند؛ هرچند این نبود درک متقابل، به تقابل یا شورش نسل جدید نمیانجامد. از «موج مرده» این مضمون پررنگتر میشود و گاهی به مضمون اصلی آثار حاتمیکیا (همچون «به نام پدر») تبدیل میشود. در «به وقت شام» نیز یونس و علی شخصیتهای اصلی هستند و نوعی اعتراض در نگاه و رفتار فرزند دیده میشود، اعتراضی که در یک سکانس به زبان هم میآید. با این حال برخلاف چند فیلم متأخر او، این بار نسل جدید شورش نمیکند و تا پایان با پدرش همراهی دارد. یک تفاوت مهم «به وقت شام» و «لاتاری» به همین نگاه بازمیگردد. مهدویان برخلاف حاتمیکیا، شخصیت جوان قصهاش را کاملاً مطیع پدر معنویاش ترسیم کرده است. امیرعلیِ «لاتاری» طبق نقشه موسی عمل میکند و در آخر هم از نوع انتقام موسی شگفتزده میشود اما کاپیتان علیِ «به وقت شام» مستقلتر عمل میکند و خودش تصمیم نهایی را میگیرد.
ماجرا چطور شروع شد؟
در هر دو فیلم، این تصمیم کهنهسربازهاست که جرقه اصلی ماجرا را میزند. از طرفی موسیِ «لاتاری» به دلیل احساس گناه شخصی، امیرعلی را ترغیب میکند تا به دبی برود و این تصمیم کاپیتان یونس برای پرواز کردن است که باعث میشود فرزندش از پای هواپیما برگردد و در این مأموریت شرکت کند. بنابراین منشأ اکتهای قهرمانانه هر دو فیلم، کهنهسربازها هستند.
…و در نهایت
حاتمیکیا و مهدویان در انتها عمل قهرمانانه نهایی را نمایش میدهند و یکی از شخصیتهای خود را فدا میکنند. کاپیتان علی به شهادت میرسد و موسی نیز راه فراری از مهلکه نمییابد؛ اگرچه اصلاً به دنبال یافتن راه فرار نیست. حاتمیکیا که در آثار قبلی، معمولاً حق را به نسل قدیم میداد، این بار جوان نسل سوم انقلاب را به عنوان قهرمان اصلی فیلمش برمیگزیند و تقدیس میکند.
او در حالی که تا ساعتی قبل با پدرش بر سر حضور مداوم در جنگهای منطقه بحث داشت، در یک لحظه رستگار
میشود. او هم مانند امیرعلیِ «لاتاری» در زمان شروع ماجراجویی، نمیداند در نهایت چه تصمیمی خواهد گرفت ولی با وجود دلهره، تصمیم سختی میگیرد و جان خود را فدای امنیت حرم
میکند.
برخلاف آنها، موسی از فرجام قصه خبر دارد. او برنامهای دقیق برای انتقام دارد و آن را عملی میکند.
فداکاری یا انتقام؟
تفاوت مضمونی مهم دو فیلم، به ماهیت عملی بازمیگردد که شخصیتهای اصلی انجام میدهند. کاپیتانهای «به وقت شام» بدون تردید قهرماناند؛ آنها جان خود را برای نجات گروهی از انسانهای بیگناه، به خطر میاندازند و به دل نبرد میروند. کاری که آنها انجام میدهند مقدس است و شایسته احترام. اما درباره ماهیت عملی که موسی و امیرعلیِ «لاتاری» انجام میدهند، تردید وجود دارد. در این چند هفتهای که «لاتاری» روی پرده است، بحثهایی درباره درست یا نادرست بودن انتقام این شخصیتها، مخصوصاً موسی وجود دارد. به هر حال وقوع چنین اتفاقی در جهان واقعیت، میتواند روابط دیپلماتیک دو کشور را تحتتأثیر قرار دهد؛ به همین دلیل حتی شاید بتوان به موسی، لقب «ضدقهرمان» داد؛ یک ضدقهرمان جذاب و دوستداشتنی. بهعلاوه دیدگاهی نیز درباره شخصی بودن یا نبودن انتقام امیرعلی مطرح میشود، در حالی که درباره ماجرای «به وقت شام»، چنین مسائلی مطرح نیست.