سینماسینما، علی اصغر کشانی
حذف عکس دختر بچه ها از کتب درسی بار دیگر پرسش های اساسی روبروی جامعه قرار داد، پرسش هایی که مدتی پیش کیانوش عیاری آنها را به شکلی صریح تر و بی پرده تر در فیلم مهمش خانه پدری مطرح کرده بود، به همین بهانه بار دیگر مروری بر دغدغه های طرح شده در اثرش می اندازیم.
نزدیک به صد و هفتاد سال است که نخبگان و روشنفکران ایران با مسئله تجدد و تجدد خواهی دست و پنجه نرم می کنند. ظاهرا اندیشه تجدد به شکلی تدریجی و پس از پایان یافتن جنگهای ایران و روس و جستجوی راه حل برای پیشرفت استراتژیک ایران بوجود آمد تا بعدها از طریق کوشش های اشخاصی چون امیرکبیر، ملکم خان، آخوند زاده، طالبوف و دیگران، زمینه هایی برای رشد و گسترش تجدد خواهی در ایران فراهم شود. تاسیس نهادهایی چون دارالفنون و کوشش های ادبی و سیاسی در مطبوعات و جامعه به سرعت جنبش تجدد خواهانه در ایران را پایه گذاری کرد که مهمترین ثمره اش انقلاب مشروطیت بود. با اینکه بسیاری، شکست مشروطه را شکست آزادی خواهی دانستند، اما این شکست هیچگاه شکست تجدد خواهی نام نگرفت. اندیشه تجدد تا سالها نقش مهمی در تحولات روشنفکری، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران ایفا کرد و موجب شد بسیاری از نهادهای نوگرا چون دانشگاه، دادگستری، راه آهن، ثبت احوال، نظام وظیفه و… بنا نهاده شود، آموزش جدید و از همه مهمتر بنیان گذاشتن مطالبه حق و حقوق شهروندی و انسانی وارد جامعه ایران شود و سرنوشت ملت ایران را تا سالها رقم بزند. حق و حقوقی که شاید زنان بیش از مردان (بخصوص در دورانی که بی قانونی فراگیر بود و به شدت از طرف نهادها و اجتماع نادیده گرفته می شد) به وجود آن نیاز داشتند؛ اینکه زن(جدای از نقش مادر، دختر، همسر که در ارتباط با یک مرد یا مردان خانواده تعریف می شد) یک موجود کامل، عاقل، بالغ و یک شهروند مستقل و خود مختار می تواند باشد.
طبیعی است که بدون داشتن حداقل مبانی دموکراتیک در یک جامعه نمی توان درباره برابری حقوق زنان سخن سرایی کرد و از آن مهمتر اینکه نباید از نظر دور داشت که خود دموکراسی در ابتدای تدوینش بسیار مرد محور شکل گرفت، یعنی حتی کسانی مثل ژان ژاک روسو که پروژه روشنگری را نوشتند نگاهی به صراحت مرد محور داشتند، در حقیقت وقتی روسو کتاب قرارداد اجتماعی را می نوشت و مفاهیمی مثل شهروند، جامعه و فرد را تعریف می کرد به این دلیل که زن به عنوان شهروند تعریف نشده بود، وی به تمامه مرد بودن را در نظر داشت؛ مضاف بر آن نمی توان منکر نگاه تند نظریه پردازانی چون سیمون دوبووار بود که به راحتی زندگی زن در درون خانواده را نادیده می گرفتند. اما و به هر حال در آمریکا و برخی نقاط اروپا از جمله بخشهایی از فرانسه(پیش از جنگ دوم جهانی) به دلیل زن ستیزی، سالها طول کشید که زنان مبارزه کردند تا دموکراسی مشمول حالشان شد و صاحب حق و حقوق طبیعی خود شدند.
شاید بیشترین دغدغه برای حرکت به سوی نهادهای قانونی در آن دوران پر التهاب، مواجهه با مسئله خشونت بوده باشد، مسئله ای که البته از زمان خلقت بشر(از داستان هابیل و قابیل و زنده به گور کردن دختران در دوران جاهلیت گرفته تا درونمایه قصه های بزرگانی چون چون سوفوکل و داستایفسکی) وجود داشته و انگار پس از سالها هنوز راه حل نهایی برای آن یافته نشده است. با وجود این در عصر کنونی تصور از خشونت رویکردهای مطلوبی یافت، اینکه خشونت به دلیل کارکرد عاری از منطقش زمانی شروع به کار می کند که کلام، قدرت خودش را از دست می دهد و کم کم این باور به حقیقت پیوست که مفاهیمی چون آزادی، قدرت و خشونت هیچگاه نمی توانند با یکدیگر همزیستی داشته باشند.
با این همه در بحبوحه فاصله گرفتن بیشتر جوامع از تفکر بومی و زیستِ قبیله ای و رفتن به سمت شهرنشینی، مدرن شدن، با همه ابعاد زندگی نوگرایانه، مصادف با به چالش کشیدن برخی از مهمترین و اساسی ترین مصادیق بدویت شد، اینکه مثلا آیا فرد می تواند بدون نیاز به عدالت رسمی، خود دست به اقدام خشونت آمیز در مقابل دیگر انسانها بزند یا این اقدام به دنیای بی قانون اعصاری بازمی گردد که هنوز انسانها قوانینی برای همزیستی و زندگی درست در کنار هم تدوین نکرده بودند. شاید آثاری از جنس خانه پدری با هدف تلاش برای بیان چنین دغدغه هایی خلق شده باشد. دغدغه هایی که فیلم با طرح آن به شکل حیرت آوری انگار در پی تکان دادن افکار، فروریختن عادات و در هم شکستن آموزه هایی است که گویی در طول سالیان به باورهای ثابتی تبدیل شده است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه