فرزانه قبادی در اعتماد نوشت :
علی حاتمی عاشق تهران بود، آنقدر که در نزدیک تهرانی که مدام در حال تغییر بود، تهرانی ماندگار و ایده آل ساخت. لاله زاری ساخت که هنوز هم حال آدم ها را خوب می کند. با اینکه همه می دانند پشت ویترین های چوبی مزون مادام و خیاطی آلبرت هیچ کس نونوار نمی شود و در کافه نادری خبری از قهوه های ارمنی نیست. گراند هتل پشت سایه بان های رنگی اش، جاه و جبروتی ندارد و سینمای نبش خیابان فقط خواب آرتیست های فرنگی را می بیند، اما همین جداره ها که رد تاریخ لای شیارهای شان هنوز پیداست و بخشی از هویت تهران را به نمایش گذاشته اند هنوز بلدند آدم ها را ببرند به سفر زمان، به ۷۰ سال پیش، به روزهایی که تهران رخت مدرنیته به تن می کرد و لاله زار شده بود نماد این رخت نو. امروز که اثری از گراند هتل و سینما تابان در تهران دودگرفته نیست، می شود در سکوت لاله زار پرماجرای حاتمی قدم زد و از مقابل کافه نادری رد شد و با خیال تهران همراه شد. تهرانی را تصور کرد که دادزن سینماهایش مردم را به دیدن دختر لر دعوت می کنند و کافه نادری اش ردپای آرام هدایت و نیما و سیمین را به سرعت زدگی باریستاهایش نباخته، تهرانی که هنوز واگن اسبی سبز رنگش مردم را از توپخانه تا کوچه رفاهی می برد تا دنیای مدرن را مرور کنند، در این تهران از تئاتر نصر و تماشاخانه گیتی تا سینما کریستال و کافه پارس، همه چیز بوی مدرنیته می دهد: مدرنیته ای که نبضش در لاله زار می زند. امروز اما نور تند چراغ های لاله زار فروغ ته مانده های بناهای تاریخی و سینماهای تعطیل شده اش را کم کرده، لاله زاری که تنها صدای حاکم در آن صدای موتوسیکلت هایی است که قُرقش کرده اند. لاله زاری که سینماهای پر رونقش سال هاست آبمیوه فروشی و انبارکالا شده اند و میدان را به پردیس های غول پیکر واگذار کرده اند. سینماها و سالن های تئاتر و کوچه ملی و خیاط خانه های پرخاطره این خیابان حالا شده اند مرکز فروش لامپ های ادیسون و لوسترهای چینی.
مدیران شهری تهران با نماد مدرنیته این شهر نامهربان بودند و هستند. آنها شیوه خود را برای پوشاندن رخت مدرنیته به ساختمان ها و خیابان های شهر دارند. هرچند که شهردار سابق تهران در خانه تاریخی اتحادیه ردی از خود به جا گذاشت و آخرین ساعات کاری اش را در خانه دایی جان ناپلئون (اتحادیه) گذراند و در غروبی شهریوری پروژه ای نیمه کاره (موزه مشاهیر در خانه اتحادیه) را افتتاح کرد. اما اثری که سوء مدیریت شهری بر خیابان های تاریخی تهران که بار هویتی این شهر را به دوش می کشند، باقی گذاشته با خریدن خانه اتحادیه و تبدیلش به موزه مشاهیر رنگ نمی بازد.
نام لاله زار با نام علی حاتمی گره خورده. البته در شهرک سینمایی که میراث ماندگار اوست، اورشلیم، میدان ژاله، کوفه و مدینه را هم ساختند، اما هنوز این نام ها در اذهان عمومی همنشین یکدیگرند. شاید بتوان گفت شهرک سینمایی میراثی تاریخی است که سعدی سینمای ایران برای سینماگران و علاقه مندان به تاریخ و تهران ساخته است که هر کدام از ظن خود یار آن شوند. همه می دانند که حاتمی شهرک سینمایی را به بهانه تولید «هزاردستان» ساخت. هزاردستانی که از لاله زار شروع می شود و در لاله زار هم تمام می شود. از پس کوچه های تهران، از نام هایی آشنا که گوینده رادیو اعلام می کند و با بیان هر کدام بخشی از تهران زنده می شود، از بوذرجمهری و میدان شاهپور و سید ملک خاتون تا قصر فیروزه و عشرت آباد و وصفنارد، صدای گوینده رادیو در تهران پیچیده، لاله زار خلوت است و تهران تعطیل، به جز ماموران اداره احصاییه هیچ کس در خیابان نیست، پس به خوبی می شود شهرکی را که به گفته علی حاتمی: «وقتی واردش شد جوان بود و وقتی از آن بیرون آمد دیگر پیر شده بود» از نظر گذراند. حاتمی در دقایق نخست هزار دستان، تهران را خوب نشان بیننده می دهد. وقتی که بیننده خوب لاله زار و خیابان های تهران را دید و با معماری آن آشنا شد و به بازار و کاروانسرای میان آن سرک کشید و با شکل سقاخانه آشنا شد و با کاشی های کوچکی که نام کوچه ها و گذرها بر آن نقش بسته نام هایی آشنا را مرور کرد، راوی دستش را می گیرد و می برد تا اتاق های مدرن و لوکس گراندهتل را نشانش دهد.
قصه شهرک سینمایی را همواره اهل سینما روایت کرده اند، کسانی که خود را وارثان این میراث گران سنگ می دانند. اما امروز از دل سالیان چنته این فضای چند ده هکتاری حسابی پر شده. شهرک سینمایی که زمانی با نام «غزالی» (مالک اولیه زمین آن) شناخته می شد، امروز نام «ایران» و یاد بنیانگذارش «علی حاتمی» را بر پیشانی دارد. حالا اگر وارد خیابان ۵۵ جاده مخصوص کرج شوید، همه راه این شهرک را بلدند. اینجا مقصد گروه های فیلمسازی بسیاری بوده، اما این روزها کنجکاوی مخاطبان سریال ها و فیلم های سینمایی، ترافیکی از بازدیدکنندگان در آن ایجاد کرده است: بازدیدکنندگانی که با خیالی آسوده در خیابان های خلوت اطراف منیریه و بهارستان و توپخانه اش عکس یادگاری می گیرند و سراغ هر کدام شان که می روی می گویند: «تهران قدیم حال و هواش خوبه» تهران قدیمی که حتی حیات در آن جریان ندارد و در بعضی بخش ها در حال تخریب است، اما با تمام اینها هویتی را به نمایش می گذارد که آدم ها را می برد به اصل شان، تا جایی که زمان از دست شان می رود و زیر آسمان خدا به پستوهای بازارچه و مغازه های آن سرک می کشند و تهران قدیم را زیر پا می گذارند و سریال ها و فیلم هایی را که در لوکیشن های مختلف تهیه شده مرور می کنند.
لاله زاری که بود: لاله زاری که نیست
علاوه بر خیابان ها و جداره هایی که در میدان ژاله و منیریه و بهارستان قرار دارند، چند خانه هم در جریان پروژه «معمای شاه» در شهرک سینمایی ساخته شده است. خانه دکتر وزیری در نزدیکی میدان منیریه یکی از این خانه هاست: خانه ای که بر اساس پلان موجود از خانه دکتر وزیری ساخته شده است و می توان گفت یکی از اتفاقات مثبتی است که در این شهرک افتاده است. در یکی از این خانه های قدیمی، دو دختر ۹-۸ساله همراه خانواده شان می گویند: «اومدیم لوکیشن شهرزاد رو ببینیم» دخترهای کوچک خانواده از طرفداران پروپاقرص سریالند و می گویند: «لاله زار خیلی شبیه چیزی که تو شهرزاد نشون دادن نیست.» خواهر بزرگ ترشان می گوید: «لاله زار تهران هم بردیمشون، اونجا که اصلا هیچی از لاله زار نداشت، اینجا باز حداقل یه مقداری شبیه لاله زار تهران قدیم بود.» پایتخت ۲۰۰ ساله ایران، این روزها شهری شده که پیدا کردن نمادهای هویتی و تاریخی در آن به سختی پیدا کردن سوزن در انبار کاه شده، بچه هایی که در این شهر قد می کشند، آنچه از تهران دیده اند، جرثقیل های زردی است که در آسمان این شهر می چرخند و نماهای شیشه ای که چشم انداز شهر را پر کرده اند. همین است که بچه ها وقتی سایه بان کوچک و رنگی کافه نادری را می بینند ذوق می کنند و پلان ها و نماهای سریال محبوب شان برای شان تداعی می شود.
لاله زار تهران با اینجا خیلی فرق داره
در سوی دیگر شهرک خانواده ای با سر و صدای زیاد در حال گرفتن عکس یادگاری در کنار دیوار عظیم قلعه میرقباد هستند، نخستین بار است که به شهرک سینمایی آمده اند، در اینستاگرام عکس دوستان شان را در لاله زار شهرک دیده اند و آمده اند ببینند «سریال شهرزاد رو کجا بازی کرده اند» اما مسوولان پروژه فیلمبرداری اجازه ورود به لاله زار را به آنها نداده اند. آنها هم راهی لوکیشن «شهر سامان» در سریال کلاه پهلوی شده اند. فرهاد یکی از اعضای خانواده است که وقتی سوال مان را مطرح می کنیم از تهرانی می گوید که نشانه های تاریخش یکی یکی تخریب می شوند: «منزل ما تو میدون فردوسیه، سالی چند بار می بینیم یک خونه رو دارن تخریب می کنند، هر بار صدای لودر می شنویم می ریم سر می زنیم می بینیم یک خونه تخریب شده. پاساژ و برج می سازن به جاشون. اگر بناها رو حفظ کنند که عالیه، اما این کار رو که نمی کنن، اینجا یک چیزی شبیه خونه هایی که تخریب شده هم بسازن خوبه.» همسر فرهاد که در حال گرفتن عکس از پسرشان در کنار یکی از جداره های شهر سامان است، می گوید: «لاله زار رو تا یه بخش هایی که می شد ببینیم دیدیم، فکر نمی کردم داخل این مغازه ها خالی باشه، تو فیلم ها خیلی قشنگ تره. با اینکه اینجا فقط یه ماکت از لاله زاره اما لاله زار تهران با اینجا خیلی فرق داره، اونجا همین دیوارها و ساختمون ها هم نیست، همه مغازه شده.»
فیلمبرداری در لاله زار با نزدیک شدن غروب تمام می شود و همه بازدیدکنندگانی که در ساعات گذشته نتوانسته اند لاله زار را ببینند بعد از بازدید از بخش های دیگر شهرک آمده اند تا به ویترین های قدیمی آن سر بزنند و در این میان عکس یادگاری هم با بازیگران مجموعه، لطف تماشای پشت صحنه فیلمبرداری را دوچندان می کند. مهشاد پشت نوار زرد رنگی که محدوده فیلمبرداری را مشخص می کند ایستاده، می گوید: «دومین باره که میام اینجا، دفعه پیش که اومدم اینجا دیوانه آقای حاتمی و کاری که کردن شدم، روحشون شاد. اما بعد از بازدید گله ای هم دارم، اینجا خیلی داره تخریب میشه، حیفه واقعا، برای یک پروژه ای اومدن یک قسمت پشت تهران قدیم حلبی آباد ساختن و بعد از تموم شدن پروژه تخریبش نکردن، پر از مصالح ساختمونیه و جلوه اینجا رو زشت کرده. به نظر من قشنگ ترین قسمت های شهرک همین لاله زار و تهران قدیمه.» مهشاد توضیح می دهد که تجربه همکاری با چند پروژه تصویر برداری را بیرون از اینجا داشته و از همکارانش هم انتقاد دارد و می گوید: «کسانی که اینجا پروژه دارن، وقتی کارشون تموم می شه، لوکیشن رو تمیز نمی کنن و این برای یک گروه هنری قشنگ نیست. اینجا برای همه ما است و همه باید حفظش کنیم. یک جور میراثه دیگه.» مهشاد در مورد وضعیت بناها و خیابان های تاریخی تهران هم می گوید: «اینکه اومدن بعضی خیابون ها رو سنگفرش کردن کار خوبی بود، الان اینجا می بینم که لاله زار هم سنگفرش بوده، کاش لاله زار تهران رو هم سنگفرش کنن و باز بشه پاتوق سینمایی ها و تئاتری ها، از طرفی این خیلی خوبه که بعضی بناها که تخریب می شن رو یک جایی شبیه شهرک سینمایی بازسازی کنن.»
شهرک سینمایی تصویری از تهران در دهه ۳۰ و ۴۰ به بازدیدکنندگان می دهد، هر چند به گفته کارشناسان معماری این شهرک شباهتی به تهران آن روزها ندارد و نمی توان گفت که تهران دهه
۳۰ و ۴۰ همین تهرانی است که امروز در فیلم ها و سریال ها می بینیم یا در شهرک سینمایی بخش هایی از آن وجود دارد. اما در لوکیشن های این شهرک المان هایی وجود دارد که توانسته پاسخ کنجکاوی بازدیدکنندگان را در مورد این مقطع از تاریخ پایتخت بدهد. علاوه بر این به گفته کمال فیض آبادی، مدیر شهرک سینمایی ایران (غزالی) قرار است در آینده و در صورت فراهم شدن شرایط لازم، علاوه بر المان های معماری، این امکان فراهم شود که مردم بتوانند با هنرهای سنتی و آیین های مردم تهران در این شهرک آشنا شوند: «قصد داریم هنرهای سنتی مثل خیمه شب بازی و سیاه بازی و تخته رو حوضی را با ظرفیت هایی که در شهرک وجود دارد زنده کنیم. اگر سازمان های دیگر همکاری لازم را داشته باشند می توانیم آیین هایی مثل شب یلدا را در لوکیشن های شهرک برگزار کنیم. از ظرفیتی که در این شهرک وجود دارد استفاده های زیادی می شود کرد.» علاوه بر مقوله میراث فرهنگی نقشی که این فضاها می تواند در معرفی فرهنگ و سنت داشته باشند، فیلمبرداری فیلم های به یادماندنی و پر مخاطب در این مجموعه هم می تواند به نوعی جاذبه گردشگری تبدیل شود و گردشگران بسیاری را راهی این شهرک سینمایی- تلویزیونی کند.
گردشگری فیلم، فرصتی که از آن غافلیم
رونق گردشگری در دنیا و تبدیل شدن آن به یک صنعت سودآور باعث شده تا فعالان این صنعت برای ایجاد جاذبه های جدید دست به خلاقیت بزنند. این روزها صنعت گردشگری در دنیا صاحب شاخه ای شده به نام «گردشگری فیلم» که یکی از پرمخاطب ترین شاخه های گردشگری است. فعالان گردشگری دنیا پیوندی میان جاذبه بازدید از لوکیشن فیلم ها و سریال ها و انیمیشن های مطرح و موفق دنیا و گردشگری ایجاد کرده اند و گونه ای نو از گردشگری را تعریف کرده اند. در این تعریف «گردشگری فیلم» یک نمونه خاص از گردشگری رسانه محور معرفی شده که بینندگان را ترغیب می کند تا حین یا بعد از تولید، از فضاهای نمایش داده شده در یک فیلم سینمایی یا سریال بازدید کنند. والت دیسنی، لوکیشن مجموعه ارباب حلقه ها و هری پاتر یا سریال گیم آف ترونز و بسیاری اماکن دیگر از جمله مواردی است که می توان به عنوان مصداق گردشگری فیلم در دنیا نام برد. طبق نتایج پژوهشی که در انگلستان انجام شده است، از هر ۱۰ انگلیسی، ۸ نفر ایده سفر تعطیلات خود را از فیلم ها می گیرند و از هر ۵ نفر یک نفر به لوکیشن نشان داده شده در فیلم مورد علاقه اش، سفر می کند. در سال ۱۹۹۳ از هر ۶ بازدیدکننده ایرلند بیش از یک نفر اعلام کرده اند تماشای یک فیلم باعث شده تا به این کشور سفر کنند. از هر ۷ گردشگر ورودی در کره جنوبی یک نفر با تماشای درام های تلویزیونی این کشور سفر خود را شروع کرده است. سریال پر مخاطب «بازی تاج وتخت» (Game Of Thrones) در کشورهای کرواسی، مراکش، اسپانیا، ایرلند شمالی، ایسلند و… فیلمبرداری شده است. با توجه به محبوبیت این سریال در سراسر جهان، مکان هایی که این سریال در آنها فیلمبرداری شده است به مراکز توریستی محبوبی تبدیل شده اند و بررسی ها نشان می دهد گردشگری فیلم تحت تاثیر این سریال حداقل ۱۰۰ میلیون دلار به اقتصاد ایرلند شمالی کمک کرده است. در مجموع انگلستان، استرالیا، نیوزیلند، ایرلند و کره کشور هایی هستند که فیلم تاثیر قابل توجهی در توسعه گردشگری آنها داشته است.
در ایران هم یکی از ظرفیت هایی که شهرک های سینمایی دارند، گردشگری فیلم است: شاخه ای از گردشگری که با وجود توجهی که در دنیا به آن می شود، در ایران با وجود ظرفیت های بسیار، چندان مورد اقبال فعالان این حوزه قرار نگرفته است. شهرک سینمایی ایران دیگر محدود به لاله زار و میدان توپخانه و محله خانی آباد نیست، وسعت آن هم دیگر ۷ هزار متری که علی حاتمی برای هزاردستان و بعد هم فیلم نافرجام تختی در نظر گرفت، نیست. به گفته مدیر شهرک قرار است وسعت آن در آینده نزدیک، به حدود ۵۳ هکتار برسد و لوکیشن های جدیدی هم به آن اضافه شود. چنین فضایی در فاصله ای نسبتا نزدیک به پایتخت می تواند یک ظرفیت قابل توجه برای رونق گردشگری فیلم باشد. ظرفیتی که با توجه فعالان گردشگری می تواند تبدیل به یک فرصت نو در این حوزه شود. هر چند حضور همزمان بازدیدکنندگان و گروه های تصویر برداری خالی از مشکل و چالش نیست، اما با مدیریت درست و برنامه ریزی و البته فرهنگ سازی بین کسانی که برای بازدید مراجعه می کنند، می توان این مشکلات را هم مدیریت کرد.
حضور همزمان بازدیدکنندگان و گروه های فیلمبرداری
یکی از مشکلاتی که در حال حاضر مدیر شهرک سینمایی به آن اشاره می کند، این است که در غالب مواقع در لوکیشن ها از جمله لاله زار پروژه فیلمبرداری در حال اجراست و بازدیدکنندگان گله مندند که چرا اجازه بازدید ازتمام بخش های شهرک را ندارند. از طرفی هیچ فضایی (سایت یا کانال تلگرامی) برای بازدیدکنندگان وجود ندارد تا از پروژه های فیلمبرداری در این بخش از شهرک باخبر شوند و زمان دیگری را برای بازدیدشان در نظر بگیرند. چالش دیگر هم نبود تابلوهای راهنما در محوطه شهرک است که باعث می شود اطلاعات کافی نصیب بازدیدکنندگان نشود. البته یک راهنما بازدیدکنندگانی را که در قالب گروه های مدارس یا شرکت های مختلف برای بازدید به شهرک می آیند، همراهی می کند. اما بازدیدکنندگان انفرادی تمام اطلاعات لازم را تنها از بروشور مجموعه کسب می کنند. فیض آبادی در مورد در نظر نگرفتن مسیر مشخص برای بازدید می گوید: «ما مشکل نیروی انسانی داریم، این امکان را نداریم که برای تمام بازدیدکنندگان راهنما در نظر بگیریم. در مورد مسیر بازدید هم یک راه اصلی مشخص است، اما برای هر کسی یک بخش از شهرک جذابیت دارد. بعضی اورشلیم را می پسندند و بعضی لاله زار را. و ممکن است اولویت هایی که برای بازدید در نظر می گیرند متفاوت باشد. نمی توانیم کسی را به اجبار به بازدید یک بخش بفرستیم.»
تعامل سازمان های متولی برای رونق گردشگری فیلم
اگر سازمان میراث فرهنگی به عنوان متولی اصلی امر گردشگری در کشور و فعالان بخش خصوصی این حوزه و معاونت سیما (متولی مدیریت شهرک های سینمایی) تعاملی سازنده با یکدیگر داشته باشد، و این تعامل زمینه را برای حفاظت و معرفی بیشتر از این میراث ارزشمند فراهم کند، شاید بتوان امیدوار بود که روزی در ایران هم گردشگری فیلم مخاطبان خاص خود را پیدا کند و توسعه این نوع از گردشگری موجب ایجاد تنوع در گردشگرانی شود که به ایران مراجعه می کنند. البته علاوه بر سازمان هایی نظیر میراث فرهنگی، سازمان هایی مثل شهرداری هم می توانند در تعاملی سازنده، فضایی مناسب در این شهرک ایجاد کنند تا این ظرفیت عظیم تنها محل بهره برداری گروه های فیلمسازی نباشد و جایی باشد که در کنار مرور هویت شهری تهران، بشود شیوه ای جدید از گردشگری را تجربه کرد. ضمن اینکه علاوه بر شهرک سینمایی ایران (غزالی) لوکیشن پروژه های عظیم سینمایی و تلویزیونی بسیاری از جمله سریال یوسف پیامبر، فیلم سینمایی محمد (ص) و… به صورت پراکنده و با سرمایه های هنگفت در نقاط مختلف ساخته شده و بعد به حال خود رها شده اند، در حالی که هرکدام می توانند به عنوان یک جاذبه برای گردشگری فیلم معرفی شوند.