سینماسینما، ساسان گلفر
«ایدهها از کجا می آیند؟ از نگاه کردن به یک چیز و دیدن چیز دیگر. از بازی کردن با اِلمانها و مضمونها، بازی کردن با امکانات، گمانه زدنها، تغییر دادن، کشیدن، هل دادن، دگردیسی و اگر خوششانس باشید، بالاخره به چیزی میرسید که صرف میکند نگهش دارید، استفاده کنید و مبنایش بسازید. اینجاست که بازی متوقف میشود و کار شروع میشود.» این عبارات را سائول باس (۱۹۲۰ تا ۱۹۹۶)، احتمالا مشهورترین طراح تیتراژ تاریخ سینما، بر زبان آورده؛ همان که این جمله مشهور را هم درباره کارش گفته: «میخواهم چیزهایی زیبا بسازم، حتی اگر برای هیچکس مهم نباشد.»
مستند «تیتراژ در سینمای ایران» نوشته و به کارگردانی مهرشاد کارخانی که در فاصله سالهای ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ ساخته شده و بعد از حدود یک دهه در گروه هنر و تجربه اکران گرفته، کمابیش به همین دغدغههای باس پرداخته است. تیتراژ بیش از یکصد فیلم مطرح سینمای ایران که در این اثرِ تقریبا ۷۵ دقیقهای بررسی شده، هم بهترین تیتراژهای تاریخ سینمای ایران را شامل میشوند و هم نقبی به مهمترین آثار شاخص و مطرح این سینما تا زمان ساخته شدن مستند میزنند و به این ترتیب، علاوه بر وجه اطلاعرسانی یا شاید آموزشی و نظری، جنبهای نوستالژیک نیز به فیلم میبخشند.
در طول این مستند مدام به چهرههای آشنای سینمای ایران برمیخوریم که اغلب بار اول نامشان را از تیتراژی منتخب از یکی از آثارشان میخوانیم و معمولا بعد از آن، تیتراژی را میبینیم (و میشنویم) که یا، به آن علاقه دارند، یا از جنبه زیباییشناسانه بررسیاش میکنند. البته لحظاتی پیش میآید که این تمهید ابتکاری معرفی با قرار گرفتن بخشی از تیتراژی که نام گوینده در آن دیده میشود، در کنار تیتراژی که همان شخص دارد به آن میپردازد، مایه حواسپرتی و گاه سردرگمی تماشاگر میشود. نکته دیگر این است که وقتی فیلمی به طور خاص به تیتراژ میپردازد، شایسته است که تیتراژ آغاز و پایانی در خور، شاخص و متمایز از تیتراژهای معرفیشده داشته باشد و متاسفانه چنانکه باید، به این مسئله توجه نشده است.
بااینحال، شنیدن گفتارهایی از چهرههایی مانند اکبر عالمی، زاون قوکاسیان، اصغر فرهادی، مسعود کیمیایی، هوشنگ گلمکانی، جواد طوسی و فاطمه معتمد آریا روی تصاویر تیتراژ فیلمهایی مانند «گاو»، «قیصر»، «داش آکل»، «طوفان در شهر ما»، «رضا موتوری»، «تنگنا»، «تنگسیر»، «بیتا»، «نازنین»، «درشکهچی»، «حسن کچل»، «عروسی خوبان»، «باشو غریبه کوچک»، «جادههای سرد»… و بسیاری از آثار نوستالژیک سینمای ایران و شاهکارهای دیگری از امیر نادری، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، علی حاتمی، ناصر تقوایی، بهمن فرمانآرا، کیانوش عیاری… و دیدن جلوههای تصویری گرافیستهای بزرگ ایران و شنیدن موسیقی خاطرهانگیز بزرگانی مانند مرتضی حنانه و اسفندیار منفردزاده حداقل این خاصیت را دارد که شما را به یاد روزگاری بیندازد که سینمای بدنه واقعا از ارزشهایی والا برای دیدن و شنیدن برخوردار بود و شاید همین تصور، به دلایل متعدد، قطره اشکی گوشه چشمتان بنشاند.
منبع: ماهنامه هنروتجربه