این سینماگر برجسته کشورمان ضمن تأیید پدیده «فیلمسوزی» در اکران سینمای ایران، میگوید: «فیلمسوزی فقط امسال نبوده، بلکه سالها و بارهاست که بوده و اتفاق افتاده است. منظور این است که در فصل بهار و تابستان که از عید نوروز هم برخوردار است، هر سال از یکسری فیلم استقبال میشود که البته تعداد این فیلمهای نیمه اول سال کم است؛ چون این فیلمها از فروش خوبی برخوردار میشوند و مدت زمان اکرانشان نیز طولانیتر است و از تعداد سینماهای بیشتری نیز برای اکران برخوردار خواهند شد و همه اینها دست در دست هم میدهد که این فیلمها که البته میتوانند استحقاقش را هم داشته باشند، با اقبال همراه شود».
داوودنژاد ادامه میدهد: «پاییز هم میتواند از اکران خوبی برخوردار باشد؛ اما یکباره با محرم و صفر مواجه میشود و همین دلیلی میشود که مردم کمتر به سینماها بروند و از آن سو نیز تعداد فیلمهایی که قرار است در نیمه دوم سال اکران شوند، بیشتر خواهد شد و این یعنی تعداد فیلمها بسیار و از آن طرف هم تعداد سینماها کمتر و زمان اکران نیز کوتاهتر خواهد شد و این خود وضعیتی است که در آن جنگ بین تهیهکننده و سینمادار برای نمایش فیلمها اتفاق میافتد. نتیجه آن فیلمسوزی است و علتش هم این است که دچار بنبست شدهایم؛ چون از یک سو تولیدات ما نسبتا زیاد و از سوی دیگر، تعداد سینماهایمان محدود است و اگر اکران خوب هم نباشد، بازگشت سرمایهای نیست و مجموعه سینما امید چندانی جز از پخش در سینماها و همان نیمه اول سال ندارد؛ بنابراین طبیعی است که جنگ گلادیاتوری و فیلمسوزی اتفاق بیفتد».
او این مسئله را ناشی از دو دلیل میداند: «اول اینکه چرا سالن سینما ساخته نمیشود؟ دوم اینکه چرا حاضر به کنترل همین تعداد سالن، به لحاظ بررسی آمار فروش نیستیم؛ یعنی برای مثال از ٣٠٠ سالن فقط هفت درصد فروش و از صد سالن بقیه ٩٣ درصد فروش عاید میشود و از این صد سالن پرفروش هم فقط تعداد محدودی سالن در ١٠ تا ١٢ شهر وجود دارد؛ یعنی تازه ٢٠ تا ٣٠ درصد فروش در شهرستانها و ٧٠ درصد فروش در تهران است! این یعنی در سطح مملکت کسی سینما نمیرود؛ اما این همه در سطح کشور از طریق بازار ویدئو و البته به صورت آنچه غیرقانونی و سرقت است، از سوی قاچاقچیان و سارقان عرضه میشود و این به ناامنی بازار سینما برمیگردد. در حالی که اگر ویاودی وجود داشت، همه میتوانستند بدون اتکا به اکران و این همه جنگ گلادیاتوری، فیلمهایشان را در اختیار مخاطبانشان قرار دهند. به همین دلیل اکران حالت ویترین پیدا میکند و برای تهیهکننده نیز اینکه هر فیلمی مدت کوتاهی بدرخشد و بلافاصله از طریق بازار ویاودی در اختیار مردم قرار بگیرد، کفایت میکند و اینگونه جلوی این بازارهای دربوداغانکننده گرفته خواهد شد».
این فیلمساز با اظهار تأسف از اینکه اکنون بازار ویدئو دست قاچاقچیان فیلم است، میگوید: «تلویزیون هم از فیلمهای ما حمایتی نمیکند و آنها را نمیخرد و تبلیغاتی از آنها پخش نمیکند. سایتهای اینترنتی هم برای فروش پهنای بازار، فیلمهای ما را مجانی پخش میکنند و از آن سو نیز در بیمارستانها، اتوبوسها، قطارها، هواپیماها و کشتیرانی بهطور رایگان این فیلمها را پخش میکنند؛ درحالیکه اینها باید رایت بخرند. به همین دلیل تنها ظرفیت، همین تعداد سالن سینمای محدود است؛ بنبستی که در واقع دارد فیلمها را ویران میکند و در آن فیلمها سوخته میشوند و راهی هم جز نابودی نیست تا مادامی که تنها ظرفیت همین سینماها باشند». وقتی از داوودنژاد درباره «رانتخواری» در اکران و ارتباطهای پشتپرده برای گرفتن نوبت اکران میپرسیم، این پرسش را از «عجایب» میداند؛ چون بدیهی است در این وضعیت نابسامان که سالنها محدود و ویدئو هم در دست قاچاقچیان است، راهی جز این باقی نمیماند! به همین دلیل همه تن به مناسبات غیرمنطقی و غیرقانونی میدهند و این باعث ناامنی بازار کالاهای فرهنگی در کل و سینما بهطور جزء خواهد شد.
داوودنژاد یک راهحل برای این مسئله در نظر میگیرد و میگوید: «اینکه بازارهای موجود قانونمند شوند و درآمدها به صاحبان اثر برگردد؛ یعنی ویدئوی خانگی از دست قاچاقچیان و سارقان بیرون آورده شود و ویاودی فیلمها در بازارهای قانونمند خانگی پخش شود. همچنین سایتهای اینترنتی نیز قانونی کار کنند و درآمدش را به تهیهکنندهها برگردانند. همچنین تمام مراکز عمومی (بیمارستانها، قطارها، هواپیماها و… ) نیز در صورت خرید رایت، حق استفاده از این فیلمها را داشته باشند. این ظرفیتها میتواند در اختیار تولید داخلی قرار بگیرد و تولیدکننده میتواند اینگونه یک بازار امن داشته باشد و خیلی مطمئن فیلمش را تولید و در بازار عرضه کند و این خود زمینهساز فضای مطمئنی است که جنگ گلادیاتوری در زمینه اکران فیلم و فیلمسوزی را از بین خواهد برد».
منبع: شرق