«مهم ترین ویژگی کار حسین این است که کار خودش دیده نمی شود. این ازخودگذشتگی می خواهد که کار خوبی انجام دهید اما اجازه دهید کارتان دیده نشود، چون همه کار می کنند تا کارشان دیده شود. مخصوصا در وادی هنر یکی از دلایل کار کردن نیاز به دیده شدن است. در کار حسین (آگاهانه یا ناخودآگاه) چه در نورپردازی و چه در کار با دوربین تکلفی دیده نمی شود و این از سر پختگی است.» این عبارات بخشی از صحبت های اصغر فرهادی راجع به فیلمبرداری است که در سه اثر مهم کارنامه کاری اش یعنی «چهارشنبه سوری»، «در باره الی» و «فروشنده» با او همکاری داشته است. حسین جعفریان زمانی همکاری با سومین تجربه کارگردانی فیلم بلند اصغر فرهادی را پذیرفت که در کارنامه کاری اش فیلمبرداری فیلم های درخشانی از سینمای ایران از «زیر درختان زیتون» عباس کیارستمی تا «زیر پوست شهر»، «نرگس» و «بانوی اردیبهشت» رخشان بنی اعتماد را به ثبت رسانده بود. او که در کار با فیلمسازهای مختلف سبک و روش های مختلف را تجربه کرده و البته همچنان سیاق خود را حفظ کرده می گوید اگر چه دو فیلم اول فرهادی را ندیده بود اما درهمان ایام نقدهای خوبی راجع به «رقص درغبار» و بخصوص «شهر زیبا» خوانده بود و می دانست که یکی از کارگردان های خوش آتیه سینمای ایران از او برای «چهارشنبه سوری» دعوت به همکاری کرده است. آن طور که او می گوید صرف انرژی و وسواس بسیار فرهادی برای پیاده کردن ایده ها و مهارت در بازی گرفتن از بازیگران، این فیلمبردار را به اطمینان بیشتری درباره شنیده هایش می رساند و تا آخرین تجربه همکاری مشترکش شاهد بوده که این فیلمساز حالا جهانی شده سینمای ایران همچنان با علاقه و وسواس و صرف انرژی بسیار کار می کند و تنها تفاوتش این است که در هر فیلم نسبت به فیلم های قبلی راحت تر و سریع تر زبان خاص بیان اید ه هایش را پیدا می کند. سه شنبه ۱۷ اردیبهشت ماه که از راه برسد اصغر فرهادی فیلمساز نام آور و حقیقت جوی سینمای ایران ۴۷ ساله می شود و به همین بهانه در گفت وگویی با حسین جعفریان مروری کوتاه داشته ایم بر تجربه سه همکاری مشترک او با این فیلمساز.
در سفر بودم که پیمان جعفری مدیر تولید فیلم «چهارشنبه سوری» تماس گرفت و پیشنهاد همکاری داد. در آن زمان فرهادی را از نزدیک نمی شناختم، فیلم های او را هم ندیده بودم ولی اینجا و آنجا نقدهای خوبی راجع به دو فیلمی که ساخته بود و بخصوص «شهر زیبا» خوانده بودم و شنیده بودم که از کارگردان های خوش آتیه سینمای ایران است بنابراین با علاقه دعوت به عمل آمده را پذیرفتم.
تا آنجا که به خاطر دارم خیلی زود با هم ارتباط برقرار کردیم، طبق عادتی که دارم اگر کارگردان موافق باشد جدا از فیلمبرداری راجع به جنبه های دیگر کار هم نظر مشورتی می دهم، از فیلمنامه گرفته تا طراحی صحنه و لباس و بازی ها و غیره. فرهادی از چنین روحیه ای بسیار استقبال کرد برای همین توانستیم خیلی خوب و دوستانه با هم کار کنیم.
صرف انرژی و وسواس بسیار برای پیاده کردن ایده هایی که در ذهن داشت و نیز مهارتش در بازی گرفتن از بازیگر ها.
وقتی خودت در ساخت چند فیلم مشارکت داشته باشی سخت است که بتوانی یکی را بر بقیه ترجیح بدهی. با توجه به نقد و نظرهایی که راجع به فیلم های فرهادی خوانده ام یا شنیده ام به نظر می رسد اکثریت «در باره الی» را بهترین فیلم او می دانند، البته اگر بخواهیم موفقیت های جهانی را ملاک قرار دهیم «جدایی نادر از سیمین» برجسته ترین کار او محسوب می شود.
«فروشنده» به اعتبار جوایز مهمی که دریافت کرد به طور طبیعی پای تماشاگران بسیاری را چه در ایران و چه در سایر کشورها به سالن های سینما کشاند، ولی اینکه چقدر به کار من توجه شده را نمی دانم با این توضیح که وقتی فیلمی خوب باشد تماشاگر با کل فیلم ارتباط برقرار می کند بدون آنکه به جزئیات و کیفیت کار تک تک عوامل توجه کند. ولی خب دریافت جایزه اسکار این فیلم به احتمال زیاد موثر بوده در اینکه بعضی عوامل این فیلم و از جمله من به عضویت آکادمی اسکار دعوت شوند.
به نظر من فرهادی همچنان با علاقه و وسواس و صرف انرژی بسیار کار می کند، تنها تفاوت شاید این باشد که در هر فیلم نسبت به فیلم های قبلی، به دلیل کسب تجربه بیشتر، راحت تر و سریع تر زبان خاص بیان اید ه هایش را پیدا می کند.
اگر موفقیت را تنها در گرفتن جوایز بین المللی بدانیم بله می شود گفت فیلم های ایرانی فرهادی موفق تر بوده اند، ولی چون صرف کسب جایزه نمی تواند تعیین کننده ارزش واقعی فیلم ها باشد بنابراین باید با جمع بندی نقد و تحلیل های مستدل خبرگان این حوزه، فارغ از حرف و حدیث های حاشیه ای بر اساس کیفیت و ارزش های سینمایی آثار ساخته شده به نظر قابل اعتمادی رسید.
غیر از ویژگی هایی که قبلا توضیح دادم همچنین باید اشاره کنم به خلاقیت و سرعت انتقال او در پیدا کردن بهترین و مناسب ترین ایده، بارها پیش آمد که در صحنه از نکته ای ایراد می گرفتم، فرهادی اگر قبول می کرد چند دقیقه می رفت در گوشه ای خلوت قدم می زد و فکر می کرد و بعد با ایده ای درخشان بر می گشت.