سینماسینما، ابوالفضل نجیب
از زمانی که سروانتس دن کیشوت را خلق کرد، و از اولین چاپ این اثر جاودانی در سال ۱۶۰۵ تا امروز کمی بیش از چهار قرن میگذرد. همچنان که از اولین ترجمه دن کیشوت در ایران به سال ۱۲۹۱ توسط کیومرث پارسای و بعدها محمد قاضی تا امروز، بیشتر از یکصد سال میگذرد. از آن زمان تا امروز دن کیشوت در تمامی جهان به زبان مشترک برای توصیف انسانهای متوهم تبدیل شد. اهمیت شخصیت دن کیشوت بی تردید در جهانشمول بودن و تعمیم یافتگی به نوعی از انسانهای متوهم، فارغ از هر محدوده جغرافیایی و هر ایدئولوژی است. آنچه شخصیت سروانتس را جهانی کرد در پیوند با همین جهان مالیخولیایی و تعمیم پذیر به ماهیت آدمهای متوهم است که فارغ از نگاه فانتزی و کاریکاتورگونه سروانتس بهطرز شگفتانگیزی پرده از واقعیت وجودی چنین آدمهایی بر میدارد.
بهانه این ارجاع اظهارات یک سال پیش بهروز افخمی درباره کرونا و ادامه اظهاراتی از همان جنس درباره اصغر فرهادی و همچنین دعاوی سینمایی و تحلیلهای سیاسی و صدالبته اظهارات ایشان در خصوص آینده نظام سیاسی و… است.
لازم است پیشتر در خصوص اظهارات ایشان درباره کرونا یادآور شوم، ظاهرا کرونا در ایران بر خلاف سایر نقاط کره خاکی که باعث مرگ میلیونها انسان و همزمان کابوس و ترس و فقر و بیکاری و دلمردگی و عصیان جمعی و در نهایت بحران جهانی شد، در اینجا اما از دستمایه قرار گرفتن برای انواع شوخی و طنز و مطایبه و مهمتر بروز و ظهور انواع توهمات سیاسی و اجتماعی و اکتشافات درمانی و پیشگیرانه و اظهارات ضدونقیض درباره موجودیت این ویروس فراتر نرفت. چنانچه افخمی فیلمساز و نماینده سابق مجلس از همراهی این قافله در نزدن ماسک و تبلیغ ضدماسک تا اظهارات عجیب و غریب درباره توهم ویروس کرونا کم نگذاشت.
این اظهارنظرها هیچ دخلی هم به حرفه و جایگاه و دانش و اعتبار آدمها ندارد. ظاهرا در این دیار میشود درباره هر موضوع و فارغ از این که چه تبعاتی به همراه داشته باشد، تنها به این انگیزه که به مذاق برخی خوش آید، اظهارنظر کرد. آنچه این روزها افخمی در امتداد همان اظهارات و مواضع کرونایی حول مهمترین چالشهای سیاسی و اتفاقات سینمایی بیان میکند، را جز در راستای تنزل دادن خود به سطح همان آدمهای متوهم نمیتوان قضاوت کرد. و ظاهرا قرار است با ادامه همان رویه با هزینه کردن تتمه اعتبار خود هم دیده شود و هم انتظارات را برآورده کند.
آنچه این تمایل شاید ناخودآگاه و شاید هم عالمانه را قابل تامل و سوال برانگیز میکند، نه از سوی آدمهای عادی چون دن کیشوت کشاورز ساده دل، بلکه از سوی کسانی است که داعیه روشنفکری دارند. آنچه آقای افخمی پیشتر درباره کرونا فلسفهبافی کردند، و این روزها درباره آینده نظام سیاسی و نظام جشنوارهای و بخصوص داعیه کپیبرداری اصغر فرهادی از روی دست ایشان در «شوکران» اظهار میکنند، کم و بیش ناظر بر این رویکرد است.
این تمایل را بیش از هر انگیزه سیاسی و جناحی و اجتماعی و… و با تاکید بر خوشبینانهترین فرض، میتوان بازتاب و بازخورد همان روحیات دن کیشوتی تعبیر کرد. و الّا برای فهم واقعیت تلخی چون کرونا تنها مشاهده آنچه در اطراف خود و جهان مشاهده کردیم، و بهره جستن از حواس معمولی و کمی حس مشترک با جهانی دردمند و قربانیانی اغلب غریب و بی پناه کفایت میکرد و میکند. همچنان که برای فهم و درک شرایط سیاسی و اجتماعی و فهم چشمانداز وضعیت موجود تنها زحمت بیرون آمدن از خانه و مشاهده درد و آلام مردم کفایت میکند.
آنچه اما افخمی درباره اصغر فرهادی و فیلمهای او و همچنین جشنوارهها اظهار می کنند، اگر چه در ماهیت، با انگیزههای سیاسی بیان میشود، اما میشود بخشی از آن را حاصل و ترکیبی از خودشیفتگی و نیاز به حضور رسانهای و بهعلاوه تصورات دن کیشوتی تلقی کرد. آنچه این تلقی را تشدید میکند به نوعی حضور و تاثیر همان لشکرهای خیالی به جهان و مناسبات برآمده از آن در ذهنیتی بهغایت محاط شده و غبار گرفته است.
تفاوتی نمیکند تجسم مادی و عینی دن کیشوتهای امروز انسانهای عادی یا فرهیختگان و روشنفکران و… باشند. آنچه این وضعیت را تامل برانگیز میکند، موقعیتهایی است که دن کیشوتهای هزاره سوم و بهطور واقعی در جهان و اطراف ما صاحب شدهاند.
منبع: انصاف نیوز