سینماسینما، مینو خانی
ماریون کاپلان، عکاس و گزارشگر مجله نشنال جئوگرافیک و علاقهمند تهیه گزارش از کشتی های بادبانی است و تصور می کند می توان داستانی برای آنها نوشت. برای همین راهی سفری دریایی با کشتی/ بوم میهن دوست، یکی از بزرگترین کشتی های باری بادبانی ایرانی می شود. علیرغم اینکه این کشتی ها مسافر زن سوار نمی کردند، اما عیسی، ناخدای کشتی، قبول می کند ماریون را با خود ببرد. سفر آغاز می شود؛ از سواحل خلیج فارس تا آفریقا، سفری که همچنان ۴۵ سال بعد دوباره تکرار می شود. ماریون که گرد پیری بر سر و جانش نشسته، در بندر لنگه با بازمانده های بوم میهن دوست دیدار می کند و از طریق عکس هایی که گرفته و داستانی که در شماره سپتامبر نشریه نشنال جئوگرافیک منتشر کرده، داستان مواجهه اش با میهن دوست و جاشوهای آن را روایت می کند و در این بین بازمانده های کشتی نیز چند خطی، به درست یا غلط، بر آن می افزایند و مستند «پسران سندباد» متولد می شود.
رضا حائری، مستندساز، در جستوجوی موضوعی برای به تصویر کشیدن کشتیرانی سنتی ایران- که طی سال های متمادی از شرق به غرب، دریاها و اقیانوس ها را طی می کرده اند- با داستان کشتی میهن دوست آشنا شده و این بهانه ساخت مستند «پسران سندباد» می شود؛ کشتی چوبی دست ساز عظیم و زیبایی که یک سال بعد از سفر ماریون در سال ۱۹۷۴/ ۱۳۵۱ در دریا غرق و بیشتر کارکنانش ساکن همیشگی دریا می شوند؛ اتفاقی که حتی بعد از ۴۵ سال ماریون را غمگین می کند.
ماریون جوان، جسور و جستوجوگر همسفر مردانی می شود که فاصله زیادی با فرهنگ، باورها و آداب او دارند، اما با همه آنها دوست می شود. عیسی او را همچون دختر خود می داند و محمد، حسن، یوسف و بقیه جاشوها او را همچون خواهری می پندارند، و این می شود که خاطرات خوشی از سفر در دل اقیانوس ثبت می شود که ورق زدن آنها بعد از نزدیک به نیم قرن مخاطب را نیز با خود همراه می کند. اما نکته ای که «پسران سندباد» را با وجود تحقیق غنی علی پارسا، با مشکل مواجه می کند، همین تحقیقات است که کارگردان/ راوی نیز بهخوبی به آن اشاره می کند. بخشی از این تحقیقات، بر اساس خاطرات افرادِ بهجامانده از کشتی میهن دوست باید به دست می آمد که گذر زمان آنها را کمرنگ کرده و اجازه نمی دهد ثبت خاطرات شفاهی خوب به بار بنشیند. خصوصا که این خاطرات فقط به خاطراتی که آنها با خانم ماریون دارند، محدود می شود و کارگردان تلاش نمی کند پیرمردها را که روزی یا جاشوهای جوان کشتی میهن دوست بودند یا این کشتی و کارکنانش را دیده بودند، روایت کند. شاید چون آنها نیز همچون کارگردان مجذوب حضور خانم ماریون پیر در ایران شده اند، شاید چون امکان این حضور یک سال به طول انجامیده بود و شاید چون این حضور در ایران خیلی محدود (چهار روز) بوده است. اما به نظر می رسد این حضور و یادآوری خاطرات می توانست فرصت های بیشتری برای پرداختن به کشتی میهن دوست فراهم کند، که متاسفانه مغفول مانده است.
بخش دیگر اطلاعات یا تحقیقات نیز باید بر اساس مستندات تصویری یا نوشتاری از پیش موجود درباره این کشتی به دست می آمد، که همچون دیگر عرصه ها که پای لنگ ماجرا حتی تا به امروز است، اینجا نیز می لنگد و باعث نمی شود مستندی در حافظه تاریخ ثبت شود که روایتگر بخشی از تاریخ این سرزمین است؛ تاریخ کشتی سازی و کشتی رانی. اینجا نیز فقط به عکس ها یا خاطرات خانم ماریون و حضور او در کشتی میهن دوست محدود شده و فقط بهانه خاطرهبازی با او و حضور او در بوم میهن دوست که خلافآمد روزگار بوده، می شود.
منبع: ماهنامه هنروتجربه