به گزارش سینماسینما در کتاب بزرگداشت رویا تیموریان دکتر علی رفیعی برای تیموریان نوشت:
آرام قدم به صحنه می گذارد. اما آرامش او ظاهری بیش نیست. ترس است یا اضطراب؟ شاید هم جوششی حامل یک جوشش و انقلاب؟ عین کوه آتش فشانی که پیش از برون ریختن گداخته هایش، پیش از دهن باز کردن، غرشش را تدارک می بیند. هنوز نیامده، تماشاگر را مسحور می کند. چه خوب می داند فضای صحنه را چگونه اشغال کند، چه خوب بلد است متن را چگونه ادا کند. از همه مهم تر، چه خوب می تواند کلمات را با بدنش بگوید. من کار گردان، از او بیشتر نمی خواهم. می خواهم بنشینم و تماشا کنم. لذت ببرم که چگونه، هنوز نیامده، هنوز شروع نکرده، به آنی ارتباط برقرار می کند. چگونه تمامی وجود خود را نثار نقش می کند و نقش را نثار تماشاگر. با متنی که در سینه دارد، با حرکاتی که تا بند بند انگشتانش جریان دارند، با رفتارهایش که فقط خاص خود اوست، و با دنیائی از احساس و هیجان. تماشاگر چشم به او دوخته است، هر جا که هست، هر جا که باشد. به خوبی می داند که باید تماشاگرش را متقاعد کند، به باورش بیاورد. نه فقط کلمات را که ژست ها وحرکاتش را. …. و بعد، بعد عرق ریزان به رختکن می رود. او کار امشب خود را به اتمام رسانده. تماشاگر نه، همچنان مسحور او، قدم به هوای آزاد می گذارد. طنین صدای “رویا – مادر” هنوز در گوشش طنین می افکند. منحنی های حرکات بدن او هنوز پیش چشم او در رقص اند.
منبع: کتاب بزرگداشت رویا تیموریان به اهتمام کیوان کثیریان، منتشر شده در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر