مریم نراقی روزنامهنگار در شهروند نوشت :
به قول آن شاعر انگلیسی: «قوانین مثل تور ماهی نیستند که در پی صید به دریا انداخته شوند، آنها در حکم چراغ های دریایی هستند که وظیفه راهنمایی دارند.» اما آیا کارکرد بعضی از قوانین در کشور ما هم این است؟ چون حالا وضعیت به جایی رسیده که اتحادیه بستنی فروشان هم به ماجرای پخش فوتبال وارد می شوند و مردم را از تماشای آن منع می کنند. ایراد کار کجاست؟ به نظر می رسد مشکل آنجایی باشد که قانون برای ایجاد شرایط بهتر وضع می شود اما اگر مردم آن را مثل یک هنجار قبول نکنند، نادیدهاش میگیرند و قانون معنای خود را از دست می دهد. چون زمانی که قوانین وضع شده، از نیازهای جامعه عقبتر باشند و قانونگذاران برای آن چارهای نیندیشند، قوانین با چالش مواجه میشوند. مثل همان روزهایی که ویدیو غیرقانونی بود و حالا که ماهواره قانونی نیست و تلگرام فیلتر است و….
١. مدتها قبل از آغاز جام جهانی، علاقهمندان به فوتبال از هر قشری به این فکر میکردند که برای این ایام برنامهریزی کنند و از این فرصتی که معلوم نیست چند سال دیگر دوباره نصیب مان می شود، نهایت بهره را ببرند. خیلیها در گعدههای دوستانهشان برنامه ریختند که دور هم جمع شوند و یک عده هم کافههایی را نشانه گرفتند که پاتوق همیشگی شان بود تا فوتبال را دور هم ببینند. بعد هم تصویب شد سینماها هم میتوانند فوتبال را نمایش دهند. در این میان اما مانند همیشه موانع بسیاری اتفاق افتاد از نوع قوانین یکشبهای که هیچ استدلال منطقی پشت آنها نبود. در کمتر از ۴٨ ساعت همه نقشهها نقش برآب شد. تماشای فوتبال همراه با خانواده در ورزشگاه آزادی لغو شد، پخش فوتبال در فضاهای باز هم به صلاح نبود و کنسل شد و دراقدامی عجیب، کمتر از ۵ ساعت مانده به افتتاحیه جام جهانی، اتحادیه صنف بستنی، آبمیوه و کافیشاپ تهران با ارسال پیامکی به اطلاع اعضای صنفش رساند که «پخش مسابقات جام جهانی یا هرگونه فیلم مرتبط با آن در واحد صنفی اکیدا ممنوع میباشد و در صورت مشاهده نسبت به پلمپ واحد صنفی اقدام میگردد.» بدون دلیل و چون و چرا. این خبر پنجشنبه ظهر مخابره شد. اتحادیه محترم هم تعطیل شده بود تا یکشنبه.
٢. در مجموع این مصوبات وضع شد اما اوضاع بهگونه ای دیگر پیش رفت. در بسیاری از شهرهای ایران مردم بازی ایران و مراکش را کنار خانوادههایشان در فضای باز دیدند. انبوه کثیری از اصفهانیها خانوادگی به کوه صفه رفتند و در کمال آرامش از دیدن بازی لذت بردند در کرمانشاه و سر پلذهاب و چند شهر دیگر هم اوضاع از همین قرار بود. کافیشاپها هم پر بود از زنان و مردانی که دلشان برای ایران میتپد. در واقع گاهی شرایطی خاص باعث به چالش کشیده شدن قوانین میشود. جمعه شب، که از خاطرهانگیزترین شبهای زندگی ما ایرانیان بود بیش از پیش قانون عدم ورود زنان به ورزشگاه را با چالش مواجه کرد. در بازی ایران و مراکش، زنان همراه مردان در سینماها، اماکن عمومی و کافهها فوتبال را تماشا کردند و در نهایت این شادی را با هم جشن گرفتند. هیچ خبر عجیب و ناراحتکنندهای به گوش نرسید، نه تنها به زنان بیاحترامی نشد بلکه فضایی بسیار محترمانهتر از آنچه از استادیومها به گوش میرسد حاکم بود.
٣. در بسیاری از موارد جامعه گزینههای سفارشی و اجباری را پس میزند و نتیجهاش میشود هزینه و زمانی که هدر میرود و بیتاثیر است؛ مثل همین سرود تیم ملی که از مدتها قبل از شروع جام جهانی اعضای محترم فدراسیون فوتبال و هنرمندان فرهیخته و کارمندان محترم بنیاد فرهنگی هنری رودکی را درگیر کرد. نتیجهاش شد تولید یک قطعه موسیقی با نام «١١ ستاره» با صدای سالار عقیلی. به همین واسطه طبق اعلام رسمی (از آمار غیر رسمی خبری در دسترس نیست) ١٠٠ نفر از اعضای محترم ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی ایران و جمع کثیری از کارمندان زحمتکش بنیاد رودکی و تعدادی خبرنگار حوزه موسیقی به روسیه سفر کردند. عجیب اینجاست هیچ کدام از این عزیزان با هزینه شخصی به روسیه نرفتند و مشخص نیست دستاورد این سفر قرار است چه باشد. تا اینجای کار که احتمالا این قطعه پر هزینه را کسی جز عوامل بنیاد رودکی و فدراسیون فوتبال نشنیده است. مردم در شادی بعد از برد، همان موسیقیهای حماسی را گوش میدادند. حتی تلویزیون بعد از پیروزی تیم ملی ایران قطعه «١١ ستاره» را پخش نکرد، بازیکنان تیم ملی هم در رختکن، سرود خواننده لس آنجلسی را خواندند و همچنان محبوبترین ترانه جام جهانی متعلق به محمد بحرانی و جناب خان است که نه ارکستر سمفونیک در اختیار داشت، نه بودجه دولتی.