سینماسینما، رویا فتح اللهزاده
فیلم داستانی «کتاب آشپزی» در جریان پیوند و ارتباط میان دو کاراکتر اصلی فیلم ایجاد میشود و توسعه مییابد. کیا مردی ایرانی مقیم آرژانتین است که برای دیدار دوستان و آشنایانش به ایران سفر کرده است. کیو راننده تاکسیای است که علاقه بسیاری به خوراکهای ایرانی دارد و کتابی در زمینه پخت انواع کبابها نوشته است و قصد انتشار آن را دارد. در ساعتهایی که کیا در ماشین کیو نشسته است تا پیش از دیدار دوستانش کمی تهرانگردی کند، میان آن دو رابطه دوستی برقرار میشود. در این میان کیو از آرزویش برای چاپ کتاب آشپزی میگوید. فیلم «کتاب آشپزی» به لحاظ شیوه روایت داستان و ساختارش به سینمای مستند و تجربی نزدیک است. بازگویی روایتهایی واقعی از رویت اشیایی مانند بشقاب پرنده در سالهای ۱۳۵۵ در شمیران و ۱۳۶۵ بر فراز منطقه عباسآباد، نمایش استعمال مواد مخدر در فیلم بدون قضاوت و سیاهنمایی، زاویه دوربین و قاببندیهای جسورانه و غیردقیقِ عامدانه و استفاده از بازیگرانی غیرحرفهای که فضای فیلم را واقعگرایانه مینمایانند، به فیلم سبک و سیاقی مستند و تجربی داده است. از سوی دیگر، ماجراهای عجیب و باورنکردنی در فیلم که در فضای آرام، دوستانه و مفرح به صورتی ناگهانی و کاملا جدی اتفاق میافتد، مخاطب را در مرزی میان آرامش و شوک در حالت تعلیق نگه میدارد. این استراتژی فیلم که مخاطب را به طور ناگهانی از فضایی شوخطبعانه به اتمسفری کاملا جدی و شوکآور میکشاند، نمایانگر دیدگاه جسورانه و تجربی نویسنده و کارگردان فیلم است. واقعیت این است که اتفاق ناگواری که برای مهمان بهروز در فضای همراه با شوخی و نشئگی کیا، کیو و بهروز میافتد، سرآغاز ماجراهای عجیب و غریب و شگفتیآور فیلم به شمار میآید. علاوه بر این، هنگامی که کیا به دنبالِ یک کنجکاوی و ماجراجویی بازیگوشانه به مراسم درونگروهی ویژهای میرود و به دردسری بزرگ گرفتار میشود، یا زمانی که مرد نوازنده (شهرام) به طور غیرعمد با گروهی که آداب و مراسم عجیب و نامتعارف دارند، همکاری میکند و در اثر یک جاهطلبی و شیطنت دچار مشکل میشود نیز رویکرد جسورانه و تجربی فیلم قابل مشاهده و درک است. نکته جالب در فیلم این ویژگی است که رویارویی کاراکترها با ماجراهایشان کاملا تصادفی است. کیف مهمان بهروز به صورت تصادفی به دست کیا میرسد و شهرام به طور کاملا تصادفی در روزنامهای که ساندویچش را به آن پیچیده بودند، آگهی استخدام را میبیند. بنابراین تصادفی بودن و ناگهانی بودن اتفاقها دو ویژگی مهم در ایجاد ماهیت آشناییزدایانه در فیلم است. علاوه بر این، فیلم در مسیر روایتش به تغییر سبک زندگی در شهرها نیز اشاره میکند. در سکانسی که دوست شهرام پس از اجرای نمایش در جشن تولدی خصوصی برای کودکان به او میگوید: «شهرام داداش ببین من دیگه میخوام اُرگی بیارم. بچهها رو ببین انگار یبوست گرفته بودند. باید یه تغییری بدیم دیگه!» یا روایت فیلم از مراسم خُرافی و عجیب عدهای، نمایانگر حیاتِ گروههای نامتعارف در زندگی شهری مدرن است.
درنهایت میتوان گفت «کتاب آشپزی» ترکیبی از خردهروایتهایی سراسر تصادفی است که در مرز میان شوخی و جدی بودگی، واقعی و خیالی و خرافی بودگی سِیر میکند.
منبع: ماهنامه هنروتجربه