سینماسینما، کیهان نوشت: حدود یک دهه قبل، فیلمی به کارگردانی مسعود اطیابی با نام «خروس جنگی» ساخته شد که نمونه یک کمدی سالم بود.
فیلمی که با دغدغه انسجام خانواده ساخته شد و بدون استفاده از شوخی های زشت و کلام غیراخلاقی، مخاطب را سرگرم و شاد می ساخت. اما در این یک دهه، گویی مسعود اطیابی مسیری رو به عقب را طی کرده است. چون ویژگی های اثر جدید این فیلمساز، کاملا معکوس «خروس جنگی» است!
«تگزاس ۲» فیلمی است که مطابق مد روز -و به سطحی ترین شکل ممکن- بیش از هر چیز به لودگی آلوده است! کار جدید اطیابی از آن فیلم هایی است که اصل و اساس ساخته شدنش بر پایه اشاره به اسافل اعضاست. یعنی برخلاف فیلم هایی که یک داستان دارند و مطابق آن موقعیت کمدی شکل می گیرد، در فیلم هایی مثل «تگزاس۲» فیلمساز ابتدا چند حرف و حرکت بی شرمانه و مقداری شوخی جنسی پیدا می کند و سپس بر پایه آن، داستان خودش را شکل می دهد! چون اگر ماجراها و موضوعات غیراخلاقی را از فیلم حذف کنیم، تقریبا با یک اسکلت خالی از اتفاق و درام در این فیلم مواجه می شویم. فقط کافی است یک سوم اول فیلم را بررسی کنیم؛ نیم ساعتی که بخش اعظم داستان را دعوای دو جوان به خاطر اینکه پدر دیگری با مادر آن یکی ازدواج کرده تشکیل داده! دیالوگ های فیلم نیز از عبارات دوپهلو شکل گرفته است؛ دیگر کار به جایی رسیده که کاراکترهای فیلم، به یکدیگر مستقیم دشنام ناموسی می دهند، البته با جملاتی ناقص تر. موقعیت های کمدی فیلم نیز دقیقا شبیه به دیالوگ هایش است. مثلا یکی از جوان ها وقتی می بیند شوهر مادرش، پیژامه پدر فوت شده اش را پوشیده، به جان او می افتد تا شلوار را از پای او پایین بکشد و تا مدتی برای پیژامه مرثیه خوانی می کند و چون شیء مقدسی با آن برخورد می کند.
کارگردان حتی بازی متفاوتی هم از بازیگران خودش نگرفته است و آنها را جلوی دوربین رها کرده تا هر طور می خواهند رفتار کنند؛ سام درخشانی و پژمان جمشیدی، در این فیلم همان زوج سریال «پژمان» هستند. حتی بازیگران توانمند و قدیمی فیلم مثل مهدی هاشمی و ژاله صامتی نیز نقش آفرینی قابل توجهی در این کار ندارند و یک نمره منفی در کارنامه آنها محسوب می شود.
در خلاصه داستان «تگزاس۲» نوشته شده که «هیچ وقت یک ایرانی را تهدید نکن، علی الخصوص تو تهران» که بیشتر برای یک کمدی با بار حماسی و اکشن مناسب است، این درحالی است که حتی مردان فیلم نیز مردانگی ندارند و بهتر بود برای معرفی این فیلم نوشته می شد؛ «چند خروس مفنگی در پراید صورتی!» همین مسائل است که باعث شده بگوییم مسعود اطیابی مسیری رو به انحطاط را در فیلمسازی طی کرده است.