معضل پایان باز/ نگاهی به فیلم «شب طلایی»

سینماسینما، نوید جعفری

نخستین ساخته یوسف حاتمی‌کیا بی آن‌که متاثر از سینمای پدر باشد در یک خانه با حضور اعضای یک خانواده در شرایط کرونا می‌گذرد. شاید یکی از معدود آثاری که کرونا را به عنوان بخشی از زندگی روزمره دو سال گذشته مردم در فیلم به درستی جای داده است و حتی بخشی از کنش‌های فیلمنامه را به همان واسطه طراحی و اجرا کرده است، شب طلایی باشد.
شب طلایی داستان فرزندان یک خانواده در خانه مادربزرگی است که گمشدن امانتی در آن خانه باعث می‌شود به مرور فضای شخصیتی، ذهنی و ارتباطی آدمها نسبت به هم، به خودشان و گذشته آشکار و عریان شود.
فیلم شروعی متناسب با داستان دارد و تا نیمه نخست به خوبی داستانش را بسط و گسترش می دهد. گره‌افکنی ابتدایی کم‌کم همه اعضا را درگیر می‌کند و مخاطب به خوبی با آن همراه می‌شود اما هر چه فیلم به سمت پایان می‌رود دچار ناکامی در ادامه رویدادها و جذب مخاطبی می‌شود که در نیمه نخست به واسطه تعلیق با آن همراه شده است.
اصلی‌ترین ضعف در سینمای ایران که مسبوق به سابقه است، ضعف در پیشبرد داستان و فیلمنامه است، اصولا فیلم‌های سینمای ما دقیقا از نقطه‌ای ضربه می‌خورند که ساختار دراماتیک دچار نقصان می‌شود.
روند کلاسیک داستان‌گویی بر اساس نمودار ابتدا، میانه و پایان و همچنین گره‌افکنی در ابتدا و گره‌گشایی در موخره با هر فرم و یا تغییر موقعیت چندگانه روایت نیاز به رعایت جدی دارد.
در شب طلایی متاسفانه اگرچه در نیمه نخست با فیلمی کنش‌مند روبرو هستیم هر چه به سمت پایان می‌رویم روابط علی و معلولی کاهش می‌یابد و فرود و پایان قصه به دست تقدیر سپرده می‌شود.
آنچه که نویسنده و کارگردان برای ما تدارک دیده تا در دل گره بزرگ گم شدن امانتی و جستجو با کاراکترهای داستان همراه شویم، اندک و در سطح است، آن‌چنان نیست که ما را به عمق روابط راهنمایی کند و به همین دلیل این درام خانوادگی ابتر می‌ماند و در نهایت ما با آنچه از لابه‌لای ارتباط شخصیت‌ها کشف کرده‌ایم تنها می‌مانیم تا حدس بزنیم.
فیلم در پرداخت و میزانسن‌های دوربین و بازیگران به شدت یادآور یک حبه قند رضا میرکریمی است با این تفاوت که در آنجا فیلم سرانجام مشخصی دارد و اینجا نه.
از سوی دیگر این روایت‌های ناتمام با عنوان پایان باز در سینمای ایران گویی موضوعی لاینحل باقی مانده است چرا که پایان بازی که مخاطب را ناچار به انتخاب کند جز معدودی از آثار عملا در بقیه رخ نمی‌دهد‌.
به عنوان مثال اگر اصغر فرهادی در «جدایی نادر از سیمین» فیلم را در جدال والدین و تصمیم فرزند در راهرو دادگاه تمام می‌کند عملا دو مسیر را برای حل ماجرا و تصمیم برای مخاطب طراحی می‌کند و فیلم قطعا پایان دارد، پایانی که برای عده‌ای در همسویی با پدر و برای عده‌ای در همسویی با مادر فیلم معنا می‌شود.
اما در شب طلایی و یکی دو جین فیلمی که ادعای درام خانوادگی دارند عملا مخاطب در یک بی پایانی و گنگ بودن فضا رها می‌شود در حالی که گویی فیلمنامه توان پایان‌بندی را ندارد.
شب طلایی اما با همه ضعف در فیلمنامه و روایت، دکوپاژ و میزانسنی روان دارد، حضور دوربین در این فضایی بسته خانه احساس نمی‌شود و آدم‌های داستان اگر چه به تیپ نزدیک‌ترند ملموس و قابل فهم هستند هرچند بازی‌ها از سطح بازی‌های تلویزیونی فراتر نمی‌رود و به عمق نمی‌رسد.
در میان بازیگران این فیلم پر تعداد اکثر بازیگران به جز بازی مریم سعادت که در بیشتر لحظات موفق به خلق شخصیتی فرای تجربه‌های قبلی‌اش برای مخاطب شده است و تلاش موفق یکتا ناصر برای خروج از تیپ‌های سریالی‌اش سایر بازیگران عملا خودشان را تکرار کرده‌اند. همان نوع دیالوگ‌گویی، همان بازی‌های بدنی و همان کنش و واکنش‌هایی که پیش از این در سایر آثار سینمایی و تلویزیونی از آنها دیده‌ایم.
شب طلایی تلاش دارد تعادلی میان تلخی‌ها و شیرینی‌ها ایجاد کند در لحظاتی مخاطب را وادار به واکنش می‌کند و از او خنده می‌گیرد اما در مابقی لحظات به دلیل عدم پرداخت مناسب شخصیت‌ها و مناسبات داستان تحلیل می‌رود و مخاطب تنها نظاره‌گر باقی می‌ماند.

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 170348 و در روز جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۰۱:۳۱
2024 copyright.