سینماسینما، محمد حقیقت
بیش از دوسال است که شروع به بازبینی فیلمهای سینمای قبل از انقلاب کرده ام که از بین ۱۱۹۶ فیلم ساخته شده، بیش از ۵۰۰ عدد آنها را دیده ام. باید گفت که آثار جالب توجهی از آبی و رابی (اوانس اُگانیانس – ۱۳۰۹) گرفته تا مقطع انقلاب ۱۹۵۷ وجود دارند که جا دارد حتما از نو آنها را دید و به آنها پرداخت و ارزش هایشان را بررسی کرد. البته در کتاب هائی که تاکنون درباره سینمای ایران و فیلمهای شاخص آن توسط افراد مختلف نوشته شده، همواره نویسندگان به تعداد محدود و انگشت شماری از آنها نظر داشته اند. اما متاسفانه جدا از فیلمهای شناخته شده کسی به بازنگری و نوشتن درباره اهمیت و ارزش های بسیاری از دیگر آثار نپرداخته.
با دوباره دیدن تمامی فیلمهای ساخته شده، یا حداقل آن تعدادی که میتوان کپی آنها را یافت، بایستی دوباره نویسی تاریخ سینمای ایران، این بار با تجزیه و تحلیل عمیق تری، صورت گیرد. از زاویه های گوناگون اجتماعی، تاریخی، جغرافیائی، آداب ورسوم، لوکیشن ها، لباس پوشیدن ها، دیالوگ های عامیانه، روابط فامیلی، رابطه شهر و روستا، تاثیر فرهنگ غرب بر جامعه ایران، بحث مدرنیته و تجدد، نظر افکنده شود. واقعا لازم است نقش و جایگاه مذهب که در بک راند همه فیلمهای ایرانی وجود داشته و به ویژه اهمیت بسیار دارد و از نظر نویسندگان قبلی به این زمینه پرداخته نشده است بطور اساسی پرداخته شود. حضور مذهب و تاثیراتش که از همان حاجی آقا آکتور سینما که جزو اولین فیلم هاست، شروع میشود. بد نیست طرز تفکر فیلمسازان این آثار و دیگر مسائل مورد بررسی قرار گیرد. همچنین از نظر تکنیک و نوآوری آنها را بررسی کنیم. غیر از آن در زمینه تاثیرگیری از سینماهای خارجی، غربی، عربی، هندی و غیره و گاه کپی برداری ازسوژه ها و سناریوها، موزیک های بکار رفته نکات جالبی در فیلمهای قبل از انقلاب وجود دارد.
خیلی سریع و فشرده میتوان به چند نمونه اشاره کرد:
اگر بخواهیم به سینمای ایران قبل ازانقلاب نقبی بزنیم به طور قطع میتوان به سراغ بسیاری از فیلم ها رفت از جمله، حاجی آقا آکتور سینما (آوانس اُگانیانس – ۱۳۱۲)، دختر لر (اردشیر ایرانی – با همکاری سپنتا- ۱۳۱۲)، خواب های طلائی و دختر چوپان (معزدیوان فکری)، چهار راه حوادث (ساموئل خاچیکیان- ۱۳۳۳، که در اولین سکانس با خواندن قرآن آغاز میشود و توسط یک غیر مسلمان ساخته شده. این فیلم چندان هم شبیه فیلم های آن دوره نیست و ارزش های تصویری ومیزانسن خوبی دارد) آخرین شب (حسین دانشور ۱۳۳۴، که به احتمال قوی اولین فیلمی است که قبل از خشت و آینه ابراهیم گلستان، با صدابرداری سر صحنه ساخته شده)، شب نشینی در جهنم (خاچیکیان و موشق سروری ۱۳۳۶) که این فیلم هم درباره مذهب اسلام مثل حاجی آقا… توسط یک ارمنی ساخته شده. فیلم قاصد بهشت (خاچیکیان ۱۳۳۷)، اولین فیلمی باید باشد که هنرپیشه مستقیم با تماشاگر حرف میزند و فاصله گذاری برشت را رعایت کرده است. این اثر قبل از فیلم ژان لوک گدار، از نفس افتاده ( ۱۹۶۰)، ساخته شده که در صحنه ای از فیلم ژان پل بلموندو مستقیم با تماشاگر حرف میزند. چنین صحنهای در فیلم عروس فرنگی (۱۳۴۳) نصرت الله وحدت نیز دیده میشود.
استفاده خلاقانه از صدا: در ده دقیقه باقی مانده از فیلم لیلی و مجنون (عبدالحسین سپنتا- ۱۳۱۵،۱۹۳۶) از نظر استفاده از صدا و کاربرد خلاقانه و غیر متعارف آن در سینما برای زمان خودش بسیار پیشرو و مدرن است که حتی نسبت به فیلمهای ناطق ساخته شده در اروپا و امریکا، معادل آنرا احتمالا نمیتوان یافت! در صحنه ای از این فیلم که در بیابان میگذرد لیلی سوار بر کجاوه به همراه طایفه خود پیش میرود و برای در حفاظ بودن از گرد وخاک، اطراف او، توری کشیده شده. مجنون که اسم واقعیاش قیس است، همچنان به دنبال معشوق از پس او در بیابان می آید. رفته رفته صداهای پاهای همراهان لیلی، روی شن ها،(قس، قس) می کند و بعد از لحظاتی فرم (قیس) به خود میگیرد و به نظر می آید همه دارند اسم قیس را بر زبان جاری میکنند. لیلی در کجاوه خود با شنیدن این صداها که اسم معشوق را صدا میزنند از خود بی خود میشود و به دنبال قیس گشتن، سر از کجاوه بیرون میکند تا او را بیابد! هوشمندی به کارگیری چنین صداها در تاریخ ساخت این فیلم واقعا شگفت آور و از ابداعات است.
در فیلم دست تقدیر(گرجی عبادی-۱۳۳۸) موقعیت زنان در جامعه و درخانواده بسیار جالب توجه نشان داده شده و به مدرن شدن بخشی از جامعه اشاره تیزهوشانه ای دارد. همچنین در فیلم زبون بسته (نصرت الله وحدت-۱۳۴۴) که شروع خوبی دارد، کاملا از دیگر فیلمهای همردیف خود، متمایز، داستان را تعریف میکند که نوآوری در آن دیده میشود. در قطار مردی که دیده نمیشود ماجرای سرنشینان آنرا تعریف میکند، نوع تعریف کردن ماجرا جالب است و بعدا متوجه میشویم که او یک کاراگاه بازنشسته است. درسناریو جذابیت های پیش بینی نشده وجود دارد. درفیلم گناه من چیست (گرجی عبادی- ۱۳۴۳) فیلمی متمدن وغیر کلیشه ای نسبت به دیگر فیلمهای همدوره خود است که بدون دعوا و کتک کاری معمول و رقص و آوازهای همیشگی فیلمهای فارسی است.
نکته جالب توجهی که در بسیاری از فیلمها دیده شده، نظرمان را جلب کرد اینکه فیلمبرداران، خود بعد تدوینگر همان فیلمها بوده اند، میتوان گفت به نوعی در موقع فیلمبرداری حواسشان به این بوده که کجا و چطوری باید بعدا کات بزنند و میتوان گفت تا حدی هم همپای کارگردان پیش رفته اند.
از نظر کپی برداری یا تحت تاثیر بودن از دیگر آثار داخلی، ازجمله میتوان اشاره داشت به فیلم هالو (حسین امیرفضلی ۱۳۳۸) دقیقا همان ماجرا و داستانی در آن روایت میشود که بعدها داریوش مهرجوئی در فیلم آقایهالو(۱۳۴۹)، مطرح میکند.
از نظر لوکیش یابی های جدید و تنوع در این زمینه ستاره ای چشمک زد(محسن بدیع – ۱۳۴۲)، نیز قابل توجه است.
با دیدن فیلمهای آن دوره میتوان به این نتیجه رسید که کسانی چون هوشنگ کاووسی که بی رحمانه به کل فیلمهای آن دوره با دیدی تحقیر آمیز مینگریستند و با عنوان کردن ” فیلمفارسی” آن را بی ارزش قلمداد میکردند، از وقایع جامعه آنروز بی خبر بودند و در برج عاج نشسته و به عنوان یک فرنگ رفته، هیچگاه در بطن جامعه قدم نزدند. وقتی هم خودشان فیلم میساختند، به هیچ عنوان موفقیتی نه در ایران به دست آوردند و نه فیلمشان در خارج مورد توجه قرارگرفت.
اما باید حساب فیلم شناس و آدم با فرهنگ و واقع بینی چون فرخ غفاری را جدا کرد که برای فیلمهای قابل توجه آن زمان، احترام قائل بود و خود نیز با اینکه از خانواده ای اشرافی آمده بود و مدت زیادی هم درفرنگ زندگی و تحصیل کرده بود، دوربین خود را به وسط اجتماع و جنوب شهر برد و زندگی های قابل لمس آنرا مورد سوژه خود قرارداد و آثار با ارزشی ساخت. روحش شاد.