هفت سال پس از «برف روی کاجها»، پیمان معادی این بار در «بمب» سراغ فضای نوستالژیک در بستر جنگ رفته است.
به گزارش سینماسینما، اگر مجموعه تلویزیونی «وضعیت سفید» ساخته حمید نعمتالله را نمونه موفقی از آثار خاطرهانگیز و دهه شصتی با موضوع جنگ بدانیم تازهترین فیلم معادی تلاش قابل اعتنایی است در حوزه طراحی صحنه.
فیلم دوم معادی در بخشهایی عاشقانه میشود، گاه شعار سیاسی میدهد و گاه منتقد وضعیت فرهنگی و آموزشی دهه شصت میشود. در بخشهای عاشقانه، رابطه پسر نوجوان و دختر همسایه در پناهگاه جذاب از کار درآمده است و حتی در سکانسهایی، لبخند را بر لب مخاطب مینشاند. مشکل اصلی فیلم اما در بخش سیاسی است؛ جایی که معادی اصرار دارد که حرفهایش را با صدای بلند و مکرر بگوید. دوری از ظرایف در پرداخت به انتقادات سیاسی، باعث می شود که مخاطبِ خسته از فضاهای سیاسی همان بار اول با طعنهها ارتباط برقرار کنند و از دفعات دیگر عادی عبور میکند.
استفاده مکرر از شعارهای نوشته بر دیوار و مکث بیش از حد دوربین روی دیوارنوشتهها کاملا خالق اثر را از هدفش دور میکند. طعنههای اعتقادی معادی به فضای مذهبی دهه شصت نیز آشکار است؛ رجوع شود به سکانس ابتدایی فیلم در پناهگاه که یک خانم در حالی که ترسیده است میخواهد آیهالکرسی بخواند و بعد از چند تلاش ناموفق، کل قضیه را رها میکند و یا جایی که دانشآموزی که دفتر دوستش را دزدیده است برای رد گم کردن، حضورش در نماز جماعت را به رخ میکشد و یا به حدیثی از امام جعفر صادق استناد میکند.
یکی از درخشانترین قسمتهای «بمب» موسیقی آن است. عجیب که سازنده این موسیقی احتمال زیاد دهه شصت ایران را درک نکرده است. «النی کاریندرو»، آهنگساز یونانی که ساخت موزیک متن فیلمهایی چون «غبار زمان»، «دشت گریان»، «ابدیت و یک روز»،«گام معلق لک لک» و… در کارنامهاش دیده میشود به معادی در ایجاد فضای بیم و امید فیلم کمک بسیاری کرده است. موسیقی پس از اتمام فیلم نیز مخاطب را رها نمیکند و همچنان خود را مهمان ذهن و روح او میکند.
یکی از نقاط ضعف فیلم بعضی از بازیهای آن است. همان اندازه که بازی سیامک صفری، مفید و موثر است حضور محمود کلاری در نقش پدر هیچ توجیهی ندارد. بازی معادی نیز در این فیلم نسبت به کارهای قبلیاش در جایگاه پایینتری قرار دارد.نگاههای خیره و خندههای نصفه و نیمه را فارغ از شخصیتپردازی ضعیف در این فیلم هم همانند آثار پیش از اینش میبینیم. کاراکتر سیامک انصاری و حبیب رضایی از تیپ فراتر نرفته است و خاستگاه فکری و اجتماعی این دو نفر، ترسیم و منتقل نمیشود.
شاید بزرگترین مشکل «بمب» را بتوان در لابه لای توضیح اینستاگرامی معادی پیدا کرد.آنجا که نویسنده و کارگردان، همه اعتراضات و گافهای فیلم را به مشاهدات عینی خودش در مدرسه ارجاع میدهد و تصریح میکند که همه مواردی که در فیلم و در لوکیشن مدرسه میگذرد را تجربه کرده است. اینکه مشاهدات شخصی را به همه اجتماع بسط بدهیم و در انتها نیز نتیجه بگیریم که همه، اینچنین درس خواندهاند و زندگی کردهاند چندان منطقی به نظر نمیرسد.شاید به همین دلیل است که برخی از مخاطبان، رفتارهای مدیر و ناظم مدرسه را اغراقشده میدانند.
«بمب» را شاید بتوان یکی از آثار مطرح کویر سینمای ایران در سال ۹۷ نامید اما بصورت مجزا و مستقل با اثر ماندگار و قابل اعتنایی روبرو نیستیم.باید منتظر ماند و دید که معادی در ادامه چه فیلمهایی خواهد ساخت اما امیدواریم که «بمب» در سالهای آینده و در کارنامه کاریاش در رتبههای بالا قرار نگیرد.
منبع: ایرنا