چاک پالانیک درباره «باشگاه مشتزنی» و تازهترین کتابش می گوید.
به گزارش سینماسینما، همیشه گمان میکردم چاک پالانیک، نویسنده «باشگاه مشتزنی»، «خفقان» و داستانهای دیگری که خشونت امریکایی در خط داستانی آنها بارز است، داستانسرایی قهار است وفقط شاید کمی بینزاکت و سلطهجو باشد اما وقتی سر کلاسی که در آن نوشتن تدریس میکند نشستم، متوجه شدم او انسانی لطیف و متفکر است و کلماتش را سنجیده انتخاب میکند. او میگفت: «گویی که حقالتالیف دو کتاب آخر – شاید هم چهار کتاب آخر_ اختلاس شده باشد و من هم هیچ پساندازی ندارم تا کتاب بعدیام را بنویسم. مدت زمان اختلاس این پول اینقدر زیاد بوده که هنوز هم مشخص نشده چه مقدار و از کدام حساب بوده است.»
چاک پالانیک میگوید دارین وب، حسابدار نماینده ادبیاش مدام دروغ میگفت و ادعا میکرد ناشر هنوز پول نقدی در اختیار او نگذاشته است یا دلمشغولی بیماری مادرش باعث شده این موضوع را فراموش کند. در نهایت دادگاه در ماه مه این حسابدار را متهم به اختلاس معرفی کرد. زندگی پالانیک به مبلغ قرارداد کتاب بعدی و رقمی که دادگاه مشخص میکرد به او تعلق بگیرد، بسیار وابسته شده بود و ممکن بود پالانیک برای پرداخت بدهیهایش مجبور به فروختن خانهاش شود.
چه حسی داری وقتی ناگهان از لحاظ مالی دچار تزلزل میشوی؟ پالانیک در سکوت نگاهی طولانی به پایین کرد و گفت: «به نوعی جالب است. ابتدا نوشتن برایم راهی برای پسانداز کردن بود چون اگر مینویسی یعنی دیگر خرج نمیکنی. بنابراین، این ایده باعث شد من در نوشتن غرق شوم. در زندگی مشکلات و معضلات بزرگتری هم هست؛ درگذشت پدر همسرم باعث شد این اختلاس کوچک به نظر برسد. همچنین آگاه بودم که شخصیت من، من را به این جایگاه رسانده و هنوز هم همان شخصیت را دارم، بنابراین میتوانم ورق را برگردانم و اثری قوی، پرشور و سرگرمکننده خلق کنم. »
ناگهان لبخند میزند: «حرفهایی که میخواهم بزنم احتمالا ابلهانه به نظر میرسند و شاید فکر کنید برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب این اسامی را به کار میبرم اما وقتی روی اقتباس سینمایی «باشگاه مشتزنی» کار میکردیم، برد پیت در چند فیلم بازی کرده بود که خیلی رضایت او را جلب نکرده بودند- یکی از آنها «با جو بلک آشنا شوید» بود- و میگفت هر فیلم تازه، پادزهری برای فیلمی است که تازه تمامش کردهای؛ نعمت شکست تنها چیزی است که آدم را به انزوا میکشاند و همچنین زمانی برای دوبارهسازی به انسان میدهد. اگر پشت سر هم از پلههای موفقیت بالا بروی، دیگر آن دوره رویاپردازی را که ایدههای جدید و خاص در ذهنت شکل میگیرند، نخواهی داشت. »
پالانیک نیز در آخرین رمانش «روز تسویهحساب» تقریبا همین کار را کرده است؛ فانتزی طنزی که در آن جامعه امریکا مورد تهدید سربازی اجباری قرار میگیرد و قیامی مسلح این جامعه را از هم میپاشد. درست مانند «باشگاه مشتزنی» (١٩٩۶) . در کتاب «روز تسویه حساب» نیز مردانی اختهشده در نمایش خشونت، برادری و هویت مییابند. این کتاب نیز همان لحظههای وحشت جسمی را با خواننده به اشتراک میگذارد؛ مثل صحنهای که در آن کرمها صورت مرد مردهای را میخورند؛ لحظهای زننده از کار مِکندهها. پالانیک میگوید: «آوردن این صحنهها به این دلیل بود که قصد نداشتم کتاب فقط واکاوی احساسات و عقلانیت باشد. تاثیرگذاری هنر در سطح مادی، جسمی یا غریزی، موضوعی نادر است. »
چند راوی داستان «روز تسویه حساب» را روایت میکنند، بنابراین مشخص نیست پالانیک گرایشهای خود را در روایت کدام یک از راویها گنجانده است. او میگوید: «اگر متنی آموزشی بنویسم، بعد از مدتی از یاد میرود اما اگر از موضوعی بنویسم که مردم دربارهاش بحث کنند، این موضوع برای همیشه در فرهنگ جای خواهد گرفت. برای مثال، «باشگاه مشتزنی» خوب است یا بد؟ داستانی است که هم خواننده و هم شخصیتها از آن راضی هستند با این وجود دارای صحنههای خشونتآمیز است. سعی دارم چنین صحنههای خیرهکنندهای را خلق کنم که به منظور دایمی کردن یا تولید چیزی نبود بلکه شربتی بسازم که با آن بتوانید طعم اتفاقات بعدی را هم بچشید. در واقع کاری کنم که با دیدن صحنهای، کمی در صحنه بعدی نیز حضور داشته باشید.»
منبع: اعتماد