مسعود معصومی ـ عکاس قدیمی ـ ۱۲ اسفندماه در بیمارستان «گلسار» در شهر رشت از دنیا رفت. او به چند بیماری مانند نارسایی قلبی، دیابت و کلیه مبتلا بود و بهدلیل ایست قلبی درگذشت.
به گزارش سینماسینما، سعود معصومی متولد ۱۳۱۶، حدود پنجاه سال قبل برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و طی سالهای دههٰ شصت میلادی رشته عکاسی را در مدرسه دولتی عکاسی مونیخ آلمان به اتمام رساند.
وی در اواخر دههٰ چهل به ایران بازگشت و از آن سالها عکاسی صنعتی- تبلیغاتی را با بر پا ساختن آتلیه لورکا شروع کرد که تا امروز نیز ادامه دارد.
علاوه بر کارگاه عکس لورکا به عنوان مدرس در دانشکده های عکاسی ایران در سال های مختلف تدریس کرده است. معصومی تدریس را در دانشکده روزنامه نگاری (علوم ارتباطات) آغاز کرد و پس از آن ، سال ها در دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده صدا و سیما، دانشگاه تهران، دانشگاه هنر و دانشگاه آزاد در رشته های مختلف عکاسیِ خبری، معماری، صنعتی، تبلیغاتی ادامه داد.
در طول سالها عکاسی در کارگاه عکس لورکا همراه دوستان و شاگردان خود حجم زیادی از عکاسیهای فنی- هنری و صنعتی ایران را به عهده داشت.
از شاگردان وی می توان از سعید بهروزی، محمد حکاک، حمید شاهرخ، جواد کیان، نادر سماواتی، اصغر دانش پور، شاپور پورامین، محسن زارعی، علیرضا زینال، سیامک زمردی، حمید اسکندری و سحاب زری باف نام برد که هر کدام در رشته های متنوع عکاسی مشغول به کار هستند. امروز کارگاه عکس لورکا علاوه بر امکانات تکنیکی استودیویی، آرشیو مفصلی از معماری و طبیعت و صنایع ایران در اختیار دارد که حاصل سالها تجربه عکاسان لورکا است .
در پی درگذشت این چهره، سحاب زری باف، عکاس سینما، چنین نوشت:
در روزگاری که گران می فروشند و زیاده ارزان می خواهند، هرچه داشتی برایمان خواستی و ساختی
از نور گفتی، این شگفت ترین پدیدهٰ هستی ،
از تاریکی و سیاهی ،
از رنگ و بی رنگی ،
از تضاد و دو رنگی ،
نشانمان دادی لحظه لحظهٰ زندگی را با چه روزنه ای ببینیم و ثبت کنیم ،
نبینیم فقط ، که نگاه کنیم ،
نگاه ارزانیِمان داشتی ،
دیدن آموختی ،
قاب ها را در ذهنمان اندازه کردی ،
اندازه …
راستی ، یادمان دادی که تا کجا باید اندازه بود ، با دوربین و بی دوربین ،
کِی وقت تغییر است و کِی تعویض ،
که از تغییر نترسیم و ناشناخته را تجربه کنیم و ببلعیم همه لحظهٰ زندگی را ،
تمام شد دیگر ، رسالتت به پایان رسید ،
وقت استراحت است ، کمی به خود برس ،
رها ، آزاده و هنرمندانه زندگی کردی ،
خوابت آسوده ،
خوشا به حال و روزت ، این همه اثر گذاشتی و رفتی ؟!!
روح پاکت سرشار از نور و وضوح و رنگ ،
تا دیداری دیگر
خدا نگهدار
سحاب زری باف
سرمایِ یک هزار و سیصد و نودوپنج